لبخند من انتقام من است

لبخند من انتقام من است

لبخند من انتقام من است

جوا آدویچ و 1 نفر دیگر
3.1
9 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

14

خواهم خواند

15

شابک
9786008460398
تعداد صفحات
232
تاریخ انتشار
1397/4/13

توضیحات

        کتاب پیش رو مجموعه ای داستانی نوشته جوا آودیچ است که به فارسی ترجمه شده و موضوع آن بیان جنایت هایی است که علیه مردم "سربرنیتسا" انجام شد. ازنظر نگارنده سربرنیتسا مظهر زجر کشیدن و نبردی شجاعانه برای بقا است که در جای جای آن تاریخ یک تجاوز بزدلانه ثبت شده است، اما تاکنون توجه زیادی به آن نشده است و اکنون این کتاب بنا دارد گوشه ای از جنایت های صرب ها در این منطقه را روایت کند.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به لبخند من انتقام من است

لیست‌های مرتبط به لبخند من انتقام من است

پست‌های مرتبط به لبخند من انتقام من است

یادداشت‌ها

          1_دیگه الأن تقریباً همه می‌دونیم #مارش_میرا چیه. سه روز پیاده‌روی تا منطقه #پوتوچاری به یاد کشته شدگان #سربنیتسای #بوسنی 
خیال می‌کردم این کتاب درباره‌‌ی اون حادثه است. اما اینطور نیست. این کتاب درباره‌ی دختریه که همراه خانواده‌ش از اون حادثه جون سالم به در بردن. روایت #کتاب، روایت بعد از جنگه. روایت #کودکیِ از دست رفته و #رنج سالهای پس از #جنگ. 
رنج‌هایی که شاید از خود #جنگ بدتره. موقع خوندن این کتاب یک لحظه تنم لرزید. با خودم گفتم رفتار مردم ما با جنگ‌زده‌های #خوزستان و #کردستان چطور بوده؟
کتاب ترجمه‌ی ساده و روانی داره. مترجم خوب از پس انتقال حس و حال #زنانه‌ی کتاب براومده. 
فقط متأسفانه کتاب خیلیییی دیر شروع میشه. حدود شصت صفحه دل‌نوشته است. انقدر که نزدیک بود کتاب رو کنار بذارم. اما بعد کتاب به جریان میفته.
سرتاسر کتاب همراه با بغض بود. 
نویسنده در انتقال حس و واقعیت ماجرا موفق عمل کرده. ولی کتاب به اندازه کافی #انسجام نداره. بعضی اطلاعات سرجای خودشون داده نمیشه.
۲_معمولاً وقتی کتابهای خودم رو هم هدیه می‌دم تا ازم نخوان داخلش یادداشت نمی‌نویسم. داخل کتابهای دیگه که اصلاً.
وقتی کتاب رو دست گرفتم اون یادداشت از لای صفحات افتاد بیرون. و چه حس خوبی داشت. لطفاً اگه به من کتاب هدیه می‌دید داخلش بنویسید برام. چون با دیدن دست‌خط شما یادم می‌افته که این کتاب یه #هدیه‌ی ارزشمنده.
        

6

|زینب|

1403/5/18

          چندوقت پیش سریالی را شبکه آی‌فیلم بازپخش داشت و من تماشا می‌کردم، مادرم می‌گفت زمان پخش اولیه سریال خیلی دنبالش می‌کردم عمر فیلم نهایت برای ۵ سال قبل بود اما من حتی چهره بازیگر نقش اول را هم به خاطر نداشتم چه برسد به فیلم. 
واقعا نمی‌دانستم چرا باید این‌طور فراموش کرده باشم اما بعد یادم افتاد شرایط مناسب روحی در آن زمان نداشتم؛ از این نظر شخصیت کتاب را درک می‌کردم وقتی که می‌گفت هیچ خاطره‌‌ای تا قبل از ٩ سالگی در ذهنش نمانده. 

آن‌طور که انتظار می‌رود کتاب اطلاعات درمورد جنگ بوسنی نمی‌دهد و صرفاً از دید یکی از اشخاص حاضر در واقعه است و آنچه در آن‌سال‌ها و حتی بهتر بگویم پس از آن‌سال‌ها گذرانده.
از این جهت بیش‌تر شبیه به این است که در یک جلسه مشاوره فردی خاطراتش را بیان می‌کند. 
این نوع روایت تا حدی نیاز است برای آن‌که بدانیم چه بر سر آدم‌ها آمده اما فکر می‌کنم تاثیری جز این‌که مخاطب آه بکشد و حتی ساعتی بعد واقعه را فراموش کند ندارد.

پ‌ن:
ما موضوع کم نداریم برای تعریف کردن، برای شناخته شدن، برای در خاطرها ماندن اما این‌که چطور روایت کنیم هنوز جای کار دارد. بخش ترسناک این اتفاق این است که پیش از آن‌که ما قصه را تعریف کنیم دیگران آن‌طور که دوست دارند از ما بگویند. 
        

1