یادداشت‌های فاطمه دادالهی (42)

        مثل دو جلد قبلی بسیار جذاب بود
فضاسازی ها و ‌شخصیت پردازی رو دوست داشتم مثل جلدهای قبلی
فقط در مورد رضی سوالاتی تو ذهنم شکل گرفت که اکر نمیتونست داخل حوض بشه چطور میتونست از نقشه ی رضا و نادر برای رفتن به خندق و بقیه چیزها آگاه بشه؟!
و اینکه واقعا این جلد ترس و دلهره ش بیشتر بود خصوصا ورود رضا قلی به جاه تاریکی…نمیدونم واقعا مناسب نوجوان هست یا نه
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

          خیلی طولانی بود! شاید میشد در نصف این صفحات هم جمع و جورش کرد چون گره داستانی خاصی نداشت…
داستان راجع به مستوره یک زن فعال اجتماعی ست که ناخواسته باردار شده است و با این اتفاق جهان پیرامونش دگرگون می شود… کشمکش های درونی مستوره و تعارض هایی که در جامعه ی ما برای مادران شاغل پیش می اید ، و چالش های رابطه ی به سردی گراییده ی مستوره با همسرش، اساس داستان را می سازد… 
در کل دغدغه های مستوره ملموس بود هرچند که راه حل نهایی یعنی دورکاری از خانه و کنار فرزندان ماندن برای من فقط رشک برانگیز بود و غیر قابل اجرا …
فصل های آخر جملات سخنرانی طور زیاد داشت هرچند که من دوست داشتم و کلی جمله هایلایت کردم اما تجربه نشون داده وقتی این جملات زیاد می‌شوند  میزان اثرگذاری و عمق داستان کم تر است…
در کل کتاب را  دوست داشتم و اگر حجمش کمتر بود به همه توصیه اش میکردم
راستی یادم رفت بگویم که دوست داشتنی ترین شخصیت کناب برای من یوما بود و ملموس ترین و واقعی ترین رابطه، رابطه ی مستوره با پدرش…
        

0

        یک داستان ساده از دو روز ماهیگیری پیرمرد صیاد روی دریا
ساده اما  عمیق که احساست را کاملا درگیر می‌کند. 
اوج داستان هم بنظرم جایی ست که پیرمرد از شدت خستگی  و دردهای جسم و جان و در تنهایی خودش با درون خود درگیر می‌شود، آنجا که خودش را به چالش میکشد که ماهی را برای سیرکردن شکم شکار کرده یا برای خاطر غرورش و هم ذات پنداری اش با ماهی…
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0