یادداشت سیده هدیه شاهمیری
دیروز
ناطور دشت، از اون کتابایی که هی بهم میگفتند بخون، بخون... منم خوندم ولی واقعیتش تو سلیقه من نبود حالا این که نویسنده ساختار شکن بوده، داستانش یه جوره انگار همین بغل گوشت اتفاق افتاده و ازت دور نیستش خوب بود، مدل طنز و بی پروایی هلدن من رو یاد دهه هشتاد نودیایی امروزی میندازه و یه جورایی نقطه مقابل کتاب مزایای منزوی شدن بود و من چون خودم هیچ وقت هلدن نبودم پس مجبورم چارلی منزوی رو بیشتر دوست داشته باشم. اما این که سلیقه من نبود نمیدونم من شاید توقعم بیشتر بود و متاسفانه توی همه قصه ها دنبال یه چیزیم که مغزم رو اذیت کنه ولی این داستان این جوری نبود و رئال بودنش و سیر خطی داستانش گاهی خستم می کرد اما نه اونقدرم خسته که رهاش کنم!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.