معرفی کتاب زیر آفتاب خوش خیال عصر اثر جیران گاهان

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
0
خواندهام
8
خواهم خواند
1
توضیحات
تا قبل از مدرسه می توانست در انبوه بازوها و بغل جواهر جان خودش را بچپاند و بادم موهایش بازی کند. تارهای زبر گیس را سر انگشت ها می گرفت. دستهای داغ جواهر جان روی موهایش بالا و پایین می رفتند و پتوی تنش، تمام گودی های تن او را پر می کرد. مامان از خدا زیاد می گفت. از میصوا و آسور، ولی جواهر جان حرفی از آن چیزها نمی زد. و وقتی بچه ای نخواهد باور کند میصوا و آسوری در کار است، وقتی نخواهد خدای واحدش با خدای مامان یکی باشد، باور می کند که خدا شبیه جواهر جان است. فقط آنقدر بلند است که سرش تا آسمان هفتم می رسد و تنش آنقدر پهن که تمام دنیا را می پوشاند. و موهایش مثل جواهر جان شبق و بلند است و در تمام آبهای زمین جاری. یک بار میان تن گرم جواهر جان، از او پرسید: «جواهر جان، خدا شبیه شماست، مگه نه؟» نرم خندید. سرش را بالا گرفت و به نوازش او ادامه داد. «شاید، خدا رو چه دیدی، مونا؟ شاید.» -از متن کتاب-
یادداشتها
1403/11/20