بریدههای کتاب امین امین 1403/12/30 چشم انداز شعر امروز: گزیده اشعار فریدون مشیری فریدون مشیری 3.0 1 صفحۀ 55 بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک شاخههای شسته، باران خورده، پاک آسمان آبی و ابر سپيد برگهای سبز بيد عطر نرگس، رقص باد نغمۀ شوق پرستوهای شاد خلوت گرم کبوترهای مست... نرم نرمک می رسد اينک بهار خوش به حال روزگار! خوش به حال چشمهها و دشتها، خوش به حال دانهها و سبزهها، خوش به حال غنچههای نيمهباز، خوش به حال دختر ميخک -که میخندد به ناز- خوش به حال جام لبريز از شراب خوش به حال آفتاب. ای دل من، گرچه -در این روزگار- جامۀ رنگین نمیپوشی به کام، بادۀ رنگین نمینوشی ز جام، نقل و سبزه در میانِ سفره نیست جامت -از آن می که میباید- تهیست... ای دريغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسيم! ای دريغ از من اگر مستم نسازد آفتاب! ای دريغ از ما اگر کامی نگيريم از بهار! گر نکوبی شیشۀ غم را به سنگ؛ هفت رنگش میشود هفتاد رنگ! 0 16 امین 1403/11/17 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.7 70 صفحۀ 82 دنیا فقط وقتی واقعی میشود که بتوانی با کسی به اشتراکش بگذاری. 0 3 امین 1403/11/16 عادت های اتمی جیمز کلییر 4.2 113 صفحۀ 78 هرقدر یک رفتار بیشتر بهصورت خودکار صورت گیرد، احتمال اینکه آگاهانه و با تفکر قبلی آن را انجام دهیم، کاهش مییابد و وقتی یک کاری را پیشتر، هزار بار انجام دادهایم، کمکم به آن سرسری نگاه میکنیم. فرض میکنیم که دفعهٔ بعد هم مثل آخرین بار انجام میشود. آنقدر به کارهای همیشگیمان عادت میکنیم که دیگر از خودمان نمیپرسیم انجام چنین کاری درست است یا خیر. بسیاری از نقصانهای عملکردی ما را میتوان تا حد زیادی به فقدان خودآگاهی نسبت داد. 0 27 امین 1403/11/11 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.7 70 صفحۀ 43 واقعیت گذرنامهای که دارم دوباره توی صورتم خورده و یادم آورده که من مثل آنها نیستم. انگار دنیایی آن بیرون است که منِ ایرانی فقط اجازه دارم از دریچۀ پنجره تماشایش کنم. صلیبِ هویتِ الصاقیام را تا ابد به دوش میکشم و سنگینیاش هرگز اجازه نخواهد داد یک دل سیر در جهان بدوم. شوق پرواز دارم اما بال نه. از ذهنم میگذرد که سفر چیزهای زیادی به من آموخته، اما همزمان به رنجِ دانستن و نتوانستم هم افزوده است. 0 2 امین 1403/7/24 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.7 70 صفحۀ 20 ظاهراً عرفان وقتی از احوال فردی خارج میشود و به قلمروی اجتماع پا میگذارد، تقریباً همیشه به نوعی فاشیسم منجر میشود. 0 4 امین 1403/6/3 کلکسیونر جان فولز 3.5 44 صفحۀ 9 فراموش کردن چیزی نیست که دست خودت باشد، برایت اتفاق میافتد. 0 9 امین 1403/3/15 الینور آلیفنت کاملا خوب است گیل هانی من 3.9 18 صفحۀ 227 اینکه کسی را خیلی زیاد دوست داشته باشی همیشه کافی نیست. دوست داشتن زیاد از او محافظت نمیکند. 0 4 امین 1403/3/13 الینور آلیفنت کاملا خوب است گیل هانی من 3.9 18 صفحۀ 141 گاهی اوقات وقتی انسان میخواهد با دادن پیشنهاد به کسی کمک کند، به سوتفاهم منجر میشود و تمام پیشنهادها خوشایند نیست. 0 17 امین 1403/1/31 ناکجا نیل گیمن 4.4 6 صفحۀ 258 آن روز تبدیل به روز انتظار شد که میدانست گناه است؛ باید از هر لحظه استفاده میشد. انتظار کشیدن هم ظلم در حق زمان آینده بود و هم در حق لحظاتی که در حال دور ریخته میشدند. 0 10 امین 1403/1/3 ناکجا نیل گیمن 4.4 6 صفحۀ 31 ریچارد دانسته بود که بلاها ترسو هستند؛ یکییکی نمیآمدند، بلکه دستهدسته و همه با هم بر سرش نازل میشدند. 2 33 امین 1402/12/20 باشگاه مشت زنی چاک پالانیک 4.0 22 صفحۀ 12 وقتی که میفهمی تمام کسانی که دوستشان داری سرآخر یا طردت میکنند یا یک روز میمیرند، گریه کردن برایت خیلی ساده میشود. 0 9 امین 1402/12/4 باشگاه مشت زنی چاک پالانیک 4.0 22 صفحۀ 47 اگه ندونی که چی میخوای، آخر سر دوروبرت پر میشه از چیزایی که لازمشون نداری. 0 24 امین 1402/12/2 ماجرا فقط این نبود: شش جستار درباره ی زندگی در کنار ادبیات و هنر زیدی اسمیت 3.4 14 صفحۀ 100 حس من میگوید هر چندتا اتاق که داشته باشی، هر قدر هم که کتابها و فیلمها و آهنگها در مدح زیبایی زندگی خانوادگی سخن رانده باشند، حقیقت این است که «خانواده» همیشه واقعهای است با نوعی خشونت. فقط چند سال بعد است که، در گرداب بازنگری، میفهمی چه کسی آسیب دیده، چطور و چقدر. 0 11 امین 1402/12/1 ماجرا فقط این نبود: شش جستار درباره ی زندگی در کنار ادبیات و هنر زیدی اسمیت 3.4 14 صفحۀ 98 فکر میکنم هر سکونتگاه خانوادگیای جایی است برای خشونتهای عاطفی، انباشته از خشمهای سرکوبشده، خطی ممتد میان یأسهای عمیق فردی. ذات بشر دوپا همین است که از یک واحد خانواده، هیچکس منسجم یا با تمام چیزهایی که میخواهد بیرون نمیآید. یاد آن جملهی شگفتانگیز جری ساینفلد میافتم: «چیزی به اسم خوشی همهی خانواده وجود ندارد.» یکی باید چیزی را فدا کند؛ مسئله فقط این است که چقدر و برای کی. 0 7 امین 1402/11/24 قتل راجر آکروید آگاتا کریستی 4.2 65 صفحۀ 163 اگر کلمات بهطور عاقلانه به کار گرفته شود، میتواند تا حدی از زشتیها بکاهد. 0 1 امین 1402/11/17 بارون درخت نشین ایتالو کالوینو 3.8 50 صفحۀ 182 هر تبوتابی از نیاز ژرفتری خبر میدهد که برآورده نشده است، نشانه کمبودی است. نیاز کوزیمو به داستانگویی نیز نشان میداد که او چیز دیگری را جستجو میکند. هنوز عشق را نمیشناخت. بیشناخت عشق، تجربههای دیگر به چه کار میآید؟ بدون شناختن مزه زندگی، به خطر انداختن آن چه سودی دارد؟ 0 16 امین 1402/11/2 دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی جلد 1 حمیدرضا شاه آبادی 4.4 80 صفحۀ 150 وقتی عزیزترین کس آدم میره، یه بخشی از وجود آدم رو با خودش میبره. یه جایی از وجود آدم برای همیشه خالی میمونه. این جای خالی میشه جای رفتوآمد هزار فکر و خیال، هزار جور حسرت و افسوس. حسرت اینکه چرا وقتی بود خوب تماشاش نکردی، خوب باهاش حرف نزدی، خوب به حرفاش گوش نکردی. یه عزیز وقتی میره، رفتنش هرطور که فکر کنی ناگهانیه؛ حتی اگه خیلی پیر باشه، حتی اگر مدتها مریض بوده باشه، رفتنش باورنکردنیه چون یه تیکه از وجود تو رو هم با خودش میبره. 0 4 امین 1402/11/1 دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی جلد 1 حمیدرضا شاه آبادی 4.4 80 صفحۀ 100 جهل فقر میآره و فقر جهل، برای نجات مردم از این همه بدبختی باید جهل رو از بین برد. 0 42 امین 1402/11/1 دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی جلد 1 حمیدرضا شاه آبادی 4.4 80 صفحۀ 87 شاید بزرگترین نعمت الهی به انسان نعمت فراموشی باشد. اینکه بتوانی خاطرات تلخ را فراموش کنی. اینکه بتوانی روزگار شیرین گذشته را از یاد ببری و به آنچه نصیبت شده عادت کنی و باور کنی از اول روزگارت همین بوده. 1 5 امین 1402/10/24 چنین کنند بزرگان ویل کاپی 3.6 7 صفحۀ 122 فردریک ویلهلم از خورد و خوراک افراد خانوادهاش میزد و پول جمع میکرد و بعد آن را به باد فنا میداد و با همهی اینها مدعی بود که مغز اقتصادی دارد. این را میگویند مغز سیاسی. 0 1
بریدههای کتاب امین امین 1403/12/30 چشم انداز شعر امروز: گزیده اشعار فریدون مشیری فریدون مشیری 3.0 1 صفحۀ 55 بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک شاخههای شسته، باران خورده، پاک آسمان آبی و ابر سپيد برگهای سبز بيد عطر نرگس، رقص باد نغمۀ شوق پرستوهای شاد خلوت گرم کبوترهای مست... نرم نرمک می رسد اينک بهار خوش به حال روزگار! خوش به حال چشمهها و دشتها، خوش به حال دانهها و سبزهها، خوش به حال غنچههای نيمهباز، خوش به حال دختر ميخک -که میخندد به ناز- خوش به حال جام لبريز از شراب خوش به حال آفتاب. ای دل من، گرچه -در این روزگار- جامۀ رنگین نمیپوشی به کام، بادۀ رنگین نمینوشی ز جام، نقل و سبزه در میانِ سفره نیست جامت -از آن می که میباید- تهیست... ای دريغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسيم! ای دريغ از من اگر مستم نسازد آفتاب! ای دريغ از ما اگر کامی نگيريم از بهار! گر نکوبی شیشۀ غم را به سنگ؛ هفت رنگش میشود هفتاد رنگ! 0 16 امین 1403/11/17 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.7 70 صفحۀ 82 دنیا فقط وقتی واقعی میشود که بتوانی با کسی به اشتراکش بگذاری. 0 3 امین 1403/11/16 عادت های اتمی جیمز کلییر 4.2 113 صفحۀ 78 هرقدر یک رفتار بیشتر بهصورت خودکار صورت گیرد، احتمال اینکه آگاهانه و با تفکر قبلی آن را انجام دهیم، کاهش مییابد و وقتی یک کاری را پیشتر، هزار بار انجام دادهایم، کمکم به آن سرسری نگاه میکنیم. فرض میکنیم که دفعهٔ بعد هم مثل آخرین بار انجام میشود. آنقدر به کارهای همیشگیمان عادت میکنیم که دیگر از خودمان نمیپرسیم انجام چنین کاری درست است یا خیر. بسیاری از نقصانهای عملکردی ما را میتوان تا حد زیادی به فقدان خودآگاهی نسبت داد. 0 27 امین 1403/11/11 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.7 70 صفحۀ 43 واقعیت گذرنامهای که دارم دوباره توی صورتم خورده و یادم آورده که من مثل آنها نیستم. انگار دنیایی آن بیرون است که منِ ایرانی فقط اجازه دارم از دریچۀ پنجره تماشایش کنم. صلیبِ هویتِ الصاقیام را تا ابد به دوش میکشم و سنگینیاش هرگز اجازه نخواهد داد یک دل سیر در جهان بدوم. شوق پرواز دارم اما بال نه. از ذهنم میگذرد که سفر چیزهای زیادی به من آموخته، اما همزمان به رنجِ دانستن و نتوانستم هم افزوده است. 0 2 امین 1403/7/24 و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد مهزاد الیاسی بختیاری 3.7 70 صفحۀ 20 ظاهراً عرفان وقتی از احوال فردی خارج میشود و به قلمروی اجتماع پا میگذارد، تقریباً همیشه به نوعی فاشیسم منجر میشود. 0 4 امین 1403/6/3 کلکسیونر جان فولز 3.5 44 صفحۀ 9 فراموش کردن چیزی نیست که دست خودت باشد، برایت اتفاق میافتد. 0 9 امین 1403/3/15 الینور آلیفنت کاملا خوب است گیل هانی من 3.9 18 صفحۀ 227 اینکه کسی را خیلی زیاد دوست داشته باشی همیشه کافی نیست. دوست داشتن زیاد از او محافظت نمیکند. 0 4 امین 1403/3/13 الینور آلیفنت کاملا خوب است گیل هانی من 3.9 18 صفحۀ 141 گاهی اوقات وقتی انسان میخواهد با دادن پیشنهاد به کسی کمک کند، به سوتفاهم منجر میشود و تمام پیشنهادها خوشایند نیست. 0 17 امین 1403/1/31 ناکجا نیل گیمن 4.4 6 صفحۀ 258 آن روز تبدیل به روز انتظار شد که میدانست گناه است؛ باید از هر لحظه استفاده میشد. انتظار کشیدن هم ظلم در حق زمان آینده بود و هم در حق لحظاتی که در حال دور ریخته میشدند. 0 10 امین 1403/1/3 ناکجا نیل گیمن 4.4 6 صفحۀ 31 ریچارد دانسته بود که بلاها ترسو هستند؛ یکییکی نمیآمدند، بلکه دستهدسته و همه با هم بر سرش نازل میشدند. 2 33 امین 1402/12/20 باشگاه مشت زنی چاک پالانیک 4.0 22 صفحۀ 12 وقتی که میفهمی تمام کسانی که دوستشان داری سرآخر یا طردت میکنند یا یک روز میمیرند، گریه کردن برایت خیلی ساده میشود. 0 9 امین 1402/12/4 باشگاه مشت زنی چاک پالانیک 4.0 22 صفحۀ 47 اگه ندونی که چی میخوای، آخر سر دوروبرت پر میشه از چیزایی که لازمشون نداری. 0 24 امین 1402/12/2 ماجرا فقط این نبود: شش جستار درباره ی زندگی در کنار ادبیات و هنر زیدی اسمیت 3.4 14 صفحۀ 100 حس من میگوید هر چندتا اتاق که داشته باشی، هر قدر هم که کتابها و فیلمها و آهنگها در مدح زیبایی زندگی خانوادگی سخن رانده باشند، حقیقت این است که «خانواده» همیشه واقعهای است با نوعی خشونت. فقط چند سال بعد است که، در گرداب بازنگری، میفهمی چه کسی آسیب دیده، چطور و چقدر. 0 11 امین 1402/12/1 ماجرا فقط این نبود: شش جستار درباره ی زندگی در کنار ادبیات و هنر زیدی اسمیت 3.4 14 صفحۀ 98 فکر میکنم هر سکونتگاه خانوادگیای جایی است برای خشونتهای عاطفی، انباشته از خشمهای سرکوبشده، خطی ممتد میان یأسهای عمیق فردی. ذات بشر دوپا همین است که از یک واحد خانواده، هیچکس منسجم یا با تمام چیزهایی که میخواهد بیرون نمیآید. یاد آن جملهی شگفتانگیز جری ساینفلد میافتم: «چیزی به اسم خوشی همهی خانواده وجود ندارد.» یکی باید چیزی را فدا کند؛ مسئله فقط این است که چقدر و برای کی. 0 7 امین 1402/11/24 قتل راجر آکروید آگاتا کریستی 4.2 65 صفحۀ 163 اگر کلمات بهطور عاقلانه به کار گرفته شود، میتواند تا حدی از زشتیها بکاهد. 0 1 امین 1402/11/17 بارون درخت نشین ایتالو کالوینو 3.8 50 صفحۀ 182 هر تبوتابی از نیاز ژرفتری خبر میدهد که برآورده نشده است، نشانه کمبودی است. نیاز کوزیمو به داستانگویی نیز نشان میداد که او چیز دیگری را جستجو میکند. هنوز عشق را نمیشناخت. بیشناخت عشق، تجربههای دیگر به چه کار میآید؟ بدون شناختن مزه زندگی، به خطر انداختن آن چه سودی دارد؟ 0 16 امین 1402/11/2 دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی جلد 1 حمیدرضا شاه آبادی 4.4 80 صفحۀ 150 وقتی عزیزترین کس آدم میره، یه بخشی از وجود آدم رو با خودش میبره. یه جایی از وجود آدم برای همیشه خالی میمونه. این جای خالی میشه جای رفتوآمد هزار فکر و خیال، هزار جور حسرت و افسوس. حسرت اینکه چرا وقتی بود خوب تماشاش نکردی، خوب باهاش حرف نزدی، خوب به حرفاش گوش نکردی. یه عزیز وقتی میره، رفتنش هرطور که فکر کنی ناگهانیه؛ حتی اگه خیلی پیر باشه، حتی اگر مدتها مریض بوده باشه، رفتنش باورنکردنیه چون یه تیکه از وجود تو رو هم با خودش میبره. 0 4 امین 1402/11/1 دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی جلد 1 حمیدرضا شاه آبادی 4.4 80 صفحۀ 100 جهل فقر میآره و فقر جهل، برای نجات مردم از این همه بدبختی باید جهل رو از بین برد. 0 42 امین 1402/11/1 دروازه مردگان؛ قبرستان عمودی جلد 1 حمیدرضا شاه آبادی 4.4 80 صفحۀ 87 شاید بزرگترین نعمت الهی به انسان نعمت فراموشی باشد. اینکه بتوانی خاطرات تلخ را فراموش کنی. اینکه بتوانی روزگار شیرین گذشته را از یاد ببری و به آنچه نصیبت شده عادت کنی و باور کنی از اول روزگارت همین بوده. 1 5 امین 1402/10/24 چنین کنند بزرگان ویل کاپی 3.6 7 صفحۀ 122 فردریک ویلهلم از خورد و خوراک افراد خانوادهاش میزد و پول جمع میکرد و بعد آن را به باد فنا میداد و با همهی اینها مدعی بود که مغز اقتصادی دارد. این را میگویند مغز سیاسی. 0 1