یادداشت سیده هدیه شاهمیری

از اون کتا
        از اون کتاب‌های دیده نشده به شدت دوست داشتنی منه!
ترکیب افسانه ایرلندی و قصه...
داستان از جایی شروع می‌شه که پادشاه لیر با وجود چهار فرزند بعد از مرگ همسرش با خواهر زنش ایفا ازدواج می‌کنه  اما ایفا در این بین درگیر حسادت و کینه می‌شه و فرزندان لیر رو  نفرین می‌کنه تا قو بشند. و ایفا نفرین نامرئی می‌شه و کسی دیگه نه اون رو می‌بینه نه به یاد می‌آره...
ابتدای فصل های کتاب شعرهای ایرلندی نوشته شده که بسیار زیبان و در آخر کتاب این که چه طور باید خونده بشن توضیح داده شده.
ایفا یه نامادری بد قصه است اما  من از اون دست آدمام که می‌گم چی شد یه آدم بد شد؟ آیا اون  با وجود بد بودن سزاوار همچین  بلاهایی بود یا نه؟ اگر ایفا محبتی که خواستارم بود رو به دست می آورد بازهم  می‌شد نامادری بد قصه یانه؟


      
10

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.