کتابدار ماه✧

کتابدار ماه✧

@mahbook
عضویت

فروردین 1403

22 دنبال شده

170 دنبال کننده

                جادوی کتاب مرا دربر گرفت، و من مدام در حال سفرم꧁
              

یادداشت‌ها

نمایش همه
کتابدار ماه✧

کتابدار ماه✧

11 ساعت پیش

        الان که دارم این ریویو رو مینویسم عمیقا دوست دارم یکی از کلاغای کتردام باشم.
دارم کم کم به اینکه کتاب های لی باردوگو رفته رفته بهتر میشن ایمان میارم. جلد یک یه تجربه فوقالعاده بود اما جلد دو واقعا همه چیز بود.
از خط داستانی شروع کنیم؛ چطور میشه انقدر قشنگ صحنه ها رو عوض کرد؟ خیلی جسورانه است که برای یه کتاب شش تا راوی انتخاب کنی و داستان رو از دید همشون انقدر زیبا کنترل کنی:)
طوری که من داستان رو از دید همه میدیدم واقعا حس خیلی خوبی بهم میداد؛ چون میتونستم اون همبستگی واقعی بین کلاغ ها رو ببینم.
شخصیت پردازی هم که از همون جلد اول بی نظیر بود؛ توی این جلد هم اون بخشی که یه سری از شخصیت های گریشا وارد داستان شدن رو خیلی دوست داشتم؛ یه ارتباط مخفی از کتردام به گذشته راوکا که انگار تو رو به کتاب وصل میکرد(پس فقط از همین نظر خوشحالم گریشا رو زودتر خوندم) 
ولی ولی ولی یه نقطه ابهام خیلی بزرگ توی کتاب موند.
اسپویل: چه بلایی سر ماتیاس اومد؟ مرگ بسیار غیرمنطقی و ساده‌ای داشت اما اینکه نینا غیب شد رو به فال نیک میگیرم و امید دارم ماتیاس رو برگردونه😭
یه چیز دیگه هم که حتما باید بهش اشاره کنم عشق کز و اینژ بود. هیچ زیاده روی داخلش وجود نداشت و خیلی کم بهش پرداخته شده بود ولی بنظرم قابلیت اینکه یکی از قشنگ ترین عشق های کتابی باشه رو داره>>
میخوام خداحافظی کنم با لطافت طبع نینا؛ مهارت اینژ؛ قوه ابتکار وایلان؛ مخ و ذکاوت کز؛ تیراندازی بی‌نظیر جسپر و قدرت ماتیاس😭
خلاصه که شما رو نمی‌دونم؛ اما من با غم همیشگی اینکه نمی‌تونم یکی از کلاغ های کتردام باشم؛ میرم سراغ دوگانه نیکولای که این سرزمین زیبا رو تکمیل کنم:)
      

41

        در طول خوندن کتاب حتی یک لحظه هم نتونستم جلوی خودم رو در رابطه با مقایسه "شش کلاغ" با "گریشا" بگیرم.
به این فکر می‌کنم که موقع نوشتن شش کلاغ؛ به احتمال زیاد کز اونجا حضور داشته؛ چاقو زیر گلوی خانم باردوگو گذاشته و همچین روایت جذابی رو پدید آورده. وگرنه این همه تفاوت در قلم گریشا و شش کلاغ طبیعی نیست.
روند ۱۵ فصل ابتدایی کتاب به شدت کنده. خیلی خیلی کند و اگر بخاطر خوندن گریشا دچار صبر ایوب نشده بودم رهاش می‌کردم.
اما از فصل ۱۵ به بعد؛ بعد از شکل گیری دنیای کتاب و آشنایی با شخصیت های کتاب و جمع شدن تیم کلاغ ها همه چیز تغییر کرد.
به عبارتی من حتی فلش بک های کتاب هم دوست داشتم و اینکه لایه های دیگه‌ای از شخصیت ها رو میدیدم دل نشین بود‌.
شخصیت پردازی کتاب خیلی قشنگ بود؛ خیلی زیاد و واقعا عمیق بهشون پرداخته بودند‌.
اما موردی که برام اذیت کننده بود جدای روند کند اوایل کتاب اغراق بیش از حد بود که طبیعتا نیاز بود تا کز برکر آلوده‌دست با وجود ۱۷ ساله بودن؛ مثل یک شیطان بنظر برسه.
آخر کتاب بسیار خوشحال بودم که جلد دو رو دارم و با گفتن جمله زنده باد کلوپ کلاغ ها؛ شمارو تنها میزارم و میرم سراغ پادشاهی شیاد ها.
پ.ن: نیاز دارم تکرار کنم گریشا در مقابل شش کلاغ مثل فنجون در مقابل فیل بود👍✨
      

11

        این مجموعه رو به دو دلیل خوندم.
۱.دوست داشتم آثار لی‌باردوگو رو به ترتیب بخونم
۲. بعد از خوندن کتاب برم سریالش رو هم ببینم
نظرات و نقد ها رو که می‌خوندم اکثرا این کتاب رو خیلی دوست داشتن اما واقعا برای من اینطور نبود.
اولا که شخصیت آلینا عمیقا سوهان روحم بود؛ دختری ضعیف و فاقد توانایی تصمیم گیری که قدرت زیادی داشت و همه رو بدبخت کرد و علاوه بر اون هیچ جای کتاب تکلیفش با خودش مشخص نبود. ادیتی دیدم که نوشته بود زوج های گریشا و آلینا رو با همه نشون داده بود و فکر می‌کنم این بهترین شرح حال از این شخصیت بود😂
اما دنیای کتاب قشنگ و جدید بود؛ فانتزی زیبایی داشت و من دوست داشتم دنیای گریشا ها و قدرتشون رو بیشتر درک کنم.
و دو فصل آخر کتاب؟ زیبا بود.
گرچه بنظرم نیکلای باید بیشتر بهش توجه میشد که این اتفاق تو کتاب شاه زخم ها اتفاق افتاده پس ازش می‌گذریم.
معمولا شخصیت های شرور رو با دلایل منطقی دوست ندارم؛ اما دارکلینگ با اینکه آدم جالبی نبود باز هم فصل پایانی داشت اشک من رو در میاورد(من همیشه اشکم درمیاد ولی خب).
در کل الان فقط خیلی خوشحالم که تموم شده و میخوام برم سراغ شش کلاغ عزیزم!
      

20

        این کتاب واسه اون دسته از آدمایی مناسبه که سخت‌گیر نیستن؛ 
از داستان های عاشقانه گوگولی خوششون میاد و میتونن یه شخصیت خیلی رومخ رو صفحات زیادی تحمل کنن.
پس فکر کنم من همچین آدمی باشم؛ چون با وجود اینکه دوست داشتم اوانجلین رو خفه کنم و همچنین برخلاف کاراوال قلم استفنی گاربر اینجا ضعیف شده بود؛ بازم به خوندن کتاب ادامه دادم و با یه سری از صحنه ها ذوق کردم.
از کتاب واقعا انتظار بالایی نداشته باشید و پیشنهاد می‌کنم که پی‌دی‌اف بخونید؛ که بعدا نگید کاش پولم رو نگه می‌داشتم!(گرچه خودم خریدمش و پشیمون نیستم)
و این نوشته نقد نیست؛ چون ترجیح میدم از یه سری کتاب ها فقط لذت ببرم و نقد نشن؛ چون این کتاب اگه نقد بشه ارزشش پایین میاد، یا شایدم من نقاد خوبی نیستم.
علاوه بر اون دوستان؛ اگر کسی هست که بخواد سر اوانجلین رو قطع کنه کمال همراهیم رو اعلام میکنم❤✨
پ.ن: یکی از دوستام زودتر این کتاب رو خونده بود و ما بهش می‌گفتیم روباه کوچولو؛ یه روز گفت نگین بابا من اصلا دوست ندارم یه ذره هم شبیه اوانجلین باشم؛ راست می‌گفت😂
      

35

        جلد دوم کتابی که دوباره همه جا سر و صدا کرد؛
فکر کنم یکی از عادتای حالا چه خوب چه بدم همین باشه، کتابی که ترند شده رو باید بخونم تا ببینم واقعا چقدر ارزشش رو داره..
و در مورد این کتاب خدارو هزاران بار شکر میکنم که امانتش گرفتم.
نظرم رو با احترام به تمام دوست داران این کتاب مینویسم:
جلد دوم واقعا کلیشه ای بود؛ به شدت یاد داستان های کودکی میفتادم؛ کتاب های ۵۰ صفحه ای که هیچ روند قابل توجهی نداشت و در آخر به خوبی و خوشی تموم میشد.
طوری این کتاب رو بیخود کش دار کرده بودن که به شخصه میتونستی ۱۰ صفحه رو رد کنی و هیچ اتفاق خاصی نیفته؛ و صرفا ۲ یا ۳ نقطه اوج داشت که اونم به سرعت تموم شد.
در کل حرفم رو دوباره هم تکرار میکنم؛ کتابی که نسبت به بقیه کتاب‌های فانتزی به شدت سطح پایینی داره و انقدر معروف شده؛ در قبال کتاب هایی از بهترین نویسنده که کمتر کسی به گوششون خورده!
دو ستاره ای که دادم هم فقط برای شخصیت پردازی کتاب و محیط داستانی بود که ارزشمند بود و همین.
کتاب رو پیشنهاد نمیکنم؛ اگر تهیه می‌کنین با همین مقدار پول میتونین کتابی خیلی خیلی زیباتر رو بخونین؛ با توجه به اینکه همچنان داستان قراره کش دار باشه و جلد سه هم داره مجموعه!
من فانتزی خوان قهاری نیستم و شاید تجربه زیادی نداشته باشم ولی این نظر واقعی منه🙏🏻✨
      

32

28

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

بریده‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.