معرفی کتاب گریشا: سایه و استخوان اثر لی باردوگو مترجم بهنام حاجی زاده

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
7
خواندهام
101
خواهم خواند
68
توضیحات
خدمتکارها صدای شان می زدند (مالنچکی)، ارواح کوچک، چون از همه ریز جثه تر و جوان تر بودند و مثل اشباحی خندان در عمارت دوک پرسه می زدند، از این اتاق به آن اتاق می رفتند، در گنجه ها قایم می شدند تا فالگوش بایستند و دزدکی به قصد کش رفتن آخرین هلوهای تابستانه به آشپزخانه سرک می کشیدند.دختر و پسر با فاصله ای چند هفته ای از راف رسیده بودند. دو تا یتیم دیگر بودند، از بازماندگان جنگ های مرزی؛ پناه جویانی کثیف و چرک رو که از خرابه های روستاهای دوردست بیرون شان کشیده و به املاک دوک آورده بودند تا خواندن و نوشتن فرا بگیرند و پیشه ای بیاموزند. پسرک قد کوتاه بود و چارشانه به رغم خجالتی بودن همیشه لبخند بر لب داشت. دخترک متفاوت بود و خودش می دانست.
بریدۀ کتابهای مرتبط به گریشا: سایه و استخوان
لیستهای مرتبط به گریشا: سایه و استخوان
نمایش همه1403/12/25
6 روز پیش
1404/1/10
پستهای مرتبط به گریشا: سایه و استخوان
یادداشتها
2 روز پیش
روند داستان در بعضی قسمت های کتاب واقعا کنده! در حدی که چندین فصل اتفاق خیلی خاصی نمیوفته. اما خب، در کل این روند کند داستان هم تا حدودی قابل درکه. الینا، شخصیت اصلی کتاب، بعضی وقتها به معنای واقعی کلمه روی مخ میره! اما در کل میشه باهاش کنار اومد و اونقدرا کاراکتر بدی نیست شخصیت اصلی دوم، مل، به شخصه خیلی ازش خوشم نیومد. مخصوصا اینکه عملا شیپ الینا هم هست که... و درنهایت تارین یا همون دارکلینگ، حقیقتا کاراکتر جالبی بود و با اینکه ویلن داستان هست، من ازش خوشم میاد. در طول کتاب طمعکار و بدجنس توصیف شده، ولی به شخصه فکر میکنم پشت همهی اینها هدف دیگهای وجود داره و امیدوارم در کتاب های آینده بیشتر به افکار تارین و سرگذشتت اشاره بشه. درنهایت، بنظرم ارزش خوندن رو داشت.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1403/1/12
1402/6/15
1401/9/22
1402/8/5
1403/6/28
1403/11/22
1403/11/9
1403/6/15