یادداشت‌های قاف (23)

          خیلی خیلی دوست داشتنی و آرامش دهنده بود...
کاری بود که کتاب ها واقعه با انسان میکنند...
        

          دختر مهتاب دوستداشتنی‌تر بود. اما این کتاب پایان زیبایی داشت و خوشحالم که اونطوری که من میخواستم شد🥹🥹
        

          فانتزی چینی چیز جدیدی بود
و دچار سندروم نقش دوم شدم
        

          همیشه مهربان و صمیمی... مثل یک‌ پیر فرزانه‌ی دلسوزِ تلخ گفتاری که سعی میکند شیرین سخن بگوید و وه که چه حلوایی میسازد از واژه هایش...
        

          خیلی عاقلانه و عاشقانه به زندگی قشنگشون رنگ خدا پاشیدن و این واقعا دلگرم کننده بود
        

          کلمات، واسطه‌ی پا گذاشتن ما به دنیای بیرون هستند و زبان...
شگفت انگیزترین اعجاز آدمیت است.
        

          ناامیدی خود بدترین گناه است.
ناامیدی از رحمت خدا
ناامیدی از خود
و گاهی فقط باید کمی دقت کرد حتی در صدای پای آب، صدای پرنده‌ها، آوای درختان جنگل...
گاهی دور از هیاهو هاست که آدمی، آدم میشود.
        

          اونچه قلب‌های مؤمنان رو به هم پیوند میزنه در نهایت بر همه چیز پیروز خواهد شد‌
        

          کتابی که باهاش خیلی همدردی داشتم...
و نویسنده اینقدر جزئیات لایه‌های پنهان شخصیتش رو تشریح کرده بود و گاهی شباهت زیادی با من داشت که متحير می‌شدم...
        

          فوق العاده بود...
روایت‌ها عالی
توصیفات، دلچسب...
حامد عسکری بسیار توانا در تصویرسازی های شیرین...
        

          زیاد علاقمند نبودم
عجیب بود
نکات خیلی خوبی داشت ولی زبان خوبی برای بیانش نداشت
اما فصل های آخر زیبا بود...
        

          کاشوب در تمامی اولاد آدم است...
        

          جملات فوق العاده و تکان دهنده...
عاطفه‌ی پدر و پسری خارق العاده...
همه چیز عالی و به اندازه بود!
        

          زیبا و از دل برآمده بود.
        

          این کتاب پر از چالش بود
شخصیت‌های جالب
و اینکه
این کتاب بوی دریا می‌داد💙
        

          گدار...
بالا و پایین و چپ و راست و تمام کودکی را می‌گوید 
کودکی‌های ساده‌ی تمیز پرهیجان 
کودکی‌هایی که بالای پشت بام خانه‌ی مادر بزرگ و قهقهه‌های به باد سپرده سپری شد.
        

          هر سرانجام سرآغازی‌ست...
همونطور که آلنی عزیز ما گفت...
شاید این یادداشت در اوج احساس باشه
اما اشک ریختن حق مطلب رو ادا نمیکنه
باید برای این واقعیات تاریخی
این رئالیسم تلخ
زار زد
و دوتا شد...
        

          این کتاب به شدت عرفانی بود
به شدت به مسئله‌ی جبر و اختیار پیوند خورده بود و این وجه تمایزش با بقیه‌ی رمان‌های معاصره...
این که هر انتخاب چه تاثیری در زندگیت داره
هر انتخاب چه پیامدهایی داره
و اینکه در نهایت خودمون انتخاب میکنیم که از بین مسیرهایی که برامون تعریف شده کدوم یکی رو انتخاب کنیم در نهایت ما رو به قادر مطلق، به خداوند، می‌رسونه که تعریف کننده‌ی همه‌ی این مسیرهاست...
        

          جین شخصیت فوق العاده خوبی داشت
و من عاشق تک‌تک مکالمات جین و آقای راچستر بودم
و اون پایان زیبا و تاثیر گذارش...
از بهترین کلاسیک‌هاییه که خوندم