معرفی کتاب گریشا: سایه و استخوان اثر لی باردوگو مترجم بهنام حاجی زاده

گریشا: سایه و استخوان

گریشا: سایه و استخوان

لی باردوگو و 3 نفر دیگر
3.8
40 نفر |
13 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

7

خوانده‌ام

98

خواهم خواند

66

ناشر
باژ
شابک
9786008939580
تعداد صفحات
305
تاریخ انتشار
1400/2/21

توضیحات

        خدمتکارها صدای شان می زدند (مالنچکی)، ارواح کوچک، چون از همه ریز جثه تر و جوان تر بودند و مثل اشباحی خندان در عمارت دوک پرسه می زدند، از این اتاق به آن اتاق می رفتند، در گنجه ها قایم می شدند تا فالگوش بایستند و دزدکی به قصد کش رفتن آخرین هلوهای تابستانه به آشپزخانه سرک می کشیدند.دختر و پسر با فاصله ای چند هفته ای از راف رسیده بودند. دو تا یتیم دیگر بودند، از بازماندگان جنگ های مرزی؛ پناه جویانی کثیف و چرک رو که از خرابه های روستاهای دوردست بیرون شان کشیده و به املاک دوک آورده بودند تا خواندن و نوشتن فرا بگیرند و پیشه ای بیاموزند. پسرک قد کوتاه بود و چارشانه به رغم خجالتی بودن همیشه لبخند بر لب داشت. دخترک متفاوت بود و خودش می دانست.
      

لیست‌های مرتبط به گریشا: سایه و استخوان

نمایش همه

پست‌های مرتبط به گریشا: سایه و استخوان

یادداشت‌ها

هانآ

هانآ

1403/11/9

        از هرچیش که خوشم نیومده باشه، از عشق بین مل و آلینا خوشم اومده
بیش از حد خوشم اومده:)
قرار بود فقط جلد اولش رو بخونم ولی خب حالا، پیش به سوی جلد دوم!
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

2