یادداشت‌های هانآ (6)

هانآ

1403/6/15

شاید عروس دریایی
        داستانشو خیلی دوست داشتم
با این که قلم روانی داشت ولی تو هرکلمه‌ش راز های بزرگی پنهان شده بودن
خیلی چیز هارو که ما نمیتونستیم به زبون بیاریم در قالب افکار یه بچه ۱۲ ساله که بیان کرده بود و خیلی از ماها رو توصیف میکرد
بچه ای که دوستشو از دست داده بود. اونم دوبار! یعنی اون از دست دادنِ اول که شامل بی توجهی های فرنی به سوزی و پیدا کردن دوست های جدید میشد برای سوزی کافی نبود و حتما باید مرگ فرنی رو هم تحمل میکرد‌؟
به نظر من خیلی کتاب قشنگی بود و خیلی چیزا درش پنهان  بود؛)
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

4

هانآ

1403/6/12

قصه های بیدل نقال
          موقع خواندنش انگار تبدیل شده بودم به کودکی ۱۱ ساله که مادر جادوگرش‌ آن را در نیمه های شب برای او می‌خواند. انگار خودم را جای شخصیت های داستان می‌گذاشتم و سعی می‌کردم هرکدام را درک کنم و بفهمم دلیل کارهایی که می‌کنند چیست.هرکدام از قصه ها پیامی داشت.و هر پیام،پیامی دیگر که واقعا با ارزش بود.
۱-مشنگان را آزار نده، آنها فقط جاهلند(یادم باشد که اذیت شان نکنم مبادا وزارت سحر و جادو گیرم بیندازد)
۲-برای رسیدن به خوشبختی فقط نیاز به خودتان دارید، نه به یک چشمه یا یک شوالیه یا چیزی جادویی.این خودتانید که می‌توانید خوشبختی را به ارمغان بیاورید.
۳-قلبی که آغشته به عشق نشود، مسموم و خراب می‌شود و راهی جز خنجر زدن در آن نیست.
۴-جادو هیچوقت آنقدر قوی نیست که جسم و روحی را که جدا شده اند به هم پیوند بزند و مرده را زنده کند.
و در آخر
۵-هیچکس نمی‌تواند از مرگ فرار کند. یا همان جمله ی معروف که همه جا می‌شنویمش؛
"میتونی قایم بشی، اما نمیتونی فرار کنی."
حالا معنی این جمله را درک می‌کنم...
        

24