یادداشت‌های مبینا گل‌صفتان (45)

          تاریخ ادبیات فراتر از چیزی‌ست که در کلاس‌های درس تحت این عنوان به خوردمان می‌دادند و می‌دهند! تاریخ ادبیات را نمی‌توان از وضعیت سیاسی، فرهنگی و اجتماعی آن ادیب جدا کرد. نمی‌توان از ارتباط و اتفاقاتی که بین اعضای جامعه‌ی ادبی آن روزگار جریان دارد جدا کرد اما آنچه که به ما می‌گویند جز تاریخ تولد و فوت و تعدادی از آثار چیز دیگری نیست. حیف و صد حیف!
اما می‌شود جست! می‌شود نامه‌ها، مقاله‌ها، مجله‌ها و روزنامه‌ها را جورید و تاریخ را دید. خوشبختانه در عصر کاغذ خیلی از اتفاق‌ها مکتوب شده و از زمان فقط غباری روی آن را گرفته است که با یک فوت می‌رود.
خوبی آن عصر این بوده که اگر مسئله‌ای بوده با نامه و مقاله‌ نوشتن‌ها در مجلات ادبی بیان می‌شده و به عبارتی دعواها و بحث‌ها و ارتباطات خیلی شفاف‌تر از این عصر مثلا ارتباطات بوده است.
کتاب حاضر شامل مقالاتی‌ست از استاد یوسفعلی میرشکاک. کسی که اگر در فضای ادبیات نفس کشیده باشید و استاد‌های درست و حسابی آن را شناخته باشید نامش برایتان غریب نخواهد بود. مقالات توضیحی و و این‌ها نیستند. اکثرا جوابیه‌هایی بر مصاحبه‌ها یا دیگر مقالات منتشرشده در آن روزگار اند.
مقاله‌ها علاوه‌بر این که منعکس‌کننده تفکر نویسنده و فضای ادبی آن روزگار است، به نظر من ارزش ادبی قابل توجهی دارند و لحن کوبنده و استفاده‌ی هوشمندانه از لغات و اصطلاحات در آن‌ها شیرین و گیراست. اسامی زیادی از اساتید و اهالی ادبیات در مقالات مطرح می‌شود و شنیدن درباره آن‌ها از زبان ایشان لطف دیگری دارد.
باری؛
کتاب برای اهالی ادبیات و آشنایان با استاد میرشکاک جذاب خواهد بود و فکر نمی‌کنم مخاطبین ادبیات از آن لذتی ببرند. (یک سری کتاب‌ها را باید تحت عنوان "برای طرفداران" نام‌گذاری کرد. این هم از همین دسته است و برای طرفداران استاد میرشکاک.)
البته اگر طرفدار پروپاقرص شاملو و اعوان و انصارش هم باشید لذتی نخواهید برد
        

0

          به‌به!
اگر بخواهم با یک عبارت کتاب را توصیف کنم "داستانی نمادین همراه با رگه‌هایی از طنز و دیالوگ‌هایی عمیق" عبارت قابل قبولی‌ست.
داستان درباره‌ی پزشکی‌ست با جایگاه علمی و اجتماعی بالا که با هدف جوان‌سازی آدم‌ها دست به آزمایش جالبی می‌زند و حاصل آن آزمایش و رفتارهایش دست‌مایه‌ی به سخره گرفتن مردم طرفدار انقلاب کمونیستی روسیه است.
موجودی که در نفهمی و حیوانیت دست و پا می‌زند اما حرف‌های پرولتاریاها را تکرار می‌کند و فکر می‌کند صرف خواندن چنان کتاب‌ها و تکرار چنان حرف‌هایی به او هویت انسانی می‌دهد.
شاید در خلال نمادپردازی‌های سیاسی -که الحق خوش نشسته اند-، علمی‌-تخیلی بودن داستان هم نکته‌ای را مطرح کند. اینکه واقعا انسان و هویت انسانی چیزی در قد و قواره‌ی غده‌ی هیپوفیز و غدد جنسی‌ست یا چیزی فراتر از آن؟

این کتاب کوتاه و روان شخصیت‌های زیادی ندارد در نتیجه اسم‌های روسی شما را سردرگم نخواهند کرد پس اگر درحال انتخاب کتاب‌هایی برای ورود به ادبیات روسیه اید انتخاب خوبی‌ست.

+ شخصیت پروفسور و ما ادراک ما شخصیت پروفسور
همین.
        

0

          "به هر حال، چیزی که کاملا باورپذیر است این نکته عام است که ساختار زمانی عالم از تصویر ساده‌انگارانه ما از آن متفاوت است."

علم، فلسفه و هنر
در این کتاب هرسه تای این‌ها درست سر جای خودشان اند
روولی فیزیکدان است و بیشتر زمانی که صرف خواندن کتاب می‌کنید به بررسی تلقی‌های علمی از زمان خواهد گذشت. اما مگر می‌شود علم را در این سطح از فلسفه جدا کرد؟ حالا تصور کنید چنین آدمی در کتاب علمی از شاهکارهای ادبی هم نقل قول کند، از قطعات موسیقی بگوید و با ارجاعات به مقاله‌ها و معادلات در بخش یادداشت‌های کتاب روحتان را به پرواز دربیاورد.
البته که من با برخی نظرات فلسفی نویسنده موافق نیستم :)

این اولین کتابی بود که از این فیزیکدان خواندم و ان‌شاالله دو کتاب بعدی اش را هم خواهم خواند.
 با اینکه جهان رو به افزایش آنتروپی می‌رود، نظم کتاب و جمع بندی انتهایی نمایشنامه‌وار آن واقعا حال آدم را جا میاورد انقدر که بعضی کتاب‌ها بی‌نظم اند :)
پی‌نوشت: اگر درک اولیه‌ای از فیزیک مدرن یعنی کوانتوم و نسبیت نداشته باشید این کتاب صرفا یک کتاب شاعرانه و متحیرکننده برایتان خواهد بود.
البته که کتاب‌های اینچنینی نشر نو را می‌توان در دسته‌ی کتاب‌های علمی ترویجی قرار داد یعنی در آن‌ها بیشتر به مفاهیم پرداخته می‌شود و از آوردن معادلات تا جای ممکن پرهیز می‌شود اما خب لذت بردن در حد یک تکه شکلات کجا و لذت بردن درحد یک کیک شکلاتی کجا؟

باید دوباره این کتاب را همراه مقالاتی که در بخش یادداشت‌ها به آن ارجاع داده شده بخوانم :)
        

1

0