بریدههای کتاب کمی دیرتر مهدیه رجبی 7 روز پیش کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.1 104 صفحۀ 56 پرنده ای که بال پرواز ندارد یا به پای خودش یا همتش، بند و زنجیر دارد، از انهدام قفس، استقبال نمیکند. چرا که ناتوانیاش به چشم میآید و درماندگیاش آشکار میشود. تا وقتی که میله های قفس هست، هرکس میتواند ادعا کند که اهل پروازهای بلند است... 0 1 مهدیه رجبی 7 روز پیش کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.1 104 صفحۀ 154 این یک فرمول، یا قاعده یا سنت الهیه که استمرار در ارتکاب گناه، عموماً توفیق توبه رو از انسان سلب میکنه. 0 1 مهدیه رجبی 7 روز پیش کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.1 104 صفحۀ 159 یک کلام از مولا: تلخی حق تو را از بیانش باز ندارد. حقیقت را بگو اگرچه تلخ باشد. 0 1 MN 1404/2/26 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.1 104 صفحۀ 1 پرنده ای که بال پرواز ندارد یا به پای خودش یا همتش، بند و زنجیر دارد، از انهدام قفس، استقبال نمی کند. چرا که ناتوانی اش به چشم می آید و درماندگی اش آشکار می شود. 0 0 مژده ظهرابی دهدزی 1403/5/22 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.1 104 صفحۀ 1 0 5 مژده ظهرابی دهدزی 1403/5/22 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.1 104 صفحۀ 1 0 20 سیما نورعلی 🇮🇷 1403/9/28 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.1 104 صفحۀ 200 0 4 زیزیلولو👻 1402/3/8 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.1 104 صفحۀ 141 مطمئن باش که تا وقتی خودت نخوای از پیلهت بیرون بیای، پروانه نمیشی. 0 43 کله ماهی خور 1403/11/24 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.1 104 صفحۀ 56 ا وقتی که میلههای قفس هست، هرکس میتواند ادّعا کند که اهل پرواز های بلند است. تا وقتی که میله های قفس هست، بندهای مرئی و نامرئی، خواسته و نخواسته و دانسته و ندانستهٔ آدمها، مفعول با مکتوم یا مستتر میماند؛ حتّی برای خودشان. 0 1 علی 1404/3/4 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.1 104 صفحۀ 171 درد و مصیبت اصلی اینه که ما اساسٱ طالب امام نیستیم؛ طالب حل مشکلاتمون توسط امام هستیم. برای امام شأنی در حد وسیله یا کارپرداز قائلیم 🙂 0 3 نبات 1404/3/6 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.1 104 صفحۀ 196 مشکل ما ، مشکل مشترک همه ما که دیدی اینه که حضرت رو برای خودمون میخوایم نه خودمون رو برای حضرت. امام را خرج خودمون میکنیم نه خودمون رو خرج امام. به جای اینکه از خودمون برای امام مایه بزاریم پیوسته از حضرت مایه میذاریم برای پیشبرد کار خودمون. 0 3 مریم السادات هاشمی 1404/1/17 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.1 104 صفحۀ 75 0 0 سحر ایمانی 1402/10/15 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.1 104 صفحۀ 56 پرندهای که بال پرواز ندارد یا به پای خودش یا همتش، بند و زنجیر دارد، از انهدام قفس استقبال نمیکند، چرا که ناتوانیاش به چشم میآید و درماندگیاش آشکار میشود. تا وقتی که میلههای قفس هست، هر کس میتواند ادعا کند که اهل پروازهای بلند است. تا وقتیکه میلههای قفس هست، بندهای مرئی و نامرئی، خواسته و نخواسته یا دانسته و ندانستهی آدمها، مغفول یا مکتوم یا مستتر میماند؛ حتی برای خودشان... 0 9 مژده ظهرابی دهدزی 1403/5/22 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.1 104 صفحۀ 1 0 4 مژده ظهرابی دهدزی 1403/5/22 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.1 104 صفحۀ 1 0 2 نبات 1404/3/5 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.1 104 صفحۀ 179 غربت و مظلومیت آقا فقط میون مردمی که نمیشناسنشون نیست ، بیشتر از اون ، در میان مردمی که ادعای شناخت و پیروی از ایشون را دارن . 0 9 نبات 1404/3/5 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.1 104 صفحۀ 180 دوست دارم یه لحظه اون بلندگو رو بگیریم و در حضور همین جمع با همه وجود به آقا التماس کنم که« آقا نیا »یا لااقل« کمی دیرتر بیا» تا ما چشمونو از این همه آلودگی پاک کنیم ، تا ما ادب حرف زدن با شمارو یاد بگیریم ، تا ما قبل از هر چیز خودمون بفهمیم که از چه کسی چه آمدنی رو طلب میکنیم 0 12 نبات 1404/3/1 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.1 104 صفحۀ 89 اتفاقی چشمم خورد به کارنامت که زیر دست آقا بود توش پر از صفر بود ، به خصوص تو بخش بیت المال... 0 6 مژده ظهرابی دهدزی 1403/5/22 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.1 104 صفحۀ 1 0 4 AmirAli.Tohidi 1402/11/25 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.1 104 صفحۀ 56 می گویم: -چگونه چنین گمان و تصوری دارند؟ بر چه اساسی؟ اگر برکات وجودی آقا را بفهمند، از لحاظ مادی هم حضور و ظهور را مطلوب و مغتنم میشمارند. می گوید: - اولاً رسیدن به این پایه از درک و شعور، آسان نیست. ثانیاً همه ماجرا هم محدود و منحصر به نخواستن نیست. می پرسم: -نتوانستن؟ جواب میدهد: -بله. ولی نه با تعریف متعارف. -یعنی؟ -پرنده ای که بال پرواز ندارد یا به پای خودش یا همتش،بند و زنجیر دارد، از انهدام قفس، استقبال نمیکند.چرا که ناتوانی اش به چشم می آید و درماندگی اش آشکار میشود. تا وقتی که میله های قفس هست،هر کس می تواند ادعا کند که اهل پروازهای بلند است. تا وقتی که میله های قفس هست،بندهای مرئی و نامرئی،خواسته و نخواسته و دانسته و ندانسته آدمها، مغفول یا مکتوم یا مستتر می ماند؛ حتی برای خودشان. و ناگهان با لحن شبیه توبیخ و محاکمه از من می پرسد: -وقتی که تشنه نیستیم،چه لزومی دارد که فریاد العطش سر بدهیم؟! این چه منتی است که بر سر آب می گذاریم؟! هنوز درک و هضم قضیه برایم دشوار است. می پرسم - و البته بی آن که بخواهم با لحن انکار-: -یعنی این همه آدم از خانه هایشان در آمده اند و اینجا جمع شده اند برای این که با صدای بلند دروغ بگویند؟!دروغ را قاعدتاً به آهستگی و در خلوت می گویند نه با فریاد،در جمعیت. قاطع و محکم اما خونسرد و آرام می گوید: -اینها دروغشان را قبلاً گفته اند. و اینجا به قصد دیگری آمده اند. حرف عجیبی است و اگر من از درک آن عاجز باشم، چندان عجیب نیست!!! 0 7
بریدههای کتاب کمی دیرتر مهدیه رجبی 7 روز پیش کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.1 104 صفحۀ 56 پرنده ای که بال پرواز ندارد یا به پای خودش یا همتش، بند و زنجیر دارد، از انهدام قفس، استقبال نمیکند. چرا که ناتوانیاش به چشم میآید و درماندگیاش آشکار میشود. تا وقتی که میله های قفس هست، هرکس میتواند ادعا کند که اهل پروازهای بلند است... 0 1 مهدیه رجبی 7 روز پیش کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.1 104 صفحۀ 154 این یک فرمول، یا قاعده یا سنت الهیه که استمرار در ارتکاب گناه، عموماً توفیق توبه رو از انسان سلب میکنه. 0 1 مهدیه رجبی 7 روز پیش کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.1 104 صفحۀ 159 یک کلام از مولا: تلخی حق تو را از بیانش باز ندارد. حقیقت را بگو اگرچه تلخ باشد. 0 1 MN 1404/2/26 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.1 104 صفحۀ 1 پرنده ای که بال پرواز ندارد یا به پای خودش یا همتش، بند و زنجیر دارد، از انهدام قفس، استقبال نمی کند. چرا که ناتوانی اش به چشم می آید و درماندگی اش آشکار می شود. 0 0 مژده ظهرابی دهدزی 1403/5/22 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.1 104 صفحۀ 1 0 5 مژده ظهرابی دهدزی 1403/5/22 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.1 104 صفحۀ 1 0 20 سیما نورعلی 🇮🇷 1403/9/28 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.1 104 صفحۀ 200 0 4 زیزیلولو👻 1402/3/8 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.1 104 صفحۀ 141 مطمئن باش که تا وقتی خودت نخوای از پیلهت بیرون بیای، پروانه نمیشی. 0 43 کله ماهی خور 1403/11/24 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.1 104 صفحۀ 56 ا وقتی که میلههای قفس هست، هرکس میتواند ادّعا کند که اهل پرواز های بلند است. تا وقتی که میله های قفس هست، بندهای مرئی و نامرئی، خواسته و نخواسته و دانسته و ندانستهٔ آدمها، مفعول با مکتوم یا مستتر میماند؛ حتّی برای خودشان. 0 1 علی 1404/3/4 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.1 104 صفحۀ 171 درد و مصیبت اصلی اینه که ما اساسٱ طالب امام نیستیم؛ طالب حل مشکلاتمون توسط امام هستیم. برای امام شأنی در حد وسیله یا کارپرداز قائلیم 🙂 0 3 نبات 1404/3/6 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.1 104 صفحۀ 196 مشکل ما ، مشکل مشترک همه ما که دیدی اینه که حضرت رو برای خودمون میخوایم نه خودمون رو برای حضرت. امام را خرج خودمون میکنیم نه خودمون رو خرج امام. به جای اینکه از خودمون برای امام مایه بزاریم پیوسته از حضرت مایه میذاریم برای پیشبرد کار خودمون. 0 3 مریم السادات هاشمی 1404/1/17 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.1 104 صفحۀ 75 0 0 سحر ایمانی 1402/10/15 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.1 104 صفحۀ 56 پرندهای که بال پرواز ندارد یا به پای خودش یا همتش، بند و زنجیر دارد، از انهدام قفس استقبال نمیکند، چرا که ناتوانیاش به چشم میآید و درماندگیاش آشکار میشود. تا وقتی که میلههای قفس هست، هر کس میتواند ادعا کند که اهل پروازهای بلند است. تا وقتیکه میلههای قفس هست، بندهای مرئی و نامرئی، خواسته و نخواسته یا دانسته و ندانستهی آدمها، مغفول یا مکتوم یا مستتر میماند؛ حتی برای خودشان... 0 9 مژده ظهرابی دهدزی 1403/5/22 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.1 104 صفحۀ 1 0 4 مژده ظهرابی دهدزی 1403/5/22 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.1 104 صفحۀ 1 0 2 نبات 1404/3/5 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.1 104 صفحۀ 179 غربت و مظلومیت آقا فقط میون مردمی که نمیشناسنشون نیست ، بیشتر از اون ، در میان مردمی که ادعای شناخت و پیروی از ایشون را دارن . 0 9 نبات 1404/3/5 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.1 104 صفحۀ 180 دوست دارم یه لحظه اون بلندگو رو بگیریم و در حضور همین جمع با همه وجود به آقا التماس کنم که« آقا نیا »یا لااقل« کمی دیرتر بیا» تا ما چشمونو از این همه آلودگی پاک کنیم ، تا ما ادب حرف زدن با شمارو یاد بگیریم ، تا ما قبل از هر چیز خودمون بفهمیم که از چه کسی چه آمدنی رو طلب میکنیم 0 12 نبات 1404/3/1 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.1 104 صفحۀ 89 اتفاقی چشمم خورد به کارنامت که زیر دست آقا بود توش پر از صفر بود ، به خصوص تو بخش بیت المال... 0 6 مژده ظهرابی دهدزی 1403/5/22 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.1 104 صفحۀ 1 0 4 AmirAli.Tohidi 1402/11/25 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.1 104 صفحۀ 56 می گویم: -چگونه چنین گمان و تصوری دارند؟ بر چه اساسی؟ اگر برکات وجودی آقا را بفهمند، از لحاظ مادی هم حضور و ظهور را مطلوب و مغتنم میشمارند. می گوید: - اولاً رسیدن به این پایه از درک و شعور، آسان نیست. ثانیاً همه ماجرا هم محدود و منحصر به نخواستن نیست. می پرسم: -نتوانستن؟ جواب میدهد: -بله. ولی نه با تعریف متعارف. -یعنی؟ -پرنده ای که بال پرواز ندارد یا به پای خودش یا همتش،بند و زنجیر دارد، از انهدام قفس، استقبال نمیکند.چرا که ناتوانی اش به چشم می آید و درماندگی اش آشکار میشود. تا وقتی که میله های قفس هست،هر کس می تواند ادعا کند که اهل پروازهای بلند است. تا وقتی که میله های قفس هست،بندهای مرئی و نامرئی،خواسته و نخواسته و دانسته و ندانسته آدمها، مغفول یا مکتوم یا مستتر می ماند؛ حتی برای خودشان. و ناگهان با لحن شبیه توبیخ و محاکمه از من می پرسد: -وقتی که تشنه نیستیم،چه لزومی دارد که فریاد العطش سر بدهیم؟! این چه منتی است که بر سر آب می گذاریم؟! هنوز درک و هضم قضیه برایم دشوار است. می پرسم - و البته بی آن که بخواهم با لحن انکار-: -یعنی این همه آدم از خانه هایشان در آمده اند و اینجا جمع شده اند برای این که با صدای بلند دروغ بگویند؟!دروغ را قاعدتاً به آهستگی و در خلوت می گویند نه با فریاد،در جمعیت. قاطع و محکم اما خونسرد و آرام می گوید: -اینها دروغشان را قبلاً گفته اند. و اینجا به قصد دیگری آمده اند. حرف عجیبی است و اگر من از درک آن عاجز باشم، چندان عجیب نیست!!! 0 7