من نه، ما

من نه، ما

من نه، ما

4.2
22 نفر |
9 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

8

خوانده‌ام

53

خواهم خواند

26

شابک
9786227146653
تعداد صفحات
408
تاریخ انتشار
1399/11/7

نسخه‌های دیگر

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        استادمان هم گفته دلیلی ندارد که عمرتان را بگذارید برای قانع کردن دیگران چون دیگران بیشتر میخواهند شما را شبیه خودشان کنند تا این که شما را درک کنند و کمکی باشند برای بهتر شدنتان و یا دوستی باشند برای رفع عیوب شما!
مردم تا وقتی که مثل خودشان نشوی مدام نقدت میکنند و چپ و راست برای
تو سلیقه به خرج میدهند
از این استادمان ممنونم که من را نجات داد و تمام فضای اشغال شده ذهنم را
به خودم پس داد.


.........
وقتی خود خداوند جایگاه زن و مرد را یکسان می بیند و عمل کرد را شبیه هم زن لباس مردش «مرد لباس زنش است. چرا کسی فراتر از حرف خالق حرف میزند تو هم همین الان یاد بگیر
مقابل مردت شاگرد نیستی برده نیستی ابزار نیستی اگر خواستی کاری انجام بدهی جایی بروی خریدی کنی... به او اطلاع بده بگو می روم خانه مادرم شما می آیی یا نه؟ میروم قدم بزنم می روم یک روسری بخرم دارم تخم مرغ درست میکنم نانش با شما پدر و
مادرت را شام نگه داشته ام زودتر بیایی خوش حال میشوم. این را با محبت بگو حالا اگر همسرت در هر کدام و هر موقعیت ناراضی بود و بیان کرد تو قبول کن نه این که هر دو ناراحتی کنید هر دو بپذیرید
که طبق روال خدا پیش بروید
این نه جدال است که غم بیاورد نه بردگی است که افسردگی بیاورد
زندگی است زندگی.
.................................
دیدن عشق های تندی که سر از دادگاه در آوردند تبهای تندی که بعد از چند سال نتیجه اش جدایی و پوچ از آب درآمده دوستانی که یک روز حلقه در دستشان بود و چند ماه بعد نفرین بر لب داشتند این تردید را در دلم انداخته که من قرار است به کجا کشیده شوم؟ آمار میگوید که گاهی تعداد ازدواج ها و طلاق ها در روز یک
اندازه میشوند و من متحیرم نمی خواهم زندگی را با شوق بسازم و با قهر ویران کنم.
_______________________________
- - یه کتاب هست به اسم «زن» در آینه جلال و جمال» یکی از آرزوهام اینه یه روزی برسه همه زنهای جهان این کتاب رو خونده باشن. من وقتی
این کتاب رو خوندم البته حالا که نه تقربیا پنج سال پیش تمام اعتقادم نسبت به جایگاه شما تغییر کرد زن همون مقامی رو داره که مرد داره خدا همون نگاهی رو به زن داره که به مردها؛ هیچ فرق مقامی ندارند. سکوت میکنم خوشمان آمد از جوابش بین نیمه چپ و راست مغزم همیشه دعوا بود. دو سبک زندگی من را راضی نمیکرد؛ نه غربی ها که به زن فروشی در ویترین ها افتاده اند و نه برخورد بعضی از مردهای خودمان خیلی دنبال خودم در دنیا گشتم که به بن بست رسیدم یکی عروسک دستمالی می خواست، یکی
کنیز آخرش رفتم دو زانو در خانه خالقم و گفتم - خداییش خودت خلق کردی بگو من کی هستم؟ این آدم هایت که آدم
نیستند!
_____________________________________
واقعا چرا انسان ها هم دیگر را عصبی میکنند؟ یا چرا عصبی که میشوند برخورد حیوانی با هم دارند؟ مثل سگ به هم میپرند؟ وای چه قدر زشت است تصویرش
- من عصبی هم میشم یعنی خب... اگر پا رو دمم...
باز هم سکوت میکند. خب پا روی دم هرکس نگذاری... اصلاً مگر انسان حیوان است که دم داشته باشد؟ وای چه قدر وحشت ناک انسانها با این ضرب المثل اثبات میکنند که آدم های اهل عصبانیت و خشونت مثل حیوان میشوند. پس ضرب المثل توی دعوا حلوا خیرات نمیکنند ،هم غلط است. اتفاقاً باید توی دعوا حلوا خيرات
کنند تا فضا از تلخی در بیاید و آرام بشود.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به من نه، ما

نمایش همه
من نه، ما
بریدۀ کتاب

صفحۀ 3

همیشه دوست داشتیم داخل این خانه را ببینیم. یعنی دوست داشتیم بدانیم آدمهای این خانه ها چه طور زندگی میکنند؛ هنوز هم کرسی دارند و سماور کنار اتاق؟ همان طور که چایی در قوری گل قرمزی دم میکشد از کاسه های گلی گندم شاهدونه برمیدارند و میخورند؟ زندگی در وسایلی که بوی خوش زندگی میدهد تا بوی ماندگی تجملات و خودنمایی چه قدر فرق دارد؟ اصلا خانه های کاهگلی یک انرژی مثبتی دارد متفاوت به همان اندازه که خانه های بتونی انرژی منفی دارد. ______________ زهرا تو خودت بچه های همین مدرسه رو دیدی. الان هم توی دانشگاه داری میبینی آن قدر روابط دختر و پسر زیاده یعنی چی؟ یعنی این که دل همه تمایل داره به این سمت اصلا یکی از لذت های زندگیه قبول داری که؟ دروغ چرا قبول دارم که هیچ دارم حس هم میکنم. سرم را به نشانه تایید تکان می دهم. می گوید: - خب چرا وقتی تشنه ای از آب فاضلاب میخوری برو آب چشمه بخور خودت هم دیدی بچه هایی که دوست پسر گرفتند چه بلایی سر اعصابشون اومد خب تو که عقل کردی و صبر کردی تا امر خالق رو اطاعت کنی چرا این تردید رو داری؟ ازدواج آب چشمه است. دیگه نمی خواد کف خیابون و توی پارکا تشنه ارتباط با پسرا باشی یا شبا با چت کردن خودتو کور کنی بعد هم ازدواج مانع نیست سد راهت نمیشه به همراه پیدا میکنی که با هم بقیه زندگی رو جلو می برید. لذت بود کنار مرد آرزوهات رو هم میبری. __________________ بگذریم. هیچ مشاوره ای حالم را خوب نمیکند حالا تازه دارم متوجه میشوم بهترین مشاور خودم هستم برای خودم هیچکس به اندازه من از زندگی و بالا و پایین و گذشته و آینده من خبر ندارد بهترین کسی که میتواند برای من راه حل ارائه بدهد خودم هستم این حرف معلممان هم بود که از عقل تان برای راهبرد پیدا کردن استفاده کنید تا بهترین گشایشها برای زندگیتان اتفاق بیفتد. _______________________ منتهی با خدا در آغوش خدا رهات میکنه و بی خدا لنگ در هوا توکل یعنی اعتماد به آینده ای که با تلاشت به سمتش می روی؛ اما می دانی کسی هست که فی الحال و آینده را در دست دارد و میتواند که هرچه هست و نیست را برایت تدبیر کند. اعتماد کن. _________________________ متوجه اش میشوم وقتی که مرکز توجه میشوی و محبت از چپ و راست می آید. وقتی که بیست سال نه پنج شش سال است که میتوانستی به هر پسری دل بدهی و محبت ببینی و به به و چه چه و کادو دریافت کنی و تو فقط با هوس هایت جنگیده ای به هیچ لبخندی جواب نداده ای هیچ دست نامحرمی را ندیدی هیچ محبتی را پاسخ ندادی و حالا چشمان پرستارۀ مردی که روبرویت نشسته تمام سلولهایت را به پایکوبی میاندازد؛ طبیعی است که دلت گرم شود و قلبت یادش برود ریتم همیشه اش را و با سازی متفاوت بر طبل زندگی بکوبد. همان لحظات اول همه وجودش را به میدان وجودم آورده.... حس میکنم با تمام وجود حس میکنم که چه قدر خوش بختم چه قدر کلمات زیباست. چه قدر لحظات شیرینند. ___________________ دل یک منشی دارد که بقیه اعضای بدن ندارند و آن هم رازداری است. چشم ها با غمی به لرزه می افتند و با شادی میدرخشند؛ اما دل مجنون هم که بشود کسی در نمی یابد؛ مگر آن که صورت خیانت کند. ______________

8

لیست‌های مرتبط به من نه، ما

یادداشت‌ها