یادداشت •آکانه•
1404/6/10

پیپا فیتز آموبی، دختری که در ابتدای کتاب احساس میکنی صددرصد دیوونهست و زیادی کنجکاو. اما به مرور زمان مطمئن شدم که این دختر فقط هفده سالشه و این حجم از استرس واقعاً براش زیادیه. اما نویسنده حواسش خوب جمع بود پس برای پیپ خانواده ای صمیمی و دوستداشتنی گذاشت تا هروقت پیپ شکست، تکههای شکستهش رو جمع کنن. برادرِ "سال" رو قرار داد تا شریکی برای به اشتراک گذاشتن معمای پرونده و حل اون داشته باشه. گفتم پرونده. خلاصهای از این پرونده که ۵ سال پیش بسته شده بود: ۱-دختری که مُرده قطعا رازهایی داره که هیچکس نمیدونه و فکر میکرده تا ابد کسی نمیفهمه *پیپ ظاهر میشود* ۲-پسری که قاتلِ پرونده معرفی شده قبل از خودکشیش، به پدرش پیامی حاوی این کلمات میفرسته : "تقصیر من بود، متاسفم." ۳-و از همه مهمتر واکنش پلیس، در مدتی که پرونده باز بود = قطعا "سال" قاتله! حالا چه علتی براش قرار بدیم؟ 💢 شک دارم سریالشو ببینم یا نه، میگن خیلی چیزای الکی به داستان اضافه کردن. در نهایت ممنون که از نویسنده که مارو در هالهای از ابهام قرار نداد و تمام سوالات رو داخل همین جلد جواب داد، البته همین باعث میشه دیرتر برم سراغ کتاب بعدی. 🕵🏻♀️ نظر من رو بشنوید راجع به مظنونین= من شدیداً برای راوی (برادرِ سال) گارد گرفته بودم و اصلا قبول نداشتم این حد از سریع اعتماد کردنِ پیپ به این پسر رو. از طرفی بابای مقتول رفتارش زننده و مشکوک تر بود، بعدم که معلمشون و بعد دروغگو از آب دراومدن دوستای مقتول...اینقدر تعداد مظنونها زیاد شد که جایی برای راوی نموند!
(0/1000)
نظرات
فراموش شدهای از گرین گیبلز :)
1404/6/10
واییی همین که میگین قراره دیرتر برین سراغ جلد بعدی یعنی کسی براتون ماجراهارو اسپویل نکردههه وای واییی جلد اخررررر رو با کمایل میل میتونم براتون اسپویل کنم
1
1
•آکانه•
1404/6/10
0