یادداشت‌های امیری (7)

          طرح روی جلد به نظرم خیلی جذاب بود.
منتظر یک داستان امنیتی درست و حسابی بودم
اول کتاب جوری شروع شد که فکر کردم در ادامه باید خیلی جذاب و غیر قابل پیش‌بینی پیش بره. 
به اخرای کتاب که نزدیک می شدم، باز امید داشتم.. 
هر لحظه منتظر یک اتفاق و یک شوک بودم ولی هیچ کدام از این اتفاق ها نیفتاد..
موضوع خیلی ساده و معمولی... 

        

          
از دید صهیونیستی به دنیا نگاه کردن، عقایدشون و دیدگاهشون تو کتاب جالب بود....
و جالب تر اینکه، توِ مسلمانِ عضوِ جنبش آزادی قدس، کنار دیوار ندبه، چشم به دیوار داشته باشی و دلت و روحت  برای قدس بتپد...
و باز جالب تر اینکه، با چشمانت صحنه هایی ببینی که برای تو سخت ترین صحنه هاست ولی به خاطر آرمان هات، به خاطر قدس و به خاطر مدافعان و مبارزان و همرزمانت، به معنای واقعی دندان روی جگر بگذاری.....

خیلی خیلی کتابو دوست داشتم. 
        

          متن روان و گیرایی داشت. 
با اینکه داستان فراز و فرود زیادی نداشت و با یک سرعت متعادل پیش می رفت ولی خسته کننده نبود.
اتفاقات غیر قابل پیش بینی و ناگهانی به ندرت به چشم می خورد ولی باز جذابیت  خودشو داشت.
شاید می شد با کمی دخل و تصرف و رنگ و لعاب دادن به داستان، تبدیلش کرد به یک داستان امنیتی جذاب. 
با این حال کتاب دوست داشتم 

        

          وقتی صدای یه کتاب بلند میشه  چه تو کتاب فروشی، چه  تو سایت‌های فروش کتاب، چه تو پیج‌های اینستاگرام و کانال‌های  مختلف،  و تو ترغیب میشی برای خریدنش...... انتظار داری با یه شاهکار ادبی روبرو بشی. 
وقتی با اشتیاق کتابو تهیه می‌کنی و اونو تو قفسه کنار بقیه کتاب‌های مورد علاقت می‌ گذاری  تا نوبت خوندنش برسه به نظرم باید اون کتاب خیلی خیلی ارزشمند باشه و بعد از صرف وقت و زمان و هزینه، با خواندنش تا مدتها باهاش درگیر باشی...
ولی کتاب بادام، از نظر من ارزش هیچ کدام از این هزینه ها و اشتیاق ها رو نداشت...
تنها جذابیتش، موضوع بود که می شد خیلی خوب بهش پرداخت.
قلمش از نظرم من خیلی ابتدایی بود. 
محاوره ها و اتفاقات خیلی سطحی بودن.
از نظر من کتاب زردی بود که بعد از اتمامش، اگه از خودمون بپرسیم، چه نکته های آموزنده ایی داشت، حرف زیادی برای گفتن وجود نداره.
تو دنیای امروز که پر است از کتاب ها با موضوعات بسیار آموزنده و جذاب، چرا باید  وقتمان را صرف چنین مطالبی کنیم!
        

          با اینکه انتظار داشتم مصائب و روایت های کتاب تلخ باشه ولی بعد از خواندن همان مصائب، اتفاقات، مشکلات و خفقانی که در دوره صدام، گریبان شیعیان و دوستدارن ائمه روگرفت بود، حالم از خواندن کتاب خیلی خوبه..
زندگی ام علا، صبر زینب گونه اش و شهامت زهرا گونه اش برای تک تک مادران می تونه درس باشه.
اینکه در تک تک اتفاقات زندگیت،  ائمه رو در نظر بگیری،. خدا رو شاهد اعمالت بدونی، مهربان باشی و مثل کوه مقاوم..

اینکه همچين زنانی بودن در عصر ما، یعنی می توانیم زنانی باشیم اینگونه، برای عصر فرزندانمان. 
        

          داستان دلدادگی جوان ایرانی و غیر مسلمان به دختری عرب در دل حادثه ی ضربت خوردن امام علی علیه السلام و به امامت رسیدن امام حسن علیه السلام