بریدههای کتاب نفیسه نوری نفیسه نوری 12 ساعت پیش فلاکت روزمره هرتا مولر 3.5 3 صفحۀ 74 شاید کرامت جز این نیست که در زندگی نفعی را نخواهی که به ضرر دیگری تمام میشود. 0 12 نفیسه نوری 1404/2/29 تاسیان هوشنگ ابتهاج 4.1 7 صفحۀ 24 که گمان داشت که هست این همه درد در کمین دل آن کودک خرد...؟ 0 25 نفیسه نوری 1404/2/21 فلاکت روزمره هرتا مولر 3.5 3 صفحۀ 34 فرار در تمام اجزای سازندهاش کاری دفاعی است. 0 9 نفیسه نوری 1404/1/25 قصر آبی لوسی مود مونتگمری 4.4 193 صفحۀ 117 بارنی گفت: «گفتم بیایم اینجا ببینم کاری از دستم برایتان برمیآید یا نه.» ولنسی با آرامش به صراحت گفت: «یک کار از دستتان برمیآید. با من ازدواج میکنید؟» 0 14 نفیسه نوری 1404/1/4 خوبی خدا الکساندر همن 3.8 22 صفحۀ 99 پیش از اینکه سوار ماشین بشوم، برای آخرین لحظه ایستادم.حس میکردم اتفاق بدی میخواهد بیفتد. با این همه نمیتوانستم به چیزی غیر از زیبایی فلامینگو فکر کنم که در آسمان نیمه تاریک تابستان برق میزد. گردن باریک و کشیدهاش کمی به طرف پایین خم شده بود و به جایی نگاه میکرد که لیبی خوابیده بود. چندتا شبتاب خودشان را قاطی نورهای رنگی کرده بودند؛ انگار داشتند عاشق میشدند. احساس کردم باید بگویم «خداحافظ» ولی در عوض دستم را به حالتی که انگار میخواهم به سلامتی فلامینگو چیزی بنوشم، بالا آوردم و بی صدا گفتم: « ازت متشکرم.» و گفتم دلم برایش تنگ میشود؛ برای خودش و برای شبهایی که خیالم راحت بود سر جای همیشگیاش توی انباری ایستاده. حتی میخواستم بروم دستهام را دورش حلقه کنم، ولی لورتا داشت ماشین را روشن میکرد، مادرم هم روی صندلی عقب دستش را به طرفم دراز کرده بود و اشاره میکرد که سوار بشوم. 2 19 نفیسه نوری 1403/11/3 شیوه چشم: بهمن جلالی که بود و چه کرد پیمان هوشمندزاده 4.3 2 صفحۀ 131 تو به عنوان عکاس وقتی در ویتنام هستی خیال میکنی یک سپر به قطر ده اینچ جلوت است. فکر میکنی هرچه گلوله بیاید به تو نمیخورد. دوربین یک جسارت، یک بیباکی، یک تجاوزگریای به آدم میدهد که بدون دوربین اینها را نداری. 0 37 نفیسه نوری 1403/10/25 به زبان مادری گریه می کنیم فابیو مورابیتو 3.7 14 صفحۀ 156 ترجمه بیش از هرچیز شبیه در آغوش کشیدن است؛ دست گشودن تا بیشترین حد ممکن برای در برگرفتن حتی ظریفترین و ریزترین ذراتی که زبان بیگانه در ظرف زبان ما میریزد. 0 53 نفیسه نوری 1403/10/4 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.1 29 صفحۀ 81 گاهی هم بهترین راه مراقبت از چیزی رها کردنش است. شاید اینطوری بهتر باشد. اصلا خدا را چه دیدید؟ شاید از جایی به بعد، رفت و برای خودش مراقب بهتری پیدا کرد. 0 17 نفیسه نوری 1403/10/4 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.1 29 صفحۀ 79 شدهام کلکسیونر [] شکایتهای بامزهشان مثل «یازده تا درد داشتم که الآنم بهش اضافه شده» ، «توی دلم ترامپولین میشه» ، «چشمم تلخ میشه»، «شکلات سفت -شیاف- دوست ندارم»، «قورتم درد میکنه»، «استخونام خراب شده»، «کلهم سبز میشه» و «این گوشم گوش نمیکنه». 1 20 نفیسه نوری 1403/6/29 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.8 78 صفحۀ 58 بهشت را هر وقت زیادی مصرف کنی، جهنم میشود... 4 39 نفیسه نوری 1403/4/31 مرگت چه بود؟ 5.0 1 صفحۀ 7 عکاسی مستند مثل کفتربازی است.کفتربازها هم نمیتوانند کسی را قانع کنند. یک عمر بالای پشتبام میچرخند و کفترهایشان را نگاه میکنند. خرج میکنند. وقت صرف میکنند.سفر میروند.درست مثل عکاسها. میفهممشان: کیفی در آن کار هست که با عقل جمع نمیشود، لذتی میبرند که با کلام جور نیست. 0 34 نفیسه نوری 1403/4/11 مرگ به وقت بهار مرسه رودوردا 3.4 34 صفحۀ 77 بچه که بودم، حتی با اینکه از شب میترسیدم، بیشتر از روز دوستش داشتم چون در روشنایی روز همه چیز زیادی واضح بود و زشتیِ مطلق و لاعلاج بعضی چیزها بیش از حد به چشم میآمد. 3 38 نفیسه نوری 1403/3/27 harry potter and the sorcerer's stone جلد 1 جی. کی. رولینگ 4.6 170 صفحۀ 21 The only thing Harry liked about his own appearance was a very thin scar on his forehead which was shaped like a bolt of lighting. 2 18 نفیسه نوری 1403/3/19 مدرسه کیفی ویلیام گلسر 4.2 4 صفحۀ 106 وقتی افراد به ما گوش فرا میدهند یا به کارهایمان توجه میکنند، احساس میکنیم کمی قدرت داریم، به همین دلیل احساس خوبی به ما دست میدهد. 1 5 نفیسه نوری 1403/3/9 دلتنگی های نقاش خیابان چهل و هشتم جی. دی. سلینجر 3.8 23 صفحۀ 188 غریبترین تفاوت میان خوشبختی و شادی این است که خوشبختی جامد است و شادی مایع... 13 41 نفیسه نوری 1403/3/5 نقشه هایی برای گم شدن ربکا سولنیت 3.7 33 صفحۀ 43 دنیا در کرانهها و اعماقش آبیست... 0 52 نفیسه نوری 1402/9/25 قصه های خرس کوچولو و خرس بزرگ (جلد 1 تا 5) مارتین وادل 4.4 6 صفحۀ 2 روزی روزگاری دو خرس بودند. اسم یکی خرس بزرگ بود و اسم دیگری خرس کوچولو. خرس بزرگ بزرگ بود و خرس کوچولو کوچک بود… 3 16
بریدههای کتاب نفیسه نوری نفیسه نوری 12 ساعت پیش فلاکت روزمره هرتا مولر 3.5 3 صفحۀ 74 شاید کرامت جز این نیست که در زندگی نفعی را نخواهی که به ضرر دیگری تمام میشود. 0 12 نفیسه نوری 1404/2/29 تاسیان هوشنگ ابتهاج 4.1 7 صفحۀ 24 که گمان داشت که هست این همه درد در کمین دل آن کودک خرد...؟ 0 25 نفیسه نوری 1404/2/21 فلاکت روزمره هرتا مولر 3.5 3 صفحۀ 34 فرار در تمام اجزای سازندهاش کاری دفاعی است. 0 9 نفیسه نوری 1404/1/25 قصر آبی لوسی مود مونتگمری 4.4 193 صفحۀ 117 بارنی گفت: «گفتم بیایم اینجا ببینم کاری از دستم برایتان برمیآید یا نه.» ولنسی با آرامش به صراحت گفت: «یک کار از دستتان برمیآید. با من ازدواج میکنید؟» 0 14 نفیسه نوری 1404/1/4 خوبی خدا الکساندر همن 3.8 22 صفحۀ 99 پیش از اینکه سوار ماشین بشوم، برای آخرین لحظه ایستادم.حس میکردم اتفاق بدی میخواهد بیفتد. با این همه نمیتوانستم به چیزی غیر از زیبایی فلامینگو فکر کنم که در آسمان نیمه تاریک تابستان برق میزد. گردن باریک و کشیدهاش کمی به طرف پایین خم شده بود و به جایی نگاه میکرد که لیبی خوابیده بود. چندتا شبتاب خودشان را قاطی نورهای رنگی کرده بودند؛ انگار داشتند عاشق میشدند. احساس کردم باید بگویم «خداحافظ» ولی در عوض دستم را به حالتی که انگار میخواهم به سلامتی فلامینگو چیزی بنوشم، بالا آوردم و بی صدا گفتم: « ازت متشکرم.» و گفتم دلم برایش تنگ میشود؛ برای خودش و برای شبهایی که خیالم راحت بود سر جای همیشگیاش توی انباری ایستاده. حتی میخواستم بروم دستهام را دورش حلقه کنم، ولی لورتا داشت ماشین را روشن میکرد، مادرم هم روی صندلی عقب دستش را به طرفم دراز کرده بود و اشاره میکرد که سوار بشوم. 2 19 نفیسه نوری 1403/11/3 شیوه چشم: بهمن جلالی که بود و چه کرد پیمان هوشمندزاده 4.3 2 صفحۀ 131 تو به عنوان عکاس وقتی در ویتنام هستی خیال میکنی یک سپر به قطر ده اینچ جلوت است. فکر میکنی هرچه گلوله بیاید به تو نمیخورد. دوربین یک جسارت، یک بیباکی، یک تجاوزگریای به آدم میدهد که بدون دوربین اینها را نداری. 0 37 نفیسه نوری 1403/10/25 به زبان مادری گریه می کنیم فابیو مورابیتو 3.7 14 صفحۀ 156 ترجمه بیش از هرچیز شبیه در آغوش کشیدن است؛ دست گشودن تا بیشترین حد ممکن برای در برگرفتن حتی ظریفترین و ریزترین ذراتی که زبان بیگانه در ظرف زبان ما میریزد. 0 53 نفیسه نوری 1403/10/4 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.1 29 صفحۀ 81 گاهی هم بهترین راه مراقبت از چیزی رها کردنش است. شاید اینطوری بهتر باشد. اصلا خدا را چه دیدید؟ شاید از جایی به بعد، رفت و برای خودش مراقب بهتری پیدا کرد. 0 17 نفیسه نوری 1403/10/4 ما ایوب نبودیم فاطمه ستوده 4.1 29 صفحۀ 79 شدهام کلکسیونر [] شکایتهای بامزهشان مثل «یازده تا درد داشتم که الآنم بهش اضافه شده» ، «توی دلم ترامپولین میشه» ، «چشمم تلخ میشه»، «شکلات سفت -شیاف- دوست ندارم»، «قورتم درد میکنه»، «استخونام خراب شده»، «کلهم سبز میشه» و «این گوشم گوش نمیکنه». 1 20 نفیسه نوری 1403/6/29 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.8 78 صفحۀ 58 بهشت را هر وقت زیادی مصرف کنی، جهنم میشود... 4 39 نفیسه نوری 1403/4/31 مرگت چه بود؟ 5.0 1 صفحۀ 7 عکاسی مستند مثل کفتربازی است.کفتربازها هم نمیتوانند کسی را قانع کنند. یک عمر بالای پشتبام میچرخند و کفترهایشان را نگاه میکنند. خرج میکنند. وقت صرف میکنند.سفر میروند.درست مثل عکاسها. میفهممشان: کیفی در آن کار هست که با عقل جمع نمیشود، لذتی میبرند که با کلام جور نیست. 0 34 نفیسه نوری 1403/4/11 مرگ به وقت بهار مرسه رودوردا 3.4 34 صفحۀ 77 بچه که بودم، حتی با اینکه از شب میترسیدم، بیشتر از روز دوستش داشتم چون در روشنایی روز همه چیز زیادی واضح بود و زشتیِ مطلق و لاعلاج بعضی چیزها بیش از حد به چشم میآمد. 3 38 نفیسه نوری 1403/3/27 harry potter and the sorcerer's stone جلد 1 جی. کی. رولینگ 4.6 170 صفحۀ 21 The only thing Harry liked about his own appearance was a very thin scar on his forehead which was shaped like a bolt of lighting. 2 18 نفیسه نوری 1403/3/19 مدرسه کیفی ویلیام گلسر 4.2 4 صفحۀ 106 وقتی افراد به ما گوش فرا میدهند یا به کارهایمان توجه میکنند، احساس میکنیم کمی قدرت داریم، به همین دلیل احساس خوبی به ما دست میدهد. 1 5 نفیسه نوری 1403/3/9 دلتنگی های نقاش خیابان چهل و هشتم جی. دی. سلینجر 3.8 23 صفحۀ 188 غریبترین تفاوت میان خوشبختی و شادی این است که خوشبختی جامد است و شادی مایع... 13 41 نفیسه نوری 1403/3/5 نقشه هایی برای گم شدن ربکا سولنیت 3.7 33 صفحۀ 43 دنیا در کرانهها و اعماقش آبیست... 0 52 نفیسه نوری 1402/9/25 قصه های خرس کوچولو و خرس بزرگ (جلد 1 تا 5) مارتین وادل 4.4 6 صفحۀ 2 روزی روزگاری دو خرس بودند. اسم یکی خرس بزرگ بود و اسم دیگری خرس کوچولو. خرس بزرگ بزرگ بود و خرس کوچولو کوچک بود… 3 16