یادداشت‌های سیده هدیه شاهمیری (11)

          کتابی که باید براش وقت گذاشت  چون هم متن و هم نگارش به نسبت سنگینی داره.
واقعیتش من این کتاب رو با صدای اقای عمرانی گوش دادم که هم صدای گوینده، هم موسیقی متن اولیه  خوب به داستان نشسته بود.
داستانم که همه چیزی بود که من می‌خواستم، معما و جنایت هایی در زمان قرون وسطا در صومعه.
همه اتفاقات داستان به شدت فکر شده بود.
شخصیت ادسو پسر کاراموز که داستان رو روایت می کرد و در این بین سادگی و شیطنت های یک فرد نو آموز رو  خیلی خوب به تصویر کشیده بود تا شخصیت ویلیام که به عنوان کشیش کاراگاه وارد صومعه پرماجرایی شد که در اون قتل ها یکی پس از دیگری  رخ می داد.
و   شخصیت ای که  قتل ها رو رقم زده بود و تعصب و غرض ورزیش صومعه رو به بیراهه  و نابودی کشوند.
و دختر دهقانی که حضور کوتاه و موثری داشت و شاید اگر حضور پررنگ تری داشت داستان قشنگ تر می‌شد.
آخر داستان رو دوست نداشتم و منتظر پایان هیجان انگیز تر و کوبنده ای بودم اما به نظرم قابل پیش بینی بود.
داستان نیاز داشت  کمی لطافت بهش اضافه بشه و یک سری  دیالوگ ها کوتاه تر و مختصرتر  تا کلام آنچنان که باید به دل می نشست‌.
در کل طرفداران داستان جنایی با حوصله می‌تونن باهاش ارتباط بگيرن   البته من کمی بی حوصله ام🫠
        

4

          قصه، قصه ی عجیبیه، این که آدم رو وادار می‌کنه یه عالمه سوال از خودش بکنه، این که من  اگر به مرزی برسم که انقدر وجود خودم رو بی ارزش بدونم که بخوام بمیرم، حاضرم خودم رو بکشم یا  بفروشم به آدمی که ادعا می‌کنه وجود من ارزشمنده اما در صورتی که تبدیل بشم به یک شی و انسان بودنم رو بندازم دور؟
این که شهرت و زیبایی چقدر دووم داره؟ اصلا ارزش داره من بخاطرش خودم رو به آب و آتیش بزنم؟ برای رسیدن به این دو چقدر حاضرم  شرافت و انسانیتم رو له کنم؟
داستان، داستان  آشناییه، کافیه دور و برمون رو  نگاه کنیم  کیا رو می بینیم؟ آدم هایی که برای زیبا شدن دست به هر عمل جراحی می زنن انقدر که دیگه نمیشه گفت انسانن، آدمایی که برای شهرت در فضای مجازی هر فیلمی رو منتشر می‌کنند فقط برای این که بگن من رو ببینید اینجام!
این کتاب می‌گه آینده این جور آدما خیلی تلخه، یه رو ز پشیمون می‌شن اما شاید دیر باشه....
این که گاهی ما حسرت زندگی آدم های مشهور رو می خوریم اما نمی دونم بعضاً چه زندگی های سختی  دارن، از رژیم های سختشون تا تصمیماتی که بدون اجازه مدیرشون نمی تونن بگیرن و از اونا یه ربات بی روح می سازه...
در آخر آیا تو دوست داری یه شی هنری  قابل تحسین باشی که همه می‌پرستنت یا یک انسان  حتی اگه  طرد شده باشه؟
        

2