یادداشت فاطمه سلیمانی ازندریانی
1400/9/15
1_دیگه الأن تقریباً همه میدونیم #مارش_میرا چیه. سه روز پیادهروی تا منطقه #پوتوچاری به یاد کشته شدگان #سربنیتسای #بوسنی خیال میکردم این کتاب دربارهی اون حادثه است. اما اینطور نیست. این کتاب دربارهی دختریه که همراه خانوادهش از اون حادثه جون سالم به در بردن. روایت #کتاب، روایت بعد از جنگه. روایت #کودکیِ از دست رفته و #رنج سالهای پس از #جنگ. رنجهایی که شاید از خود #جنگ بدتره. موقع خوندن این کتاب یک لحظه تنم لرزید. با خودم گفتم رفتار مردم ما با جنگزدههای #خوزستان و #کردستان چطور بوده؟ کتاب ترجمهی ساده و روانی داره. مترجم خوب از پس انتقال حس و حال #زنانهی کتاب براومده. فقط متأسفانه کتاب خیلیییی دیر شروع میشه. حدود شصت صفحه دلنوشته است. انقدر که نزدیک بود کتاب رو کنار بذارم. اما بعد کتاب به جریان میفته. سرتاسر کتاب همراه با بغض بود. نویسنده در انتقال حس و واقعیت ماجرا موفق عمل کرده. ولی کتاب به اندازه کافی #انسجام نداره. بعضی اطلاعات سرجای خودشون داده نمیشه. ۲_معمولاً وقتی کتابهای خودم رو هم هدیه میدم تا ازم نخوان داخلش یادداشت نمینویسم. داخل کتابهای دیگه که اصلاً. وقتی کتاب رو دست گرفتم اون یادداشت از لای صفحات افتاد بیرون. و چه حس خوبی داشت. لطفاً اگه به من کتاب هدیه میدید داخلش بنویسید برام. چون با دیدن دستخط شما یادم میافته که این کتاب یه #هدیهی ارزشمنده.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.