بریده‌های کتاب زینب صادق‌پور

بریدۀ کتاب

صفحۀ 147

شما در ایران نمی‌توانید نمایشنامه ای بنویسید که مثلاً خیاط یک نقش منفی در نمایشنامه داشته باشد یا یک راننده تاکسی یا یک کارمند دولت و بعد تمام اشخاص در هر صنف و هر کار. چرا که دستگاه حکومتی خوش بینی و امیدواری به وضع موجود را یکی از راه‌های مصالحه بین مردم و دولت می‌داند. هیچ کس حق ندارد از کسی انتقاد کند یا به نظر اولیای امور اهانت کند، جز خود دستگاه حکومتی که دائم این کار را می‌کند و این را حق مسلم خود می‌داند و می‌شمارد. هر نوع جرأت و جسارت محکوم است. چرا که ممکن است چنین تعبیر شود که جز دولت کس دیگری همچین اجازه ای دارد! دولت، یا بهتر بگویم قوه‌ی مجریه، خود را قادر مطلق می‌داند و چنین هم رفتار می‌کند، احدی حق چون و چرا ندارد. و هر سؤالی ده‌ها عارضه به دنبال دارد و هر عارضه صدها تهمت و برچسب برای سؤال‌کننده. بدین‌سان سانسور به معنی وسیعی مطرح می شود. دستگاه حکومتی خود به شدت سانسور می‌کند، سازمان‌های وابسته را به سانسور وا می‌دارد و از اتحادیه‌های فرمایشی صنفی برای سانسور استفاده می‌کند و آخر سر همه را به جان مردم می‌اندازد.

5