یادداشتهای معصومه میرابوطالبی (19)
1402/5/2
راب پسریست که مادرش را از دست داده اما هیچ وقت فرصت عزاداری برای این فقدان را نداشته. کسی که این فرصت را از او گرفته پدر است. پدری که نمیخواهد باور کند چقدر دلتنگ مادر است. راب غمش را سرکوب میکند و سیستین خشمش را. ولی باید از احساسات حرف زد، باید آنها را مانند ببری که راب پیدا کرده رها کرد، اما عاقبت ببر چه میشود. عاقبت احساسات سرکوب شدهی راب چه؟ کیت دیکاملیو در این کتاب هم مثل کتابهای دیگرش سراغ احساسات نوجوانان میرود. داستانهای او روانشناسیاند با چاشنی ماجرا، و با اینکه اتفاق خارق العادهای در داستانهایش نمیافتد همیشه کارهایش برای من جذاب است.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
18