یادداشت‌های •آکانه• (40)

•آکانه•

•آکانه•

4 روز پیش

عاشق داستا
          عاشق داستانش شدم چون مدتها بود همچین کتاب متفاوتی به تورم نخورده بود.
یکم ماورائی میزد ولی مصور بود و سرنخ هایی داشت که باعث می‌شد از کنجکاوی زیاد برم از گوگل بپرسم؛ اونم تمام تلاششو میکرد که سرنخ هارو کدگشایی کنه😂
•°•°•
تصاویرِ کتاب دلهره‌آور و در ژانر خودش فوق‌العاده‌ست! فکر کن یه پسر بچه نقاشی‌هایی بکشه که توی سن خودش اون نقاشی‌ها زیادی ترسناکن...مثل یه جسدِ در حال کشیده شدن، یه پرتره از یه زن در حال زجه زدن و یه روح...
اوایلِ کتاب که بودم میترسیدم داخل یه اتاقِ تاریک برم، ولی خداروشکر کتاب، پایان قشنگی داشت و دیگه از تصور اون روح نمی‌ترسم👻
•°•°•
در اسرع وقت دلم میخواد کتاب رو تهیه کنم ولی یه سوال دارم اونم این که چرا جزو دسته‌ی کتاب‌هایی که اکثراً حرفش رو میزنن نیست؟! خودِ من شانسی بهش برخوردم و ممکن بود هیچوقت سمتش نرم...من ترجیح میدم کتاب با ژانر وحشت نخونم ولی از خوندن این کتاب اصلاً پشیمون نیستم حتی دلم میخواد دوباره از اول مرورش کنم.
🐇
(از طریق castbox و با صدای قشنگِ خانم نرگس جعفری کتاب رو گوش کردم، اسمشونو Narges jafari سرچ کنید.)
        

2

تابحال کتا
          تابحال کتابی درمورد دنیاهای موازی نخونده بودم ولی همیشه به این تئوریِ جذاب فکر میکردم، حتی گوشه‌ای از دفترِ افکارم، صفحه ای رو اختصاص دادم به این عنوان که =
من در آینده کی هستم و توی کدوم مسیر قرار گرفتم؟!
گزینه هایی که زیر این عنوان نوشتم اونقدر با هم متفاوتن و از هم دورن که خودم خنده‌م میگیره😁 ولی دلم میخواست تک‌تکشون رو امتحان کنم تا شاید مطمئن شدم بهترینشون کدومه...
-🪞-
اوایلِ کتاب داشتم به این فکر میکردم که چرا این اتاقکِ باحال رو زودتر نمیسازن؟! مخصوصا که نویسنده یه تیکه هایی رو جوری توضیح علمی میداد که دلم میخواست خودم دست به کار شم🤣
ولی هرچی به ته کتاب نزدیکتر شدم کم کم این احساس ذوق به ترس تغییر کرد...🤐
اگه کتاب رو هنوز نخوندین ادامه‌ی یادداشتم رو نخونین که شااااید بعدا که رفتین سر کتاب، سوال‌های ذهنتون زودتر به جواب برسن <:
-□-
حتی تصور کردنِ اینکه تمام شخصیت های متفاوتت از دنیاهای موازی وارد دنیای تو بشن خیلییی دلهره‌آوره...
و این قضیه که شخصیتِ جیسون بدجور عاشق خانومه بوده که توی این همه دنیا بازم میخواسته همسر اون باشه...زیادی عجیب بود😅ولی از اینکه نویسنده یه کاری کرد ما همیشه بابت زندگی‌مون قدردان باشیم، خوشم اومد D:
اگه مامانم این کتاب رو میخوند قطع به یقین نویسنده رو نفرین میکرد چون از پایان‌های باز بدجووور متنفره😂 من کنار میام با این مدل پایان چون تصور کردن رو دوست دارم.
راستی، آخراش من همش منتظر آماندا بودم...دلم میخواست یه نشونه‌ای ازش باشه.
نمیدونم یادتون هست یا نه ولی موقعی که جیسون رو دستیگر کرده بودن یه خانومه رو دیده بود که داد و فریاد میکرد...من اونجا فکر کردم اون خانومه آمانداست و کلی ذوق کردم ولی بعد دیدم نیست خورد تو ذوقم😬
خلاصه که ماجرای جالبی بود و ذهنمو خوب درگیر میکرد👌🏻
        

9

تابحال شده
          تابحال شده به شکلی عجیب و اتفاقی، کتابی که نیاز دارین خودش بیاد سراغتون؟ این کتاب توی بهترین زمان ممکن به سراغم اومد؛ اوایلِ کتاب تاثیرگذار بود ولی به مرور زمان کمتر شد.
🍂
ساعتها مرگ خودم یا اطرافیانم که بهشون شدیداً وابسته‌م (و تظاهر میکنم نیستم) رو تصور میکردم و هنوز  هم اینکار رو انجام میدم، در حدی که تبدیل به عادت شده. یک روز این افکار برخلاف همیشه که فقط تصاویر ساخته‌ی ذهنم بود، به شکل استرس به من رخنه کرد در حدی که یکدفعه میترسیدم همون لحظه بمیرم و براش آماده نباشم!
با گوش دادن به فایل صوتی کامل کتاب به دو نتیجه‌ی بزرگ رسیدم که ۱_ برای مکالمه درمورد این زمینه با آدما محتاط باشم و ۲_منتظر یه کتاب از نویسنده‌ای ایرانی در ارتباط با همین موضوع بمونم!
----------------
و در آخر چیزی که بدجور حرصم رو درآورد🥰:
جناب اروین چندبار تکرار کرد که کتاب رو جوری نوشته که چه آدمی مذهبی و چه غیرمذهبی بتونن ازش بهره ببرن، خیلی ممنونیم ازش ولی چقدر بهتر بود اگر دو بار تاکید نمیکردن که به هیچ چیزی اعتقاد ندارن و خوشبختن! اعتقادت برای خودت، چرا اینقدر تکرار؟لزومش چیه؟ من کی باشم بخوام انتقاد کنم از ایشون ولی مکانی بهتر از بهخوان برای ابراز حسم پیدا نکردم😅!
        

24

قبل از نوش
          قبل از نوشتن یادداشت رفتم کتابای کالین هوور رو چک کردم...کتاب "یاد او" و "نهمین روز از ماه نوامبر" کتابایی بودن که از این نویسنده خوندم و اگه قرار بود اینو بدونممم سراغ این کتاب نمیرفتم😅 اون دو تا کتاب...یا سلیقه‌ی من نبودن یا واقعا انگار یه چیزی کم داشتن.
🌸
حالا برم سر این کتاب...آخ که جگرم سوخت تا تموم شه، احساسات [لی‌لی] رو با تموم وجود حس میکردم با اینکه زندگی لی‌لی رو تجربه نکردم (امیدوارم هیچکس تجربه نکنه،خیلی سخته)
البته از نویسنده ممنونم که شخصیت رایل رو فراتر از اون چه که بود نبرد.
🌸
حالا از احساساتم بگم...اولین بار بود سر یه داستان عاشقانه من از استرس خشک میشدم تا اون فصل تموم شه، و در عین حال یه مکالماتی این کتاب داشت که هی باید از اول میخوندم که تا ابد یادم نره.
just keep swimming  ~
و اطلس تا ابد تو قلب من میمونه. کالین هوور عزیز، ممنون از خلق این شخصیت ♡🌸
اینم بگم که اولای کتاب نزدیک بود دراپ کنم (دیگه ادامه ندم) چون خیلی آشنایی و عشق بین رایل و لی‌لی برام بیخود و لوس بود، اصلا درک نمیکردم ولی بعد توجیحاتش از اینکه رایل شبیه پدرش بود قانعم کرد. ولی وقتی...رسید به خاطرات بچگیش...فهمیدم ارزششو داره، خوب شد زودتر اطلس رسید!
جلد بعدی امیدوارم بهتر از این جلدش باشه و کمتر استرس بکشم.
پ.ن=ممنون یادداشتمو خوندین💕 خیلی عکس یادداشتم خوشگل شدددد،والپیپر بود قبلش. ولی دلم نمیاد والپیپر پست کنم،عکس افقی برای یادداشت خوشگل‌تره >-<
        

12

اول از همه
          اول از همه بنظرم اسم کتاب دوست داشتنیه.
من دوکبوکی تابحال نخوردم ولی مطمئنم ازش خوشم نمیاد؛ کلا چیزای تند دوست ندارم. در هر صورت اسم کتاب برای من شبیه " دلم میخواد بمیرم ولی نمیتونم‌ از زندگی دل بکنم" هست.
▪︎
خودم بارها به این فکر کردم ( همینجا بگم دوران کنکور) که الان میتونم با بلایی سر خودم آوردن این استرسو تموم کنم ولی...هنوز کلی کارها هست که نکردم...مامان بزرگم دق میکنه...مامانم ناراحت میشه، نه، نمیتونم. خلاصه اینا بودن که هی جلوی منو گرفتن. شما دقت کنی سختی های بیشتری علاوه بر کنکور توی زندگی هست ولی برای من تبدیل به غولی شده بود که هر آن میتونست منو از پا دربیاره. صدالبته اینم باید لحاظ کنم که یه دوست تاکسیک (سمی) اون دوران بیشتر منو گذاشته بود تحت فشار، خیلی دوران سختی بود.
▪︎
بگذریییییم...مکالمه‌ی روانشناس (شایدم روان پزشک ، آخر نفهمیدم کدومشون بود چون روان‌پزشک میتونه دارو تجویز کنه نه روانشناس) و سه‌هی رو دوست داشتم. هر سوالی که میپرسید به جواب دکترش دقت میکردم ببینم چی میگه، کتابش یکم حس همدردی هم به خواننده میداد.
ولی خب اونقدرم مفید نبود...شبیه خوندن دفترچه خاطرات بود که تو یا باهاش همدردی میکردی و یه راهکاری از حرفاش بهت میرسید یا هم که هیچی، کلا یه بار میخونی بعدم میذاری کنار، دیگه هم نگاهش نمیکنی چون خاطراتش مال تو نیست.🤷🏻‍♀️
        

14

6

هروقت سمت
          هروقت سمت این کتاب میرفتم تا نصفه میخوندم بعد میذاشتم کنار...انگار میدونستم باید این کتابو درک کرد و پشت کلماتش یه داستانی هست.
(سه یا چهار بار از بچگی این کتاب دستم میومد، هیچوقتم خودم نرفتم بخرمش؛ از اون دسته آدمایی‌ام که چیزایی که خیلییی معروف‌ باشن و همه ازش حرف بزنن رو دیرتر میرم سروقتشون)
☆
شازده کوچولو یه انیمیشن سینمایی قشنگ هم داره که یادمه دوران کرونا..شایدم قبل‌تر از اون موقع دیده بودمش ولی در حدی قشنگ نبود که مجابم کنه سمت کتاب بیام؛فکر میکردم دیدن همون سینمایی کفایت می‌کنه.
تا اینکه خونه‌ی خاله‌م کتابخونه‌شون چشممو گرفت.
من تقریبا ده سال اختلاف سنی با دخترخالم دارم؛ وقتی اون میاد پیش من، اسباب بازی هارو قرض میگیره؛ با خودم گفتم پس چطوره منم چند تا کتاب قرض بگیرم؟ که این شازده بین‌شون بود.
☆
خلاااصه... انتهای کتاب احساس کردم شازده کوچولو دیگه پیشم نیست و یه جوری گریه‌م انداخت که فکرشم نمیکردم )"::
وقتی دیدم نوشته آنتوان مرگ رازآلودی داشت رفتم سرچ کردم و به یه سایتی برخوردم که مشخص بود برای تک تک جملاتش وقت گذاشتن...اگه این سایت رو ندیده بودین پیشنهاد میکنم حتمااا برین بخونین-> راز مرگ آنتوان دوسنت اگزوپری از سایت یک پزشک
❣
        

15

خوب بود، ج
          خوب بود، جداً هیجانی که باید انتقال میداد رو حس کردم، فصل ابتدایی و فصل پایانی از کل کتاب هیجان‌شون بیشتر بود که یه امتیاز مثبت داره.
حتی مرگ شخصیت های کتاب برخلاف انتظارم کم بود و الکی الکی کسی نمرد که جای خوشحالیه، واقعا کم کتابی پیدا میشه که نزنه شخصیت های خوب‌شو نکشه.💔💀
+
جدا از داستان قشنگ و خلاقانه‌ش مشکل بزرگِ کتاب ترجمه بود. یعنی انگار که مترجم فقطِ فقط کلمات رو فارسی کرده، یه جاهایی واقعا اعصابم خورد شد. مکالمات هم کتابی بود که اونم اعصاب خوردکن بود.
-
آخر کتاب نویسنده از این حرف زد که ایده‌ی این داستان از کجا اومده که خیلی دوستش داشتم؛ دلم میخواد به دوستام پیشنهادش بدم ولی اینقدر ترجمه‌ش بده که خودِ من دوباره نمیشینم بخونمش و فقط تیکه هایی که دوست داشتم رو یه نگاهی میندازم.
پ.ن:برای موضوع کتاب عکس پایینی رو پیدا کردم ادیت کردم بنظرم خیلی وایب(حس‌وحال؟) کتابو داره. این کتاب توی دسته‌ی بهترین جنایی ها بود منم هول کردم خریدم اصلا اون موقع نمیفهمیدم فرقی بین ترجمه‌ ها هست! سر این قضیه جداً مراقب باشین رکب نخورین D:
        

4