یادداشتهای ریحانه رمضانی (148) ریحانه رمضانی 6 روز پیش ربه کا دفنی دوموریه 4.0 31 "تو پدر من، برادر من و فرزند من هستی. تمام آرزویی که یک زن، یک خواهر و یک مادر میتواند به شوهر، برادر و فرزند خود داشته باشد من به تو دارم." 0 15 ریحانه رمضانی 6 روز پیش This Is Not My Hat جلد 2 جان کلاسن 2.0 1 『هو النور』 صادقانه نظرم نسبت به جلد اول تغییری نکرده است. این نوع پایانبندیها مرا به یاد افسانهها و داستانهای برادران گریم میاندازد؛ جایی که هر اشتباه ممکن است به پایانی سهمگین منجر شود. شاید برای بزرگسالان این موضوع بامزه به نظر برسد، اما کودکان چه؟ باید در نظر داشت که روحیهی هر کودک با دیگری متفاوت است و پیشبینی تأثیر این نوع پایانبندیها بر آنها کار آسانی نیست. _چهارشنبه ۸ اسفند ۱۴۰۳ 0 7 ریحانه رمضانی 1404/1/31 The 5 second rule: transform your life work, and confidence with everyday courage Mel Robbins 3.3 3 من نسخهی صوتی رو با صدای خود مل رابینز گوش دادم. نسخهی صوتی با متن اصلی کتاب یکم تفاوت داره و یک سری جاها نسخهی صوتی حتی بیشتر از متن خود کتابه. مل رابینز یه جوری خودمونی و با شوخی از زندگی خودش و اطرافیانش تعریف میکرد که حس میکردم دارم با دوستم حرف میزنم. نمیدونم شاید منم اگه نسخه متنی رو میخوندم، خوشم نمیاومد یا حوصلهام سر میرفت اما واقعا از نسخهی صوتیاش لذت بردم^^ ۳۱ فروردین ۱۴۰۴ 1 14 ریحانه رمضانی 1404/1/24 Garlic and the Vampire Bree Paulsen 4.0 1 جادویی، ناز و دلنشین. 0 9 ریحانه رمضانی 1404/1/9 مهمانسرای دو دنیا اریک امانوئل اشمیت 4.0 28 "هر کس با او برخورد کرده از اون خاطرهای مثل آفتاب داره." آرزو میکنم روزی برسه که راجع به من هم این رو بگن. 0 10 ریحانه رمضانی 1404/1/1 سوره قدر سید موسی صدر 4.3 2 『هو النور』 آیا زمانی بهتر از حالا برای مطالعه این کتاب سراغ دارید؟ در این اثر، سخنرانیهای امام موسی صدر درباره سوره قدر که در جلسات متوالی ایراد شده، به نگارش درآمده است. ایشان آیات را از جنبههای دینی، تاریخی، علمی و دیگر ابعاد مورد بررسی قرار داده و برای روشنتر شدن مطالب، به آیات دیگری از قرآن نیز اشاره کردهاند. نکتهای که برایم جالب بود این بود که ایشان با قاطعیت برخی تفاسیر و روایات را بیان نمیکردند. بلکه میفرمودند با توجه به بررسیهای خودم به این نتیجه رسیدهام و ممکن است که حتی نظر من هم درست نباشد. این رویکرد، واقعاً نشاندهنده بزرگی و تواضع ایشان است. _جمعه ۱ فروردین ۱۴۰۴ 0 26 ریحانه رمضانی 1403/12/29 The Scar Charlotte Moundlic 4.5 1 『هو النور』 کتاب مصور کوچکی در بابِ سوگواری است. سوگ را نمیشود درمان کرد. فقط میتوان بر روی آن مرهمی گذاشت. این کتاب رو از دست ندید. _ چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۳ 1 20 ریحانه رمضانی 1403/12/29 Cry, Heart, But Never Break Glenn Ringtved 4.3 1 『هو النور』 اگر دلتون گریه میخواد، سراغ کتاب خوبی اومدید. این کتاب قلبم رو مچاله کرد. فکر کنم الان نویسنده داره پودر حاصل از قلبم رو در رودخانه میریزه.🥲 قصه از اونجایی شروع میشه که "مرگ" در خونه رو میزنه و میگه که قصد داره مادربزرگ بچهها رو ببره. کتاب کوتاهی است که در یک نشست چند دقیقهای تمام میشود. 🌸 _چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۳ 0 18 ریحانه رمضانی 1403/12/26 ریلا در اینگل ساید جلد 8 لوسی مود مونتگمری 4.6 46 『هو النور』 انگار که این چشمها، چشمهای دیروز نیست. "شاید جسم انسان، آرام و مرحله به مرحله رشد کند، ولی روح با جهشهایی بلند و ناگهانی بزرگ میشود و زمانی به والاترین درجهاش میرسد." گاهی چند سال میگذرد و رشد نمیکنیم اما گاهی اوقات هم به فاصله یک صبح تا شب، بزرگ میشویم، عمیقتر میشویم و نوع نگاهمان متفاوت میشود. به آینه نگاه میکنیم و با خود میگوییم: انگار که این چشمها، چشمهای دیروز نیست. _ دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ 0 17 ریحانه رمضانی 1403/12/26 دره رنگین کمان جلد 7 لوسی مود مونتگمری 4.6 23 『هو النور』 "هیچ وقت نباید فکر کنیم کارمان با زندگی تمام است؛ چون درست زمانی که احساس میکنیم به خطوط آخر قصهمان رسیدهایم، دست سرنوشت، کتاب عمرمان را ورق میزند و فصلی تازه پیش رویمان میگشاید." کاش نیزن از راه نمیرسید.(شما بخوانید جنگ) کاش اجازه میداد بیشتر بچگی میکردن. کاش هیچ وقت از آن رویاها و امیدهای شیرین بیرون نمیآمدند. کاش بدانند که این فصل سخت هم بالاخره تمام میشود و اگر به ورق زدن کتاب زندگیشان ادامه بدهند میتوانند فصلهای جدیدتری را ببینند. _ جمعه ۲۵ فروردین ۱۴۰۲ 0 9 ریحانه رمضانی 1403/12/23 هری پاتر و محفل ققنوس جلد 6 جی. کی. رولینگ 4.6 27 سومین خوانش: اسفند ۱۴۰۳♡ 0 10 ریحانه رمضانی 1403/12/20 بتا هاله حامدی فر 3.7 6 『هو النور』 زندگینامهی خانم هاله حامدیفر💫 ایشون یکی از اعضای هیئت مدیرهی شرکت سیناژن هستند. این شرکت دانشبنیان در زمینه تولید داروها و محصولات بیوتکنولوژی فعالیت دارد و این کتاب شکستها، موفقیتها و پستی و بلندیهای راهشان را نشان میدهد. کتاب کمی تخصصی است و آن را بیشتر به بچههای فعال در حوزهی بیوتک، دارو و شاخههای مرتبط پیشنهاد میکنم. 0 12 ریحانه رمضانی 1403/12/18 کتابخانه نیمه شب مت هیگ 4.0 476 『هو النور』 خیلی وقتها تمام عمر حسرت چیزی را میخوریم بعد که به دستش میآوریم با خود میگوییم "این بود؟!چیزی که من یک عمر دنبالش بودم واقعا همین بود؟" یک آهنگی هست که خیلی دوستش دارم و میگوید: Funny when you want it, suddenly you have it" "You find out that your gold's just plastic واقعا هم زندگی همین است. همچنین نویسنده به بهترین شکل توانست نشان بدهد که یکسری از نگرانیها و تفکرات ما بر مبنایِ پوچ است! حالا این افکار یا توسط افراد و رفتارهای خارجی ایجاد شدهاند و یا اینکه فقط ساخته و پرداختهی ذهن خودمان است. شخصیت پردازیِ نورا هم به نظرم ظریف و زیبا بود. در ضمن مت هیگ با هوشمندی پله به پله مشکلاتی را سر راه نورا قرار میداد که باعث میشد خواننده حداقل با یکی از آنها همذاتپنداری کند. پ.ن: یک سری قسمتهای کتاب موردپسندم نبود اما پوینت کلیِ چیزی که نویسنده میخواست بگوید را واقعا دوست داشتم. _پنجشنبه ۱۰ آذر ۱۴۰۱ 0 15 ریحانه رمضانی 1403/12/17 سباستین و ترول فردریک بکمن 3.9 12 『هو النور』 "شاید خندههات شکستهان، نه خودت. شاید یکی اونها رو شکونده." آخر آقای بکمن، چه میکنی؟ این همه آدم راجع به افسردگی مینویسند، صحبت میکنند و سخنرانی میکنند. چرا هیچکدام چنین اثری بر قلب آدم نمیگذارند؟ بکمن با قلم جادویی خود به احساسات جان میبخشد و به آنها شخصیت میدهد تا ملموستر شوند. گویی بکمن قلب و مغز خود را بیرون آورده است، با عنصر تخیل ترکیب کرده و به تو میگوید: "من درکت میکنم." در این حین، در غالب یک شخصیت خیالی چیزهایی را میگوید که تا مدتها در ذهنت میماند. شاید هم برای من، کتابی درست در زمانی درستتر بود. "شاید او برای اولین بار بخندد. یا بارها و بارها جوری بخندد انگار که بار اول است. خندههایی که انگار کسی خیلی خیلی وقت پیش بر زمین جنگلی _ تکهتکهشده _ پس از طوفان بازیافته و آن را با خودش به خانه آورده و تیمارش کرده تا آنقدر قوی شود که بازگردد به طبیعت." تکتک جملات کتاب را با بغض خواندم. کتاب کوتاهی است که در یک نشست نیم ساعته خواندنش تمام میشود، اما من هر صفحه را چندین و چند بار خواندم. به خود آمدم و دیدم کل کتاب نشانهگذاری شده است. احساس میکنم با قرار دادن فقط دو قسمت از متن کتاب در حقش اجحاف کردهام، اما اگر میخواستم قسمتهای موردعلاقهام را بگذارم باید کل کتاب را قرار میدادم. دوست دارم در آینده نسخه فیزیکیاش را بخرم و بارها و بارها بخوانمش. مطمئنم تبدیل به کتابی شد که قرار است به عزیزانم هدیهاش کنم. از صمیم قلب دوست دارم انسانهای بیشتری این کتاب را بخوانند. 🌟 _شنبه ۴ اسفند ۱۴۰۳ 0 18 ریحانه رمضانی 1403/12/17 The Skull: A Tyrolean Folktale جان کلاسن 4.5 1 『هو النور』 بازآفرینی تصویری از یک فولکلور تیرولی، منطقهای از اتریش که ما آن را با کوههای آلپ محصور کنندهاش میشناسیم. درباب جادوی حافظه، کورالین و آفرینش کتاب: روزی روزگاری "جان کلاسن"، نویسنده و تصویرگر این کتاب برای کاری به آلاسکا میرود. در کتابخانهی آنجا کتابی به نام "The skull" (به معنای جمجمه) را میخواند. این کتاب برای مدتها ذهن جان کلاسن را درگیر میکند. پس از یک سال، او تصمیم میگیرد که دوباره کتاب را بخواند، اما متأسفانه نام آن را فراموش کرده است. در نتیجه، داستانی که در ذهنش مانده را به اشتراک میگذارد و کتابداران دوستداشتنی و فوقالعاده به سرعت کتاب را برای او پیدا میکنند. وقتی جان کلاسن دوباره کتاب را میخواند، متوجه میشود که پایان آن با چیزی که یادش بود، کاملاً متفاوت است. حافظهی او در این مدت، پایان دیگری برای کتاب رقم زده بود. بنابراین، او تصمیم میگیرد نسخهی خودش را از این فولکلور بنویسد. یکی از قسمتهای کتاب مربوط به چاه بیانتهایی است. این عنصر خاص برای من یادآور "کورالین" بود. به همین دلیل لحظهای فکر کردم شاید خواندن این کتاب یا دیدن کورالین با خاطرات نویسنده تلفیق شده باشد و باعث پیدایش این اثر تاریک و جذاب شده است. به نظر میرسد در کارهای جان کلاسن همیشه یک طنز ظریف و تاریک وجود دارد که ممکن است برای بزرگسالان جذابتر باشد. فولکلور، folktale و.... چیست؟ فولکلور یا قصههای عامیانه، داستانهایی هستند که در فرهنگ عامه یک جامعه مرسوماند. این قصهها گاهی نگارش نشدهاند و نویسنده یا راوی اصلی آنها مشخص نیست. این داستانها از نسلی به نسل دیگر منتقل میشوند و ذهن خلاق انسان ممکن است آنها را تغییر دهد. به همین دلیل، ساختار و روند این داستانها ثابت و وحی منزل نیست و انسانها میتوانند با جادوی درون خود، اثری جدید خلق کنند. کتابی زمستانی تصاویر این کتاب برای من یادآور زمستان و برف بودند. همزمان سرد، تاریک، تنها و وحشتآور بودند؛ اما نشستن کنار شومینهای گرم با دوست و همزبانی عزیز و نوشیدن چای، حس امنیت، صمیمیت و آرامش را به انسان منتقل میکرد. پ.ن نصفه شبی: من همین الان متوجه شدم ایشون واقعا یکی از تصویرگرهای انیمیشن کورالین بودند.!!! _جمعه ۳ اسفند ۱۴۰۳ 0 6 ریحانه رمضانی 1403/12/17 ربه کا دفنی دوموریه 4.0 31 "تو پدر من، برادر من و فرزند من هستی. تمام آرزویی که یک زن، یک خواهر و یک مادر میتواند به شوهر، برادر و فرزند خود داشته باشد من به تو دارم." 0 8 ریحانه رمضانی 1403/12/17 دختر برفی ایووین آیوی 4.0 1 『هو النور』 حال که چند روزی از تمام کردن این کتاب گذشته، توانستم افکارم را سر و سامان بدهم و راجع به این کتاب رئالیسم جادویی یادداشتی بنویسم. این کتاب با الهام از از فولکلوری (افسانه/ داستان عامیانه) روسی نوشته شده است. محتوای این افسانهی روسی را به راحتی از عکسی که قرار دادهام میتوانید، دریابید. قبل از هر چیز، قلم نویسنده من را مجذوب خود کرد. وقایع داستان در آلاسکا و در سال ۱۹۲۰ میلادی رخ میدهد توصیفات نویسنده از "آلاسکا" من را به یاد کتابهای کلاسیک علیالخصوص نویسندهی موردعلاقهام "مونتگمری" میانداخت. همانقدر که مونتگمری به درختان، گلها و طبیعت جزیرهی "پرنس ادوارد" روح میبخشید، "ایووین آیوی" نیز به تپهها، رودخانهها، آبشارها و تک تک دانههای برف روح و جان میبخشید. گویی خود آلاسکا شخصیتی جداگانه بود. "هر دانه برف، تجلیلی بود از معجزه" و به راستی که نویسنده تک تک دانههای بلورین برف را در کتاب ارزشمند میشمارد. نویسنده بسیار باذکاوت است و ژانر رئالسیم جادویی را به گونهای در این کتاب پیاده کرده بود که من واقعا نمیتوانستم تشخیص دهم که داستانی واقعی، قصهای تلخ و شیرین از عشق مادر به فرزند میخوانم یا در بین صفحات یک افسانهی پریان از کودکی برخواسته از دل برف گم شدهام. کودکی که روباهی قرمز را بزرگ میکند. در دل جنگل جست و خیز میکند، با برف دوست است و برف نیز با او مهربان است. دخترک با اولین برف میآید و به زندگی دو شخصیتِ اصلیِ قصهی ما که در آرزوی فرزند هستند، رنگ و بو میبخشد. روزهای زمستانیشان را گرم میکند و طعم پدر و مادر بودن را به آن دو میچشاند اما به هر حال کودکِ برفی ما با آخرین دانهی برف که بر روی زمین فرو مینشیند از پیش آن دو میرود. دو شخصیت اصلیِ ما باید بقیهی سال را با صبر، ذوق و شوق و در عین حال غم به انتظار بچهی برفی بنشینند. حس و حال برفیِ این کتاب و دیدِ فداکارانهای که نسبت به عشق یک مادر به فرزند داشت را بسیار دوست داشتم و لذت میبردم اما... اما این کتاب قسمتهایی هم داشت که سلیقهی من نبود. داستان در دل طبیعت رخ میدهد. طبیعت همانقدر که زیبا و محصورکننده به نظر میرسد به هر حال طبیعت وحش است. انسانها برای زنده ماندن نمیتوانند به حیوانات رحم کنند و این کتاب تک تک جزئیات شکار و واقعیت زندگی در طبیعت وحشی را توصیف میکند. در نتیجه ممکن است این قسمتها برای برخی از افراد خشونت آمیز باشد و اذیتشان کند. روابط و دوستیِ شخصیتها برای من در دو سوم ابتداییِ کتاب بسیار شیرین بود اما اواخر کتاب رنگ و بوی داستان واقعا تغییر کرد. پیامی که میخواست در رابطه با فداکاریهای یک مادر بیان کند؛ بسیار ارزشمند بود اما جزئیاتِ دیگرش مورد پسند من نبود. - شنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۳ 0 42 ریحانه رمضانی 1403/12/17 The Dark لمونی اسنیکت 3.9 5 『هو النور』 کتابی نوشتهی لمونی اسنیکت و با تصویرگری جان کلاسن؟! وقتی برای اولین بار متوجه وجود چنین اثری شدم، به سرعت آن را در لیستم قرار دادم. این کتاب دربارهی ترس از تاریکی است، اما مفاهیمی عمیقتر از آن را نیز در بر دارد. باید زمستانی باشد تا بهاری در راه باشد؛ باید تاریکیای وجود داشته باشد تا نور بتواند بدرخشد. _پنجشنبه ۹ اسفند ۱۴۰۳ 0 4 ریحانه رمضانی 1403/12/17 I Want My Hat Back جلد 1 جان کلاسن 3.0 4 『هو النور』 چه تصویرگری هوشمندانهای! با طنزی دارک دروغگویی را به تصویر کشیده بود. وقتی پلات توییست آخر داستان مشخص شد، برگشتم صفحههای قبل را نگاه کردم و متوجه شدم که نویسنده نه تنها با تصاویر بلکه با تغییر رنگ فونت جواب را جلوی چشم گذاشته بود. هم جلوی چشم خواننده و هم جلوی چشم خرسِ داستان ما! انسان گاهی اینقدر سریع پیش میرود و لحظهای درنگ نمیکند، چیزی که جلوی چشمش است را نادیده میگیرد. پایانبندیِ کتاب دارکتر از آن است که مناسب کودکان باشد. لطفا اگر برای بچهها خواندید، خودتان پایانبندی را تغییر دهید. _ چهارشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۳ 0 7 ریحانه رمضانی 1403/12/17 واژه ها در آتش جنیفرای. نیلسن 4.7 10 『هو النور』 "_چطور میشه ملتی رو نابود کرد؟ فرهنگشون رو ازشون بگیر. چطور میشه چنین کاری کرد؟ باید زبانشون رو بگیری، تاریخ و هویتشون رو بگیری. چطور این کار رو میکنی؟ _کتابهاشون رو ممنوع میکنی." این کتاب درمورد زمانیه که کشور لیتوانی در سلطهی روس بود و تزار، زبان لیتوانیایی و همچنین کتابهای لیتوانیایی رو ممنوع کرده بود. داستان حول محور کتاببرها (knygnesiai) میگرده. این افراد کتابها رو قاچاق میکردند تا به دست مردم برسونند و نزارند که فرهنگ و زبان این کشور نابود بشه. پدر و مادر آدرا (شخصیت اصلی کتاب) به دلیل قاچاق کتاب توسط قزاقها دستگیر میشوند و آدرا میمونه و یک کتاب! درحالی که حتی نمیدونه کتابها چه ارزشی دارند... اواسط داستان کمی کند پیش میرفت و به نظرم نویسنده نتونسته بود هیجان کافی رو به وجود بیاره ولی انتهای کتاب اوج بسیار خوبی گرفت و به شخصه بین احساسات شدید و هیجان گرفتار بودم. مردمی که فقط میخواستند به زبان خود کتاب بخونند و حرف بزنند، سزاوار این ظلم و ستم نبودند.... ۱۳ شهریور ۱۴۰۱ 0 2