یادداشتهای مـ🌙ـآه (26)
1404/5/5
بلندی های بادگیر... فضای داستان دقیقا شبیه اسمشه پر از سختی و عشق نافرجام اول از همه به نظر من قلم هر نویسنده بازتابی از تفکرات و عقاید شخصیشه توی زندگینامه امیلی برونته نوشته شده بود که توی کودکی به صومعه فرستاده میشه و به نظرم اونجا با مذهب افراطی روبهرو میشه و همین باعث شده بود هرچی بدی میشد و جا بده تو شخصیت چندش و به ظاهر مذهبی ای به اسم جوزف شخصیت ها برام غیرقابل درک بودن نمیتونستم هیچ کدومشون و دوست داشته باشم شاید کلا از هیرتن و یکمی از کاترین (دختر ادگار) خوشم اومده باشه شیوه روایت داستان جالب بود از زبون لاک وود روایت میشد ولی خود لاک وود داشت داستان رو از زبون الن دین خدمتکار خونه میشنید من شنیده بودم کتاب غمانگیزیه اما از به هم رسیدن هیرتن و کتی انقد خوشحال شدم که بقیه وقایع غم انگیز کتاب و کلا یادم رفت😀 به نظرم کاترین ارنشاو هم آدم مزخرفی بود برام حتی از هیتکلیف هم غیرقابل درک تر بود به نظرم ادگار همسر خوبی برای کاترین بود، همه تلاشش رو میکرد ولی کاترین اصلا قدرشو نمیدونست وقتی از هیتکلیف خوشش میومد حق نداشت با هر نیتی که شده با ادگار ازدواج کنه من واقعا به نظرم ادگار از شخصیتای خوب داستان بود هرچند که این تبعیض طبقاتی که تو کل داستان موج میزد خیلی رومخم بود و نصف بیشتر شخصیت ها این تبعیض و قائل میشدن که البته فک کنم اون موقع هم چیز مرسومی بوده تحقیر هیرتن، هیت کلیف مخصوصا هیرتن خیلی مظلوم بود... کتابی نبود که حال و هوایی که من دوست دارمو داشته باشه من با یه تصور خیلی لطیف تر گرفتم کتاب و و کلا گند خورد وسط تصوراتم😅🤦 البته تقصیر خودم بود که نخوندم اولشو ولی خب از یه طرفم نمیتونم بگم دوسش نداشتم چون جذب داستانش شدم و فضاسازی و شخصیت پردازی خیلی خوبی داشت به نظرم واقعا نمیدونم چی باید بگم... ولی درکل به نظرم کتاب خوبی بود و حتی اگه خیلی یه همچین ژانری و دوست نداشته باشین ارزش خوندن و داره
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1404/4/24
وای واقعا عاشق این کتاب شدم طوری که بعد خوندنش مدام داشتم میگشتم دنبال کتابای دیگه جین وبستر و کتابای دیگه این انتشارات البته دشمن عزیز رو که شروع کردم به خوندن خیلی اندازه بابالنگ دراز دوست نداشتم و از وسطاش ولش کردم ولی این یکی محشر بود عاشق نامه های قشنگ جودی شدم البته نمیدونم چرا ولی یه خرده از فاش شدن هویت بابالنگ دراز خورد تو ذوقم بیشتر یه پیرمرد تصورش کرده بودم😅 ولی خب بازم کتاب خیلی دوست داشتنی ای بود
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1404/3/9
کتاب خیلی خیلی قشنگی بود سختیایی که آنا میکشید رو واقعا با پوست و استخون حس میکردم بس که نویسنده قلم زیبایی داشت و آدم راحت میتونست با شخصیت ها ارتباط بگیره اینکه آنا چقد برای برادرش تلاش میکرد و اینکه چه سختیایی توی اون معدن کشید من با اینکه از پدرش اصلا خوشم نمیومد اما وقتی که توصیفات آنا از اون لحظه مرگ پدرش رو میخوندم گریه کردم... واقعا کتاب زیباییه برای رده سنی ۱۲ تا ۱۴ سال پیشنهادش میکنم ولی برای بزرگتر ها ممکنه جذابیت کمتری داشته باشه
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
1404/3/9
کتاب خیلی خوبی بود به نظرم این که لیلی تونست اونقدری به خودش جرئت بده و بخاطر دخترش اون تصمیم سخت رو بگیره و از رایل درخواست طلاق کنه قابل ستایشه راستش از همون اول شخصیت رایل به دلم ننشست نمیدونم چرا ولی از همون اول کار ازش بدم میومد 😅 و سر اینکه چه بلاهایی سر لیلی آورد خیییلیییی حرص میخوردم واقعا آلیسا و مارشال دوتا از شخصیتایی بودن که خیلی دوستشون داشتم و همین طور اطلس در کل داستان خوبی بود پیشنهادش میکنم
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.