یادداشت محمد مهدی شفیعی

        کتاب/ نویسنده ادعا می‌کنه که قراره یک فلسفه برای زندگی ارائه بده که ما بد زندگی نکنیم؛ یا بهتر زندگی کنیم. فکر می‌کنم تا حد خوبی هم توی محقق کردن ادعاش موفق بوده. 
کتاب توی بخش‌ها و فصل‌های مختلفش راهکارهای عملی رو به دست ما می‌‌ده که واقعاً کاربردی به نظر میان. توصیه می‌کنم کتاب رو بخونید و از کلمه فلسفه توی عنوان هم نترسید. کتاب سختی نداره و راحت خونده می‌شه.

کتاب منظم تألیف شده که همین برای من دوست داشتنی‌ترش می‌کنه؛ چهار بخش داره و بیست و دو فصل. 
در بخش اول نویسنده به تاریخ و پیشنیه فلسفه (خیلی کوتاه) و فلسفه رواقی می‌پردازه.
بعد از اون توی بخش دوم هم راهکارهای کلی رو برای زندگی بهتر/ آرام‌تر ارائه می‌ده.
توی بخش سوم توصیه‌ها و راهکارها ادامه پیدا می‌کنند اما جزیی‌تر می‌شن؛ اینطور که به ده حوزه مختلف تقسیم شده؛ توصیه‌هایی در باب وظیفه، روابط، تویند،‌اندوه و خشم و پیری و مرگ.
و بخش چهار هم در ادامه دو بخش پیشین نوینسنده از تجربه رواقی زیستن خودش به ما می‌گه؛ از اینکه چطور سعی کرده خودش، اصول فلسفه رواقی و تغییرات قرن جدید رو با هم هماهنگ کنه؛ همینطور هم توصیه‌های جدیدی ارائه میده.

تنها چیزی که به چشمم اومد و کمی برام آزاردهنده بود طولانی شدن و تلاش زیاد نویسنده برای متقاعد کردن خواننده به اهمیت داشتن فلسفه‌ای برای زندگی بود؛ بنظرم خواننده‌ای که تصمیم به خوندن این کتاب گرفته از اهمیت فلسفه زندگی تا حد خوبی آگاهه.

ترجمه هم خوب و روان بود. 
تنها چیزی که به چشم اومد تفاوت عنوان فارسی با عنوان اصلی کتاب هست.( خودتون بررسی کنید)

اما این قطع -رقعی- برای این کتاب بنظر انتخاب درستی نبوده. باز کردن کامل کتاب از نیمه اون به بعد سخت میشه و ممکنه کتاب از برگ برگ بشه ( برای من این اتفاق افتاد). 

از متن کتاب:

 یکی از بزرگترین خطاهایی که خیلی از انسان‌ها مرتکب می‌شوند این است که اصلا هیچ فلسفه‌ای برای زندگی‌شان ندارند. این آدم‌ها عنان زندگی‌شان را به ساختار تکاملی‌شان می‌سپارند و تحت کنترل و هدایت آن با جد و جهد تمام به دنبال چیزهایی می‌روند که حس خوبی به آنها می‌دهد و از چیزهایی که حس بدی در آنها ایجاد می‌کند، دوری می‌کنند. 

از راهکارهای کتاب برای مقابله با توهین:

 معمولا وقتی به ما توهین می‌شود، عصبانی می‌شویم. رواقیون معتقد بودند چون عصبانیت احساس منفی است که می‌تواند آرامشمان را به هم بزند، باید راهکارهایی پیدا کنیم تا نگذاریم توهین و تحقیر باعث عصبانیتمان بشود؛ راهکارهایی که زهر توهین را بگیرد و تسکینمان دهد. یکی از راهکارهای تسکین‌دهنده رواقیون این است که دمی درنگ کنیم و ببینیم حرفی که شخص توهین‌کننده می‌زند راست است یا نه. اگر حرف درستی زده باشد که جای ناراحت شدن ندارد. مثلا فرض کنید کچل باشید و کسی به خاطر کچل بودن شما را مسخره کند. سنکا می‌پرسد: چرا شنیدن چیزی که عیان است، توهین به حساب بیاید؟

این خوشبینی رواقی برای من واقعاً جالب بود:

 ما معمولا کسی را خوشبین می‌دانیم که نیمه پر لیوان را می‌بیند. این میزان از خوشبینی، تازه اول کار فرد رواقی است. او بعد از نشان دادن خوشحالی‌اش از اینکه به جای یک لیوان نیمه‌خالی لیوانی نیمه‌پر دارد، از این هم که اصلا لیوانی دارد ابراز خرسندی می‌کند: ممکن بود لیوانش شکسته یا حتی دزدیده شده باشد. اگر آن فرد رواقی دوآتشه‌ای باشد یک گام از این هم پیش‌تر می‌رود از اعجاب ظروف شیشه‌ای حرف می‌زند: ظروفی که ارزان و نسبتا مقاومند، طعم و بویی به محتوایشان نمی‌دهند و عجب معجزه‌ای! حتی می‌توانی تویشان را ببینی. شاید اینها کمی مسخره به نظر بیاید اما برای کسانی که توانایی لذت بردن را از دست نداده‌اند، جهان جای شگفت‌انگیزی است.

 به عقیده موسونیوس باید فلسفه آموخت چون در غیر این صورت نمی‌توان به داشتن یک زندگی خوب امیدوار بود. او همچنین معتقد بود فلسفه باید عمیقا بر تک‌تک ما اثر بگذارد. در واقع به نظر او، وقتی فیلسوفی صحبت می‌کند، کلماتش باید لرزه بر اندام مخاطبان بیندازد و احساس شرمندگی و خجالت در جانشان بیفکند و وقتی سخنانش به پایان رسید، باید مخاطبانش به جای تشویق او به تفکر و سکوت فرو بروند.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.