بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت‌های فاطمه عرب‌اسدی (47)

            بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم
سلام و نور.
ناصر ارمنی  ، اثر جناب رضاخانِ امیر خانی.
کتاب مجموعه داستان است و ناصر ارمنی یکی از داستانهای این مجموعه. 
پیش از خواندن کتاب ذهنیتم درباره‌ی عنوانِ کتاب این بود که انتخاب نام ناصر ارمنی  شایدبرای این بوده  که یک نفر ارمنی مسلمان شده یانه، کارهای خوبی انجام داده و عاقبت به خیر شده و برای همین پررنگش کرده اند و شده است عنوان  یک کتاب.
 می دانید گاهی همین حدسها و تصورات ذهنی از روی عناوین، خودشان طرحی برای یک داستان بلند می‌شوند.
اما خب، نه ناصر ارمنی و نه داستانهای دیگر این کتاب آنچه من از روی عنوانها تصور می‌کردم نبودند و این هنر نویسنده در انتخاب عنوانِ انگیزشی و معمایی برای کتاب  است.
نویسنده به زبان عامیانه حرفش را می‌زند و داستانها را به جایی می‌رساند که انتظارش نمی‌رود ولی باید برسند.آقای امیرخانی خیلی هنرمندانه از شخصیتهایی که در جامعه نامطلوب تلقی می‌شوند ، یک شخصیت کاملا مطلوب می‌سازد طوری که تنها خودش و مخاطب ، حقیقت شخصیت را می‌شناسند و گویی داستان در واقعیت خود در جامعه اتفاق افتاده و می‌افتد طوری که هیچ‌کس آنچه را باید بداند، نمی‌داند. 
نویسنده با استفاده از کاریکلماتور  در نوشته ها بر زیبایی‌ داستان افزوده  مثلا آنجا که  آدرس را می‌گوید؛ 《اگر کارگر به آزادی برسد انقلاب می‌شود.》به مداقه دارد به  موقعیت اجتماعی_سیاسی اشاره می‌کند ...
کوتاه کنم سخن را، کتاب گویی ماهیت شهید  را از بتی که ما (شمابخوانید جامعه) در ذهن داریم ،تغییر می‌دهد  و می‌خواهد حرفهای  نویی  بزند.


          
            بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم
سلام و نور
ورونیکا تصمیم می‌گیرد بمیرد، اثر جناب پائولو کوئیلو
(همین اول‌کاری و در حاشیه‌ این را بگویم که واژه‌ی 《لیوبلیانا》و یادداشت حبیبه خانمِ جعفریان مرا به خواندن این کتاب ترغیب کرده)
اگر به شما بگویند که فقط یک هفته زنده می‌مانید چه کار می‌کنید؟ به پاسخ این سوال فکر کنید چرا که  این جمله‌ای است که به قهرمان داستان بعد از خودکشی نا موفقش گفته شده است.
اولین دریافت من در مواجهه با خط داستانی این کتاب این جمله است؛ هر که دیوارش بالاتر، دیوانه‌تر. 
دیوانه در این کتاب کسی است که  دیوار شخصی  دورخودش را آنقدر بالا بکشد که ارتباطش با دنیای عادی و طبیعی اطراف قطع و یا کمرنگ شود. 
این برای من جالب بود،  اینکه چرا فردی را که برای اولین بار خودکشی کرده به جای بیمارستان یک‌راست به تیمارستان می‌برند؟ ( البته برای آن توجیهی دارند ؛ فردی که به خاطر شناخته نشدن کشورش‌ در جهان ، طی یادداشتی ،  اقدام به خودکشی می‌کند قطعا دیوانه است و باید به تیمارستان برود.)
در این کتاب هرکسی که با مردم عادی تفاوت داشته باشد دیوانه می‌دانند و جایش در ویلت(تیمارستان) است.داستان کتاب درباره‌ی دختری  اسلوونی تبار  به نام ورونیکاست. او بعد از اینکه دنیا در چشمش یکنواخت و تکراری آمد تصمیم گرفت به زندگی خود پایان دهد. کجا؟ در شهری با نام فانتزی لیوبلیانا!  که پایتخت کشور اسلوونی است، اما نه اسلوونی مستقل!  اسلونی که در شُرُف جنگ داخلی برای استقلال از یوگسلاوی است و خوف جنگ بر رفتار همه مردم اثر گذاشته.   داستان اگر چه به نام ورونیکا نوشته شده اما در طی داستان با شخصیتهایی به  موازات او آشنا می‌شویم که هر کدام به دلیلی سر از ویلت در آورده‌اند. در گریزی  به زندگی این شخصیتها ، رگه‌های عشق و ناکامی  و خوف خیانت   را می بینیم.  از اینها که بگذریم در ویولت دکتری است که کار مشاوره و درمان دارویی تیمارجویان را به عهده دارد. در پایان داستان متوجه می‌شویم که این دکتر برای نوشتن رساله‌اش و آزمودن فرضیه‌هایش داروهایی را روی بیماران آزمایش می‌کند.و نکته‌ی آخر اینکه عشق در هر جا و مکانی در هر حالی  که جوانه بزند ،زندگی بخش است. مهم اتفاق افتادن  عشق است درزمان مناسب و محلی که باید. و در مورد ورونیکا باید گفت: او به خوبی از یک هفته‌ی طلایی خودش استفاده کرد  و گویی شاعر این شعر را برای او سروده که ؛ دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید.

          
            بسم‌اللّه‌الرّحمن‌الرّحیم
سلام و نور.
راز آتش/اسراردرون آتش، عنوان کتابی به نویسندگی هنینگ مانکل سوئدی است.
مانکل  سفرهای زیادی به کشورهای آفریقایی داشته و کتاب حاضر محصول یکی از همین سفرها به کشور موزابیک است.کتاب،  رمان نوجوان است و بیشتر تراژدی است.در این کتاب با سرگذشت دخترکی به نام صوفیا/سوفیا آشنا می‌شویم. دختری که پدرش در بدو شروع کتاب توسط شورشیان کشته می‌شود و خانواده اش به ناچار هجرتی ناخواسته  را به سرزمینی نامعلوم تجربه می‌کنند. در نسخه طاقچه ‌ای که من خواندم نام کتاب ، اسرار درون آتش بود. و نام دخترک را با صاد نوشته بودند. در فرهنگ لغت معنی صوفیا را ریاضت کش و خردمند یافتم که ریاضت کش به سرگذشت  دخترک بیش‌تر می‌مانَد. از آنجایی که من هم مثل دخترک یک خواهر بیش‌تر ندارم،  آنجا که دخترک خواهرش را از دست می‌دهد قلبم برایش بسیار فشرده شد.به گمانم این همزاد پنداریهای مخاطب با شخصیتهای داستانی عمر  را کوتاه  می‌کند....بگذریم.  خوانش این کتاب را به هر آنکه علاقه‌ای به فرهنگ قاره‌ی کهن  آفریقا دارد پیشنهاد می‌کنم.
          
            بسم‌الله‌الرّحمن‌الرحیم.
سلام و نور.
درخت زیبای من، اثر ژوزه مائوروده واسکونسلوس.یک آقای  دورگه‌‌ی سرخپوست پرتغالی.
راوی کتاب کودکی خرابکار، باهوش و احساساتی به نام زه زه است که در واقع خود نویسنده است. وجه تسمیه  کتاب از جان‌بخشی  زه زه به    یک درخت  گرفته شده  است. کتاب، کتاب کودک و نوجوان است اما از آنجا که دنیای یک کودک پنج شش ساله را  با ویژگیهای روحی خاصش به  تصویر  می‌کشد می‌تواند برای بزرگسالان و طیف معلمان هم خواندنی باشد. شخصیت پردازی در این کتاب پرشخصیت به خوبی انجام شده طوری که هر کاراکتر داستان در ذهن مخاطب جایگاه خودش را پیدا می‌کند. آنطور که مردم برزیل گفته‌اند این کتاب آب رود خانه‌ی آمازون را زیاد کرده! اگرچه مرا تحت تاثیر قرار داد اما این جمله نشان از عواطف بسیار رقیق مردم آمریکای جنوبی بالاخص برزیل دارد.آخرهای کتاب واقعا مرا که صبحگاه،حین سفر در اتوبوس   آنرا خواندم ،شوکه کرد.
من داستانهای آمریکای جنوبی را بیشتر از آمریکای شمالی و مرکزی دوست دارم. دیالوگها ، خیلی پخته و با ظرافت انتخاب شده‌اند. در نسخه‌ای که در طاقچه خواندم  حیای قلم موقع گفتن کلماتِ قرمز مشهود بود‌. خلاصه اینکه کتاب ، کتابی خواندنی است.

          
            بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم
سلام و نور.
معرفی کتاب کودک
مسابقه‌ی کوفته پزی  اثر خانم کلر ژوبرت.
از خانم ژوبرت خدا حافظ راکون پیر را هم خوانده‌ام.کتابهای خانم ژوبرت اکثرا مفاهیم دینی دارند و در این اثر، ایشان پیامهای قرآنی را در قالب داستان ‌به کودکان آموزش می‌دهند. شخصیت‌های داستان غالبا حشرات و حیوانات هستند و جالب اینکه همیشه بین این جانوران ، جانوری هست که عقلش کامل‌تر است و عقلانی رفتار می‌کند.  مانند جماعت عمل نمی‌کند. در واقع این شعر《 خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت باش》 را خیلی اخلاقی و عقلانی رد کرده و نتیجه‌ی شیرین  آن  را درلباس داستان  به جان مخاطب می‌نشاند.
 حقیقت این  است که خدا بهترین مفاهیم را از طریق داستانهای قرآنی  به دست ما رسانده است  وقرآن تنها کتابی است که قصه‌هایش برای بیدارکردن آورده شده است ، نه خواباندن.
خانم ژوبرت خیلی خوب از دل پیامهای قرآنی قصه و داستان بیرون می‌کشند .خواندن این کتاب خوش تصویر و خوش محتوا ،  برای  کودکان و حتی بزرگسالان می‌تواند جذاب باشد.
          
            بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم
سلام و نور.
فردا مسافرم اثر خانم مریم  راهی.
دیدم هرچه بنویسم آنطور که باید حق مطلب ادا نمی‌شود و لذا نوشته‌ی زیر  را از خانم سلیمانی عزیزم درباره این کتاب آوردم.
سالهاست عمده شنیده¬های ما از تاریخ روایت¬های خشک و در یک قالب تکراری بوده، بدون هیچ خلاقیتی برای جذب مخاطب. اما در این میان کسانی بودند و هستند که دست به ابتکار زده و تاریخ را در قالب رمان و داستان روایت می¬کنند. قالبی جذاب که به شرط حفظ امانت می¬تواند روایتگر خوبی از تاریخ باشد. روایت مردانه از تاریخ نکته قابل اهمیت در روایت تاریخ چه به صورت مستند و چه در فرم رمان، این است که قالب این روایت¬ها، روایت¬های مردانه بودند. در واقع مردها فاتح تاریخ بوده و هستند. زنان سهم اندکی از این ماجرا دارند و داشتند. حال آنکه زنان بزرگی در صحنه تاریخ حضور داشته¬اند که نقش¬شان در شکل¬گیری روند تاریخ و حتی سرنوشت مردان با اهمیت بوده. شاید دلیل اصلی این بی¬توجهی، این باشد که راویان و نویسندگان این کتاب¬ها غالباً مردان بوده¬اند. آنها حتی اگر از زنان سخن گفته¬اند، زنان را سایه¬ای از مردان تصور کرده و روایت¬هایی مردانه ارائه داده¬اند. به همین دلایل لازم است که زنان برای روایت زنانه تاریخ وارد میدان شوند. حضور پرقدرت نویسنده یوما مریم راهی یکی از همین نویسندگان است که با رمان «یوما» پرقدرت در این صحنه ظاهر شد و ثابت کرد که زنان حرف¬های زیادی برای گفتن دارند و این حرف¬های زیاد را در قالبی لطیف و دلنشین به مخاطب ارائه می-دهند که هم مورد تأیید منتقدان باشد و هم مورد پسند مخاطب، فارغ از جنسیت. «یوما» تجربه خوبی در زمینه رمان تاریخی بود که نویسنده از آن سربلند بیرون آمد و به خودش و دیگران ثابت کرد که قلم توانایی برای خلق صحنه¬های ناب دارد. پس برای ادامه این راه مصمم شد. ماجرایی عاشقانه برای روایت حزنی عظیم «فردا مسافرم» اثر بعدی مریم راهی، تجربه جدید او در خلق رمانی تاریخی و زنانه است. او در این رمان از یک داستان فرعی و عاشقانه کمک گرفته تا سرگذشت اسرای کربلا را روایت کند. از زمانی که اسرا وارد کوفه می¬شوند تا زمانی که به مدینه باز می¬گردند. اما باید توجه داشت که ماجرای عاشقانه داستان به اصل روایت غلبه پیدا نکرده، بلکه در سایه روایت اصلی در حرکت است. و ابتکار نویسنده برای این روایت فرعی قابل تحسین است چون با حفظ حزن و اندوه عظیم ماجرا، داستان را تلطیف کرده و خواننده را برای ادامه دادن داستان تشویق می¬کند. به علاوه اینکه داستان، داستان ماجرایی است که ما بارها و بارها جزء به جزء آن را شنیده¬ایم، اما در این کتاب زاویه نگاه نویسنده به رویدادها، تازه و بکر است. نگاهی قابل تحسین و جذاب. تمرکز اصلی مریم راهی روی سرنوشت اسرا بوده و هرگاه لازم شده واقعه¬ای از عاشورا، نقل کند گذرا از آن عبور کرده، تا سنگینی واقعه، داستان اصلی را تحت¬الشعاع قرار ندهد.