معرفی کتاب رویافروشی دالرگات اثر لی می یه مترجم فریناز بیابانی

رویافروشی دالرگات

رویافروشی دالرگات

لی می یه و 1 نفر دیگر
4.0
115 نفر |
49 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

43

خوانده‌ام

182

خواهم خواند

162

شابک
5887878164646
تعداد صفحات
214
تاریخ انتشار
_

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        کتاب «رویافروشی دالرگات» داستانی نوشته لی می‌یه، نویسنده کره ای است. این کتاب سال 2020 یک میلیون نسخه فروخته و به عنوان پرفروش ترین کتاب کره ای در این سال شناخته شد. «رویافروشی دالرگات» در دسته ادبیات کودکان و نوجوانان تقسیم بندی می شود و موضوعی فانتزی و تخیلی دارد. داستان کتاب درباره مغازه ای است که اتفاقات عجیبی در آن رخ می دهد و آدم هایی که از زندگی روزمره خسته شده اند، می توانند با حضور در این فروشگاه با رویاها و خاطرات کودکی خود خوش بگذرانند. آن ها رویای خود را سفارش می دهند و سپس با خرید آن مدتی از زندگی روزمره دور می شوند. «رویافروشی دالرگات» درباره شهری اسرارآمیز است. در این شهر مرموز، فروشگاه کوچک عجیب و غریبی وجود دارد که در آن انواع رویاها به فروش می رسد. فروشگاه مشتری های فراوانی دارد و روز و شب، بازدیدکنندگان انسان و حتی جانوران زیادی از سرتاسر جهان، خواب‌آلود با لباس‌خواب‌های خود به این فروشگاه سر می زنند و و برای خرید آخرین ماجراجویی خود صف می‌کشند. هر طبقه در این فروشگاه بزرگ، نوع خاصی از رویاها را می فروشد. رویاهایی که این فروشگاه در اختیار مشتریان خود قرار می دهد شامل رویاهای نوستالژیک دوران کودکی، سفرهای خوش و ماجراجویانه ای که افراد در طی زندگی داشته اند، غذاهای خوشمزه ای که خورده اند، و همچنین کابوس ها و رویاهای مرموزتر است. در این فروشگاه هر نوع رویایی وجود دارد. در فروشگاه «رویافروشی دالرگات»، فروشنده ای به نام پنی کار می کند. دالرگات، صاحب ثروتمند فروشگاه است و کوکو، وظیفه دارد تا رویاهای عجیب را تولید کند. ماجرا از جایی آغاز می شود که یکی از پرهزینه ترین آرزوهای فروشگاه در هفته اول حضور پنی در دالرگات به سرقت می رود. بقیه داستان به جستجوی پنی برای پیدا کردن رویای گران اختصاص دارد.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به رویافروشی دالرگات

نمایش همه

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

لیست‌های مرتبط به رویافروشی دالرگات

نمایش همه

پست‌های مرتبط به رویافروشی دالرگات

یادداشت‌ها

Daydreamer

Daydreamer

1403/10/28

اولین چیزی
          اولین چیزی که به ذهنم میرسه اینه که سبک کتاب جدید بود و همین باعث شده بود روند کتاب به نحو خاص خودش برای مخاطب جذاب باشه.

فضاسازی کتاب جالب بود و تاحدودی میشه گفت این فضاسازی کامل بوده گرچه جز مغازه دالرگات بقیه مکانا یه سری ابهام های کلی برای من داشت،مثلا اینکه این دنیا فرضی دقیقا چه شکلیه یا کجاست و مکانیسم جهان بر چه اساسی پیش میره و خب جهان فرضی بود و طبق داستان با دنیای واقعی متفاوت بود اما جز چندتا چیز مثل واحد پول متفاوت تقریبا میشه گفت همه چیز مثل دنیای واقعی بود که حدس میزنم این تشابه به خاطر ژانر رئالیسم جادویی بودنش هست اما خب بازم به نظرم جا داشت نویسنده توضیحات بیشتری برای این مورد بده.

درمورد پردازش کاراکتر ها قطعا بهتر از پردازش فضا بود.ویژگی های ظاهری و رفتاری در حد کافی توی داستان ذکر شده و کاراکتر ها قابل تمایزه.

ایده داستان جدید بود و نویسنده تونسته این ایده جدید رو خوب از آب دربیاره ولی نظر شخصی خودم اینه که دلم میخواست از لحاظ علمی هم مبحث خواب و رویا رو توی کتاب در قالب داستان پیش ببره و اینجوری مطالب هم علمی تر هم منطقی تر میشد و گرچه مطالب تاحدودی موثق بود ولی اون شرح و استدلال علمی برای خود من به شخصه حس میکنم باعث میشد داستان برام جذاب تر بشه.

درکل امیدوارم جلد دو بهتر از جلد یک باشه و مطالبش جدید و مثل جلد یک روند جالبشو حفظ کنه.
        

19

h.boodaghi

h.boodaghi

1404/4/16

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

8

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          کتاب خیلی قشنگی بود خیلی دوسش داشتم.... راجب مغازه ای به اسم رویا فروشی دالرگات که پنی در اونجا برای صاحب فروشگاه دالرگات کار می‌کنه..... اونجا به مردم رویا میفروشن..... حتی برای حیوانات هم رویا دارن..... رویا جاییه که آدم می‌تونه چیز هایی که دوست داره ببینه،چیز هایی که ممکنه نتونه تو واقعیت ببینه...... چیز هایی که اون رو شاد یا ناراحت میکنن..... در واقع همون‌طور که تو کتاب گفت، نه بودن در آینده مطلق خوبه نه بودن در گذشته مطلق.... وقتی زیاد تو آینده باشی خاطرات خوشت فراموش میکنی..... وقتی زیاد تو گذشته باشی از حالت و آینده ت لذت نمی برید و در واقع بهتر بگم ناامید و بی هدف میشی..... یکی از چیز هایی که توجه م رو جلب کرد این جمله بود : برای کسایی که می‌خوان آینده رو ببینن، دیدن آینده ممکنه اصلا تحت تأثیر شون قرار نده یا حتی ناامیدشون کنه اما برای کسانی که نمیخوان آینده رو ببینن، دیدن آینده حتی یک ثانیه هم می‌تونه براشون الهام بخش و غافلگیرانه باشه..... مثلا مثل همون خواننده یا فیلم نامه نویس که با دیدن لحظه ای از آینده الهام گرفت و موفق شد.....  و در این حین پنی با رویا فروش های بزرگ دیگه مثل : واوا اسلیپلند ، کیک اسلونبر و یاسنوز اوترا و بانچو و .... آشنا میشه و چیز های جدیدی یاد میگیره مثل این که اگر رویا ها سرگرم کننده باشن، مردم خوابیدن رو به بیدار موندن و مثلا درس خوندن و تلویزیون و....ترجیح میدن.... یه چیز جالب دیگه برام ماکسیم و کابوس (رویای ترسناکش) بود.... اون رویا هایی رو می ساخت  که مردم با دیدنش یاد خاطرات تلخ گذشته شون میوفتادن و فکر میکردن ممکنه دوباره الان اتفاق بیوفته(البته تو خواب) و میترسیدن..... اما در واقع این غلبه بر تروما است... چیزی که باعث ترس میشه...... و وقتی ما دوباره با چیزی که میترسیدم ازش در گذشته، مواجه شدیم و دوباره تو خواب فکر میکنیم دوباره داره اتفاق میوفته، کافیه باورمون رو عوض کنیم... بگیم درسته این ترسناکه، اما این در گذشته من بوده و من اون رو با موفقیت پشت سر گذاشتم و الان تونستم موفق بشم.... و این حس شادی و قدرت و توانمندی میده.... و اینکه برای اینکه فکرمون رشد کنه نیازمند زمان هست ، همون‌طور که تو کتاب گفت..... ما میتونیم از رویا هامون هم درس بگیریم چون هر کدوم از این ها می‌خوان چیزی رو یادمون بدن 
در کل خیلی قشنگ بود من که عاشقش شدم خیلی قشنگ بود...،🥹❤️
پ.ن: ببخشید اگه زیاد گفتم😁🥹
        

51

Neginiii

Neginiii

1404/4/3

          خب مثل اینکه فقط من نیستم از‌موضوع جذاب کتاب خوشم اومد . باید اعتراف کنم‌ توی نمایشگاه وقتی دیدمش بیشتر حس‌میکردم برای نوجوان ها جذابیت بیشتری داره اما اشتباه میکردم .
امروز وقتی که داشتم با بی حوصلگی دست و‌پنجه نرم‌میکردم و‌نمی‌نونستم‌کتابهایی که در‌حال خوندنشون هستم رو‌ادامه بدم ناخوداگاه ذهنم به سمت این‌کتاب رفت بنظرم مثل یک تفریح وسط مشغله های کاری میمونه ،کتابی که احتمالا شما رو‌میخکوب کنه و بخواین تا انتهای کتاب پیش برین .
این کتاب برای من فقط یک داستان نبود؛ جرقه‌ای بود که ذهنم رو به اعماق خواب‌هام برد. خواب‌هایی که فراموششون کرده بودم، ولی حالا دوباره برام زنده شدن. گاهی توی خواب‌هام یک پرنسس جنگجو بودم، گاهی کودکی معصوم، یا حتی موجودی خیالی مثل یک پری قدرتمند. بعضی وقتا خواب‌هام شبیه پیش‌بینی بودن؛ نوید یک اتفاق خوب، یا هشدار برای چیزی ناخوشایند.

بیشتر از همه، اون خواب‌هایی برام عجیب بودن که حس می‌کردم من نیستم. انگار وارد زندگی یک آدم دیگه شده بودم، با خاطرات و دنیایی متفاوت.

این کتاب باعث شد دوباره به خواب‌هام نگاه کنم. شاید خواب‌ها فقط تصاویر گذرا نباشن؛ شاید در دل‌شون، حقیقتی پنهان باشه که فقط باید یاد بگیریم چطور بخونیمشون
        

14