یادداشت ریحانه

ریحانه

ریحانه

1404/7/7 - 13:45

        『هو النور』
خوانش اول:
"اصلا نمی‌دونستم که عشق یه همچین حسیه، که می‌تونه این‌قدر به درونم نفوذ کنه و دو تا قلب توی سینه‌م بتپه."
خب این الان انصافه که من نمی‌تونم برم مارلی رو بغل کنم؟(:
مارلی دوست‌داشتنی‌ترین قصه‌گویِ ممکن بود. کایل(شخصیت اصلی) می‌گفت قصه‌هایِ مارلی جادوییه اما به نظر من خود مارلی جادویی بود. با این حال نویسنده جوری از پس شخصیت پردازی براومده بود که همذات‌پنداری عجیبی با این دختر مرموز و جالب داشتم.
بعد اینکه چه پلات توییست معرکه‌ای داشت. من رو تا مرز سکته برد.
قشنگ نویسنده کاری می‌کنه که همراه شخصیت‌ها دل‌تون بشکنه، عاشق بشید، وحشت کنید، لبخند بزنید، بغض کنید...

من عاشق رشد شخصیتی توی کتاب‌ها هستم و اینجا ما کایل و مارلی رو داشتیم که در کنار هم به خوبی رشد کردند و زخم‌های همدیگر رو درمان کردند. کایل از آدمی که بیشتر حواسش به خودش بود تبدیل به آدمی شد که تلاش می‌کرد بیشتر به اطرافیانش توجه کنه و مراقب‌شون باشه. سعی می‌کرد دیگه همه‌چیز رو کنترل نکنه. مارلی هم که همیشه از آدم‌ها فرار می‌کرد تبدیل به شخصی شد که تلاش می‌کرد توی فعالیت‌های اجتماعی شرکت کنه و ترس‌هاش رو کنار بزاره. این قسمت از کتاب رو بخونید:
"-کی وقتی می‌تونه حرف بزنه نمی‌زنه؟
+اونی که داره خودش رو از زندگی قایم می‌کنه."
_دوشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۱

خوانش دوم:
خدای من! بسیار تغییر کرده‌ام اما هنوز هم همان ریحانه هستم. 
دوباره خواندن یک کتاب جالب است اما از آن جالب‌تر و حیرت‌انگیز‌تر خواندن جملاتی است که زیر آن‌ها خط کشیده‌ایم. گاهی دلیل علامت زدن آن جملات را یادمان می‌آید و گاهی نه. گاهی هنوز آن جمله به دلمان می‌نشیند و با آن متن‌ها ارتباط برقرار می‌کنیم و گاهی جملاتی که در گذشته حس‌شان کردیم الان برایمان فقط قطاری دنباله‌دار از کلمات هستند. 
نه تنها گذر عمر بلکه زمان‌های متفاوتی که کتاب را خواندیم، سیل اتفاقات و حوادث آن زمان بر درک‌ متفاوت‌مان از شخصیت‌ها اثر می‌گذارد. این جادوی قصه‌هاست که هر بار جوری دیگر احساس‌شان کنیم.
این بار جور دیگری کتاب را خواندم و حس کردم.
_ دوشنبه ۷ مهر ۱۴۰۴
      
286

30

(0/1000)

نظرات

نرگس عمویی

نرگس عمویی

1404/7/14 - 10:12

وای خیلی خوشم میاد وقتی در خوانش مجدد، خود قبلیت که زمانی جلب اون جمله و جملات یا اون اثر به طور کلی شده، با خود فعلیت مقایسه می‌شه و احساس متفاوت یا ثابت نسبت به هر کدوم به چشم میاد.
بازخوانی و بازگشت به خودِ میان کتاب‌ها، یکی از واقعا معدود جاهایی که آدم متوجه تغییراتش می‌شه!
1

1

ریحانه

ریحانه

1404/7/14 - 20:03

گاهی هم این مواجه شدن با خودت واقعا عجیب و سخته. 

0