بریده‌ای از کتاب چشم انداز شعر امروز: گزیده اشعار فریدون مشیری اثر فریدون مشیری

امین

امین

1403/12/30

بریدۀ کتاب

صفحۀ 55

بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک شاخه‌های شسته، باران خورده، پاک آسمان آبی و ابر سپيد برگ‌های سبز بيد عطر نرگس، رقص باد نغمۀ شوق پرستوهای شاد خلوت گرم کبوترهای مست... نرم نرمک می رسد اينک بهار خوش به حال روزگار! خوش به حال چشمه‌‌ها و دشت‌ها، خوش به حال دانه‌ها و سبزه‌ها، خوش به حال غنچه‌های نيمه‌باز، خوش به حال دختر ميخک -که می‌خندد به ناز- خوش به حال جام لبريز از شراب خوش به حال آفتاب. ای دل من، گرچه -در این روزگار- جامۀ رنگین نمی‌پوشی به کام، بادۀ رنگین نمی‌نوشی ز جام، نقل و سبزه در میانِ سفره نیست جامت -از آن می که می‌باید- تهی‌ست... ای دريغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسيم! ای دريغ از من اگر مستم نسازد آفتاب! ای دريغ از ما اگر کامی نگيريم از بهار! گر نکوبی شیشۀ غم را به سنگ؛ هفت رنگش می‌شود هفتاد رنگ!

بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک شاخه‌های شسته، باران خورده، پاک آسمان آبی و ابر سپيد برگ‌های سبز بيد عطر نرگس، رقص باد نغمۀ شوق پرستوهای شاد خلوت گرم کبوترهای مست... نرم نرمک می رسد اينک بهار خوش به حال روزگار! خوش به حال چشمه‌‌ها و دشت‌ها، خوش به حال دانه‌ها و سبزه‌ها، خوش به حال غنچه‌های نيمه‌باز، خوش به حال دختر ميخک -که می‌خندد به ناز- خوش به حال جام لبريز از شراب خوش به حال آفتاب. ای دل من، گرچه -در این روزگار- جامۀ رنگین نمی‌پوشی به کام، بادۀ رنگین نمی‌نوشی ز جام، نقل و سبزه در میانِ سفره نیست جامت -از آن می که می‌باید- تهی‌ست... ای دريغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسيم! ای دريغ از من اگر مستم نسازد آفتاب! ای دريغ از ما اگر کامی نگيريم از بهار! گر نکوبی شیشۀ غم را به سنگ؛ هفت رنگش می‌شود هفتاد رنگ!

372

16

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.