یادداشت

فلسفه ای برای زندگی: رواقی زیستن در دنیای امروز
        محتوا رو که حتما بخونید، اما رویکردی که نویسنده با رواقیون داشته، روشی است که همه ما بهنگام مطالعه کتابها باید یاد بگیریم:

رویکردشو در قالب یک داستان براتون میگم (۵ دقیقه):

شلمغانی از یاران امام عسکری (علیه‌السلام) بود و در آغاز، انحرافی نداشت و بلکه از فقهای بزرگ امامیه به شمار می‌رفت؛ اما پس از وفات امام حسن عسکری (علیه‌السلام) انتظار نیابت داشت و وقتی نیابت به حسین بن روح واگذار شد، حسد او شعله‌ور شده، کارشکنی بر ضد حسین بن روح را آغاز کرد. وی سخنانی از خود می‌ساخت و به حسین بن روح و دیگر نایبان نسبت می‌داد.

زمانی که ابوالقاسم حسین بن روح او را آشکارا نفرین کرد و همه‌جا شهرت یافت و مردم از وی دوری جستند، تمام شیعیان از او برحذر بودند؛ به طوری که نتوانست به نیرنگ‌های خود ادامه دهد. روزی در محفلی که سران شیعه حاضر بودند و همه نفرین شلمغانی و دوری از او را از ابوالقاسم حسین بن روح نقل می‌کردند، شلمغانی به حاضران گفت: «من و او (حسین بن روح) را در جایی بخواهید، تا من دست او و او هم دست مرا بگیرد و در حق یک‌دیگر نفرین کنیم. اگر آتش نیامد و او را نسوزاند، هرچه او دربارۀ من گفته، درست است».
این خبر در خانۀ ابن مقله اتفاق افتاد و از آن‌جا به گوش «الراضی باللّه» خلیفۀ عباسی رسید. «راضی» هم دستور داد او را دستگیر کرده، به قتل رساندند؛ بدین‌گونه شیعیان از شر او راحت شدند.

 این اتفاق، سال ۳۲۳ ق رخ داد. اما در شرایط مشابه وظیفه ما چیست رو بشنوید:
مردم پس از صدور لعن شلمغانی، نزد حسین بن روح رفته، گفتند:
«خانه‌های ما از آثار شلمغانی انباشته است؛ چه کنیم؟» وی گفت: «نظر من، دربارۀ کتاب‌های او همان چیزی است که امام عسکری (علیه‌السلام) دربارۀ کتاب‌های بنی‌فضّال فرمود:
"اعتقادات شخصی‌شان را کنار گذارید و آنچه از ما نقل کرده‌اند، بپذیرید"
خُذُوا  بِمَا رَوَوْا وَ ذَرُوا مَا رَأَوْا»

دوستان من، امروزه در جامعه ایران تقریبا ۶۰ درصد کتابهایی که کتابخوان های ایرانی دارند، نویسنده‌ای خارجی دارد...اگر آخرین کتاب‌های موجود در هر حوزه دانشی رو بخونید متوجه میشید که در اکثر علوم، خارجی‌ها درحال نزدیک شدن به گفته های هزار و چهارصد سال پیش اسلام‌اند... نمونه بارزش این کتابه که تقریبا تمام توصیه‌هاش، توصیه‌های اسلامه  و فقط رفرنس‌هاش رواقیه...
حالا توصیه حقیر به شما خواننده اینه: اگر میخوای بعد از ۶۰ سال زندگی، از چیزی در زندگیت پشیمون نشی در همون سنین جوانی یه وقتی بذار و اعتقاداتت رو بکمک عقل تحکیم کن. درکنارش علوم ، موضوعات و کتب دست‌اول بخون (مثل فلسفه زندگی، هدف زندگی، مهارت‌های زندگی و...) 

اصلا قرار نیست همه کتاب‌های دنیا رو بخونیم...اگر بخوای کل ۶۰ سال رو کتاب بخونی، بدون که بازم کتاب هست که نخونده باشی پس تعلم و مطالعه اصل نیست، تفکر اصله... اگر فکر کنی خود کتاب خواندن موضوعیت داره، داری بیراهه میری... پس قرار نیست «هر کتابی» رو بخونی مخصوصا کتابی که یه از خدا بی‌خبر نوشته...اگر یک عقل انتخابگر و گزینشگر نداشته باشیم، این اتفاق ما رو از مسیر درست و حق دور می‌کنه؛  حالا چه قبول کنیم و چه نکنیم.
      
50

19

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.