یادداشت‌های clara (41)

          وای آقای هدایت،خوب بلدی ادمو بیشتر افسرده و غمگین کنی. تک تک جملاتی که گفتید با تمام وجود درک میشه:)

        

          فقط تعریف روزمرگی بود،همین
        

          میتونیم یه آدم موفق باشیم و بدونیم کل زندگی تو همین کلمه موفقیت شروع و به پایان میرسه،ولی واقعا باید یه جاهایی از خودمون بپرسیم چون الان ادم موفقی ام شادم؟
چون آدم موفقی ام کسی رو تو زندگیم دارم که واقعا نگرانم باشه؟. به نظرم همیشه باید این کتاب رو خوند.
        

          کتاب نمیشه بهش گفت،یادداشت بود در واقع،پیشنهاد میکنم pdf بخونید هزینه نکنید تا بخریدش.
خیلی از جمله ها تکراری بود ولی بعضی از جمله ها خیلی قشنگ بود
        

          متن روان و ساده ای نداشت،مترجم از کلمات سخت و گنده استفاده کرده.پیشنهاد میکنم هیچ کتابی رو با این مترجم نخونید
        

          مزخرف،پوچ و بیهوده....
فقط برای تیکه کتاب خوبه
        

          سبک کتاب جدید بود و میشه گفت تاحالا از این سبک کتابا نخونده بودم،آدم غرق میشه تو داستان و مثل یه چیز شیرین و بوی خوبه برای آدم.کتابه باحالی بود
        

          چی میشد اگه به هیچ اتفاقی نمیتونستیم واکنش نشون بدیم؟:)
چقدر خوبه که به بعضی اتفاقا هیچ حسی نداشته باشیم.
پیشنهاد میکنم بخونید
        

          آگاتا کریستی مثل همیشه محشره،واقعاا عالیه.
فکرمیکردم حرکات هرکول پوآرو دستم اومده و میدونم قاتل کیه ولی... 
        

          فضای کتاب با بقیه کتابا فرق میکرد، کشش خیلی قشنگی داشت و آدم خسته نمیشد از خوندن.
پیشنهاد میکنم بخونید:)
        

          تو شروعش یه کم ضعیف شروع شد و نتونستم ارتباط بگیرم با کتاب ولی از از وسطای کتاب تا اخرش عالی بود.
من کتاب رو دوست داشتم.حس این رو بهم میداد که توی خونه ی قدیمی حیاط دار نشستم و یه لیوان چایی کنارم هست و کتاب میخونم
این وایب رو دوست داشتم،کتاب شیرینی و دردناکی بود در کل.
        

          《آیولا》خواهر کوچک تر 《کورید》که همه دوست پسراشو میکشت،و خواهرش تو دفن و گم کردن جنازه بهش‌کمک میکرد و....

•به نظرم حداقل یه کم  هیجان تو کتاب لازم بود.
ولی به خاطر فصل های کم اش زود تموم شد
        

          یا حضرت خیانت😂☠️
جدی این کتاب رکورد فروش هری پاتر رو شکسته!
هری پاتر کجا و این کتاب کجا..؛فقط خیانت بود،اصلا موضوع خاصی نداشت🙄
        

          این محشر بود‌..
تنها کتابی که کشش هاش هم یه کاری میکرد که خسته کننده نباشه.۴ ساعت پشت سرهم خوندم و تمومش کردم
وریتی و جرمی...
آخرش نویسنده سرگردون گذاشت همه رو😂
        

          کتاب معمایی و جنایی،دقیقا همون کتابی که من خیلی ژانرش رو دوست دارم.
تا وسطای کتاب مطمئن بودم که قاتل رو درست حدس زدم و چقد خوشحال بودم😂ولی آخرای کتاب برگام ریخت که قاتل دقیقا جلو چشمام بوده و فقط دقت نکردم.
        

          کتاب به شدت خوبی بود...
من باهاش زندگی کردمم
درمورد دونفر که قراره فقط ۲۴ ساعت زنده بمونن و اونا تو برنامه دوستیابی همدیگه رو پیدا میکنن و دوستای هم میشن و اتفاقای زیادی برای جفتشون میفته
خداحافظی های سخت،از دست دادن همدیگه و...
تنها کتابی که چند بار بخوام بخونم همینهه
        

          امیلی و کتاب بازها برای خوره کتابا پیشنهاد میشه، محتوای داستان درمورد دختریه که همراه خانواده اش به این کشور اومده و خیلی اتفاقا میفته. و امیلی در برنامه کتاب بازها که خیلی معرکه اس به نظرم یا حل معما میتونست کتابی رو پیدا کنه.
        

           بین همه ی کتابا این کتاب فوق العاده بود. داستان متفاوت، شخصیت ها، مکان ها.. واقعا ارتباط گرفتن با داستان خیلی راحته. فکرکنید یه زمانی توی آینده هیچ فقیری نباشه، غم ودزدی نباشه ولی مرگت به دست این داس ها باشه
        

          اگه کلی بگم داستان هایی که با روح سر و کار دارن و زیاد ترسناک نیست ولی در سبک خودش خوب بود.
میشه گفت داستان تخیلی، هیجانی بود