یادداشت •آکانه•

•آکانه•

•آکانه•

6 روز پیش

مثل جلدهای
        مثل جلدهای قبلی خفن و دلهره‌آور بود فقط...احساس می‌کنم میلی خودش نمی‌خواست حقیقت این قتل رو بفهمه.

داشتم سر نیک و انزو دیییییوونه می‌شدم. میلی از اون طرف نگران این بود که نکنه انزو خیانت کرده (می‌خواستم برم داخل کتاب بگم چشاتو وا کن زنننننن چرا اینقدر به انزو شکاک شدی🥺) از حق نگذریم چند بار خودم یه کوچولو شک کردما.
سر پسرش نیک خیلی دردناک بود...اینهمه تغییر کرده بود از لحاظ اخلاقی ولی هیچکس به اینکه دردش چیه اشاره نمی‌کرد😑
می‌تونم بگم حرص‌درآور ترین جلد این مجموعه همین کتاب بود که فکرکنم دلیلش اینه که ما قبلا فقط سر میلی حرص میخوردیم و نگرانش بودیم ولی این جلد شدن یه خانواده‌ی چهار نفری!
واقعا هرچی تعداد آدمایی که برات مهمن بیشتر باشه، نگرانیت...💀
ولی خب پایان خوبی داشت...البته یه سوال مهم، واقعا تموم شد؟

راستی اونایی که این جلد رو خوندین به اون تیکه دقت کردین؟ آدا میخواست برای مدرسه، لباس سفید بخره ولی میلی قبول نکرد. [این اشاره‌ای بود به جلد اول که نینا به سیسلیا همیشه‌ی خدا سفید می‌پوشوند و این قضیه بدجور رفته بود روی مخ میلی؛ واقعا سر حرفش موند و برای بچه‌ش لباسای رنگی خرید.😁]

      
170

23

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.