بریدههای کتاب بینوایان Fateme.Varshabi 1402/5/15 بینوایان جلد 1 ویکتور هوگو 4.5 38 صفحۀ 135 سال به سال، روح او آرام آرام ، اما به طرزی اجتناب ناپذیر، بیش از پیش خشکیده بود. دل که بخشکد، چشم نیز میخشکد. هنگام خروج از زندان، نوزده سال بود که اشکی نریخته بود. 1 36 Fateme.Varshabi 1402/5/13 بینوایان جلد 1 ویکتور هوگو 4.5 38 صفحۀ 85 به هرکس که مینالید و هرکس که کیفر میکشید توجه میکرد. در نظرش جهان سرای دردمندان بود. همه جا احساس تب میکرد، همهجا نبض رنج را میگرفت، و، بی آنکه درصدد حل معما برآید، میکوشید بر زخم مرهم گذارد. 0 2 Fateme.Varshabi 1402/5/8 بینوایان جلد 1 ویکتور هوگو 4.5 38 صفحۀ 20 مقدس بودن امری استثنایی است. قاعده بر عادل بودن است. حتی اگر خطا میکنید، دچار لغزش میشوید و گناه میکنید، عادل باشید. قانون آدمی این است که تا سر حد امکان کمتر گناه کند. به هیچروی گناه نکردن، رویای فرشتگان است. خاکیان در معرض گناهاند. گناه جاذبه ای نیرومند دارد. 0 0 علی طالبلو 1403/5/28 بینوایان جلد 1 ویکتور هوگو 4.5 38 صفحۀ 246 والاترین نیکبختی زندگی این است که بدانید محبوب کسی هستید و او به خاطر خودتان یا، به بیان بهتر، به رغم میل خودتان دوستتان دارد. 0 6 Fateme.Varshabi 1402/5/10 بینوایان جلد 1 ویکتور هوگو 4.5 38 صفحۀ 31 توابین توانگر و زنان باتقوا بارها پول جمع کرده بودند تا محراب زیبای جدیدی برای نمازخانهی عالیجناب بسازند، اما او هربار پول را گرفته و به فقرا داده بود. میگفت: - زیباترین محراب روح بیچارهی تسلییافتهای است که خدا را شکر میگوید. 0 17 Fateme.Varshabi 1402/5/10 بینوایان جلد 1 ویکتور هوگو 4.5 38 صفحۀ 41 هرگز نه از دزدان بترسید نه از آدمکشان. اینها خطرات بیرونیاند، خطرات کوچکاند. از خودمان بترسیم. دزدان واقعی پیشداوریهای ما هستند. آدمکشان واقعی شرارتهای ما هستند. خطرهای بزرگ درون ما هستند. چه باک از آن کس که جان ما یا کیف پولمان را تهدید میکند! فقط از آنچه روحمان را تهدید میکند بیمناک باشیم. 0 13 محمد مهدی فتحی 1403/2/16 بینوایان جلد 1 ویکتور هوگو 4.5 38 صفحۀ 37 0 3 محمد مهدی فتحی 1403/2/20 بینوایان جلد 1 ویکتور هوگو 4.5 38 صفحۀ 80 0 1 Fateme.Varshabi 1402/5/15 بینوایان جلد 1 ویکتور هوگو 4.5 38 صفحۀ 113 در آسمان برای چهرهی غرقه در اشکِ یک گناهکارِ پشیمان، شادی بیشتری هست تا برای قبای سفید صد درستکار. 0 7 علی طالبلو 1403/6/3 بینوایان جلد 1 ویکتور هوگو 4.5 38 صفحۀ 736 ما کلیسایی که آکنده از دسیسه است را نکوهش میکنیم، معنویتی را که در گذر زمان تندخوست حقیر میشماریم، اما همه جا انسان اندیشمند را ارج مینهیم. ما به کسی که سجده میکند درود میفرستیم. ایمان برای بشر ضروری است. بدا به حال کسی که به هیچ چیز ایمان ندارد. 0 5 Fateme.Varshabi 1402/5/15 بینوایان جلد 1 ویکتور هوگو 4.5 38 صفحۀ 123 هق هقکنان، دست راستش را بلند میکرد و بهتدریج هفتمرتبه پایین میآورد، گویی پیاپی هفت سر نامساوی را لمس میکرد و با این حرکت میخواست کاری را که کرده بود توجیه کند: او بهخاطر هفت بچهی قد و نیمقد دزدی کرده بود. 🥺😭 0 2 محمد مهدی فتحی 1403/2/16 بینوایان جلد 1 ویکتور هوگو 4.5 38 صفحۀ 43 0 9 Fateme.Varshabi 1402/5/8 بینوایان جلد 1 ویکتور هوگو 4.5 38 صفحۀ 24 گمان نمیکردم که اعدام چنین هولناک باشد. این خطاست که آدمی چنان در قوانین الاهی غرق شود که متوجه قوانین بشری نشود. تنها خداوند حق دارد جان آدمی را بستاند. به چه حقی آدمیان در این امر ناشناخته دخالت میکنند؟ 0 13 ریحانه نعمتی 1402/6/6 بینوایان جلد 1 ویکتور هوگو 4.5 38 صفحۀ 804 مسرتی که ما به دیگران می بخشیم، بی آنکه مانند بازتاب هر پرتو دیگری ضعیف شود، با فروغ بیشتری به ما باز میگردد. 0 0 علی طالبلو 1403/6/1 بینوایان جلد 1 ویکتور هوگو 4.5 38 صفحۀ 618 میتوان به دوزخی اندیشید هولناکتر از دوزخی که آدمی در آن عذاب میکشد و آن دوزخی است که آدمی در آن دلتنگ میشود. 0 7 Fateme.Varshabi 1402/5/13 بینوایان جلد 1 ویکتور هوگو 4.5 38 صفحۀ 93 درماندگان پشت سرشان را نگاه نمیکنند. میدانند که بخت بد به دنبالشان میآید. :( 0 2 Fateme.Varshabi 1402/5/8 بینوایان جلد 1 ویکتور هوگو 4.5 38 صفحۀ 20 تن آدمی هم بار گران اوست و هم مایهی وسوسهی او. این بار را میکشد و تسلیمش میشود. باید مراقبش باشد، مانعش شود،سرکوبش کند و از آن پیروی نکند مگر در تنگنا. در این پیروی نیز ممکن است خطایی باشد، اما خطایی که اینگونه واقع شود قابل اغماض است. سقوط است، اما سقوط بر زانوان که ممکن است به سجده بینجامد. 0 2 علی طالبلو 1403/5/28 بینوایان جلد 1 ویکتور هوگو 4.5 38 صفحۀ 274 میگویند بردهداری از تمدن اروپا محو شده است. اشتباه است. هنوز وجود دارد، اما فقط بر زنان تحمیل میشود، و نامش فحشاست. بر زن تحمیل میشود، یعنی بر موجودی جذاب، ناتوان، زیبا؛ بر یک مادر. و مردان هم از این وضعیت شرم نمیکنند. 2 8 Fateme.Varshabi 1402/5/15 بینوایان جلد 1 ویکتور هوگو 4.5 38 صفحۀ 117 برادرم حتی از او نپرسید که اهل کجاست و ماجرای زندگیاش چیست. چون در ماجرایش خطایش نیز هست و برادرم ظاهرا از بیان هرچه که او را به یاد خطایش میانداخت پرهیز میکرد. . . لابد فکر میکرده که آن مرد، که نامش ژان والژان است، بینواییاش مدام در ذهنش است و بهتر است فکر او را منحرف کند و حتی لحظهای به او بقبولاند که او فردی است مانند دیگران. بنابراین با او بسیار عادی رفتار میکرد. آیا این واقعا مفهوم احسان نیست؟ آیا در این رفتار محبتآمیز که در آن خبری از موعظه، دستور اخلاقی و کنایه نیست آثاری از آموزههای انجیل وجود ندارد؟ و آیا زمانی که یک مرد جراحتی دارد، بهترین دلسوزی آن نیست که دست روی جراحتش نگذاریم؟ 0 2 Fateme.Varshabi 1402/5/13 بینوایان جلد 1 ویکتور هوگو 4.5 38 صفحۀ 85 کسانی هستند که طلا استخراج میکنند؛ او شفقت استخراج میکرد. بینواییِ همگانی معدنش بود. همه جا درد برای او همواره فرصتی برای مهر ورزیدن بود. "یکدیگر را دوست بدارید" این عبارت را همه جا به زبان میآورد، بیش از این چیزی آرزو نمیکرد و این همهی مسلکش بود. 0 12
بریدههای کتاب بینوایان Fateme.Varshabi 1402/5/15 بینوایان جلد 1 ویکتور هوگو 4.5 38 صفحۀ 135 سال به سال، روح او آرام آرام ، اما به طرزی اجتناب ناپذیر، بیش از پیش خشکیده بود. دل که بخشکد، چشم نیز میخشکد. هنگام خروج از زندان، نوزده سال بود که اشکی نریخته بود. 1 36 Fateme.Varshabi 1402/5/13 بینوایان جلد 1 ویکتور هوگو 4.5 38 صفحۀ 85 به هرکس که مینالید و هرکس که کیفر میکشید توجه میکرد. در نظرش جهان سرای دردمندان بود. همه جا احساس تب میکرد، همهجا نبض رنج را میگرفت، و، بی آنکه درصدد حل معما برآید، میکوشید بر زخم مرهم گذارد. 0 2 Fateme.Varshabi 1402/5/8 بینوایان جلد 1 ویکتور هوگو 4.5 38 صفحۀ 20 مقدس بودن امری استثنایی است. قاعده بر عادل بودن است. حتی اگر خطا میکنید، دچار لغزش میشوید و گناه میکنید، عادل باشید. قانون آدمی این است که تا سر حد امکان کمتر گناه کند. به هیچروی گناه نکردن، رویای فرشتگان است. خاکیان در معرض گناهاند. گناه جاذبه ای نیرومند دارد. 0 0 علی طالبلو 1403/5/28 بینوایان جلد 1 ویکتور هوگو 4.5 38 صفحۀ 246 والاترین نیکبختی زندگی این است که بدانید محبوب کسی هستید و او به خاطر خودتان یا، به بیان بهتر، به رغم میل خودتان دوستتان دارد. 0 6 Fateme.Varshabi 1402/5/10 بینوایان جلد 1 ویکتور هوگو 4.5 38 صفحۀ 31 توابین توانگر و زنان باتقوا بارها پول جمع کرده بودند تا محراب زیبای جدیدی برای نمازخانهی عالیجناب بسازند، اما او هربار پول را گرفته و به فقرا داده بود. میگفت: - زیباترین محراب روح بیچارهی تسلییافتهای است که خدا را شکر میگوید. 0 17 Fateme.Varshabi 1402/5/10 بینوایان جلد 1 ویکتور هوگو 4.5 38 صفحۀ 41 هرگز نه از دزدان بترسید نه از آدمکشان. اینها خطرات بیرونیاند، خطرات کوچکاند. از خودمان بترسیم. دزدان واقعی پیشداوریهای ما هستند. آدمکشان واقعی شرارتهای ما هستند. خطرهای بزرگ درون ما هستند. چه باک از آن کس که جان ما یا کیف پولمان را تهدید میکند! فقط از آنچه روحمان را تهدید میکند بیمناک باشیم. 0 13 محمد مهدی فتحی 1403/2/16 بینوایان جلد 1 ویکتور هوگو 4.5 38 صفحۀ 37 0 3 محمد مهدی فتحی 1403/2/20 بینوایان جلد 1 ویکتور هوگو 4.5 38 صفحۀ 80 0 1 Fateme.Varshabi 1402/5/15 بینوایان جلد 1 ویکتور هوگو 4.5 38 صفحۀ 113 در آسمان برای چهرهی غرقه در اشکِ یک گناهکارِ پشیمان، شادی بیشتری هست تا برای قبای سفید صد درستکار. 0 7 علی طالبلو 1403/6/3 بینوایان جلد 1 ویکتور هوگو 4.5 38 صفحۀ 736 ما کلیسایی که آکنده از دسیسه است را نکوهش میکنیم، معنویتی را که در گذر زمان تندخوست حقیر میشماریم، اما همه جا انسان اندیشمند را ارج مینهیم. ما به کسی که سجده میکند درود میفرستیم. ایمان برای بشر ضروری است. بدا به حال کسی که به هیچ چیز ایمان ندارد. 0 5 Fateme.Varshabi 1402/5/15 بینوایان جلد 1 ویکتور هوگو 4.5 38 صفحۀ 123 هق هقکنان، دست راستش را بلند میکرد و بهتدریج هفتمرتبه پایین میآورد، گویی پیاپی هفت سر نامساوی را لمس میکرد و با این حرکت میخواست کاری را که کرده بود توجیه کند: او بهخاطر هفت بچهی قد و نیمقد دزدی کرده بود. 🥺😭 0 2 محمد مهدی فتحی 1403/2/16 بینوایان جلد 1 ویکتور هوگو 4.5 38 صفحۀ 43 0 9 Fateme.Varshabi 1402/5/8 بینوایان جلد 1 ویکتور هوگو 4.5 38 صفحۀ 24 گمان نمیکردم که اعدام چنین هولناک باشد. این خطاست که آدمی چنان در قوانین الاهی غرق شود که متوجه قوانین بشری نشود. تنها خداوند حق دارد جان آدمی را بستاند. به چه حقی آدمیان در این امر ناشناخته دخالت میکنند؟ 0 13 ریحانه نعمتی 1402/6/6 بینوایان جلد 1 ویکتور هوگو 4.5 38 صفحۀ 804 مسرتی که ما به دیگران می بخشیم، بی آنکه مانند بازتاب هر پرتو دیگری ضعیف شود، با فروغ بیشتری به ما باز میگردد. 0 0 علی طالبلو 1403/6/1 بینوایان جلد 1 ویکتور هوگو 4.5 38 صفحۀ 618 میتوان به دوزخی اندیشید هولناکتر از دوزخی که آدمی در آن عذاب میکشد و آن دوزخی است که آدمی در آن دلتنگ میشود. 0 7 Fateme.Varshabi 1402/5/13 بینوایان جلد 1 ویکتور هوگو 4.5 38 صفحۀ 93 درماندگان پشت سرشان را نگاه نمیکنند. میدانند که بخت بد به دنبالشان میآید. :( 0 2 Fateme.Varshabi 1402/5/8 بینوایان جلد 1 ویکتور هوگو 4.5 38 صفحۀ 20 تن آدمی هم بار گران اوست و هم مایهی وسوسهی او. این بار را میکشد و تسلیمش میشود. باید مراقبش باشد، مانعش شود،سرکوبش کند و از آن پیروی نکند مگر در تنگنا. در این پیروی نیز ممکن است خطایی باشد، اما خطایی که اینگونه واقع شود قابل اغماض است. سقوط است، اما سقوط بر زانوان که ممکن است به سجده بینجامد. 0 2 علی طالبلو 1403/5/28 بینوایان جلد 1 ویکتور هوگو 4.5 38 صفحۀ 274 میگویند بردهداری از تمدن اروپا محو شده است. اشتباه است. هنوز وجود دارد، اما فقط بر زنان تحمیل میشود، و نامش فحشاست. بر زن تحمیل میشود، یعنی بر موجودی جذاب، ناتوان، زیبا؛ بر یک مادر. و مردان هم از این وضعیت شرم نمیکنند. 2 8 Fateme.Varshabi 1402/5/15 بینوایان جلد 1 ویکتور هوگو 4.5 38 صفحۀ 117 برادرم حتی از او نپرسید که اهل کجاست و ماجرای زندگیاش چیست. چون در ماجرایش خطایش نیز هست و برادرم ظاهرا از بیان هرچه که او را به یاد خطایش میانداخت پرهیز میکرد. . . لابد فکر میکرده که آن مرد، که نامش ژان والژان است، بینواییاش مدام در ذهنش است و بهتر است فکر او را منحرف کند و حتی لحظهای به او بقبولاند که او فردی است مانند دیگران. بنابراین با او بسیار عادی رفتار میکرد. آیا این واقعا مفهوم احسان نیست؟ آیا در این رفتار محبتآمیز که در آن خبری از موعظه، دستور اخلاقی و کنایه نیست آثاری از آموزههای انجیل وجود ندارد؟ و آیا زمانی که یک مرد جراحتی دارد، بهترین دلسوزی آن نیست که دست روی جراحتش نگذاریم؟ 0 2 Fateme.Varshabi 1402/5/13 بینوایان جلد 1 ویکتور هوگو 4.5 38 صفحۀ 85 کسانی هستند که طلا استخراج میکنند؛ او شفقت استخراج میکرد. بینواییِ همگانی معدنش بود. همه جا درد برای او همواره فرصتی برای مهر ورزیدن بود. "یکدیگر را دوست بدارید" این عبارت را همه جا به زبان میآورد، بیش از این چیزی آرزو نمیکرد و این همهی مسلکش بود. 0 12