بریده کتابهای کمی دیرتر مژده ظهرابی دهدزی 1403/5/22 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 89 صفحۀ 1 0 3 مژده ظهرابی دهدزی 1403/5/22 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 89 صفحۀ 1 0 4 سیما نورعلی 1403/9/28 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 89 صفحۀ 200 0 2 زیزیلولو👻 1402/3/8 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 89 صفحۀ 141 مطمئن باش که تا وقتی خودت نخوای از پیلهت بیرون بیای، پروانه نمیشی. 0 41 مهدی هستم و پرطرفدار 1403/11/24 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 89 صفحۀ 56 ا وقتی که میلههای قفس هست، هرکس میتواند ادّعا کند که اهل پرواز های بلند است. تا وقتی که میله های قفس هست، بندهای مرئی و نامرئی، خواسته و نخواسته و دانسته و ندانستهٔ آدمها، مفعول با مکتوم یا مستتر میماند؛ حتّی برای خودشان. 0 0 سحر ایمانی 1402/10/15 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 89 صفحۀ 56 پرندهای که بال پرواز ندارد یا به پای خودش یا همتش، بند و زنجیر دارد، از انهدام قفس استقبال نمیکند، چرا که ناتوانیاش به چشم میآید و درماندگیاش آشکار میشود. تا وقتی که میلههای قفس هست، هر کس میتواند ادعا کند که اهل پروازهای بلند است. تا وقتیکه میلههای قفس هست، بندهای مرئی و نامرئی، خواسته و نخواسته یا دانسته و ندانستهی آدمها، مغفول یا مکتوم یا مستتر میماند؛ حتی برای خودشان... 0 9 مژده ظهرابی دهدزی 1403/5/22 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 89 صفحۀ 1 0 4 مژده ظهرابی دهدزی 1403/5/22 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 89 صفحۀ 1 0 2 مژده ظهرابی دهدزی 1403/5/22 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 89 صفحۀ 1 0 4 A.Tohidi 1402/11/25 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 89 صفحۀ 56 می گویم: -چگونه چنین گمان و تصوری دارند؟ بر چه اساسی؟ اگر برکات وجودی آقا را بفهمند، از لحاظ مادی هم حضور و ظهور را مطلوب و مغتنم میشمارند. می گوید: - اولاً رسیدن به این پایه از درک و شعور، آسان نیست. ثانیاً همه ماجرا هم محدود و منحصر به نخواستن نیست. می پرسم: -نتوانستن؟ جواب میدهد: -بله. ولی نه با تعریف متعارف. -یعنی؟ -پرنده ای که بال پرواز ندارد یا به پای خودش یا همتش،بند و زنجیر دارد، از انهدام قفس، استقبال نمیکند.چرا که ناتوانی اش به چشم می آید و درماندگی اش آشکار میشود. تا وقتی که میله های قفس هست،هر کس می تواند ادعا کند که اهل پروازهای بلند است. تا وقتی که میله های قفس هست،بندهای مرئی و نامرئی،خواسته و نخواسته و دانسته و ندانسته آدمها، مغفول یا مکتوم یا مستتر می ماند؛ حتی برای خودشان. و ناگهان با لحن شبیه توبیخ و محاکمه از من می پرسد: -وقتی که تشنه نیستیم،چه لزومی دارد که فریاد العطش سر بدهیم؟! این چه منتی است که بر سر آب می گذاریم؟! هنوز درک و هضم قضیه برایم دشوار است. می پرسم - و البته بی آن که بخواهم با لحن انکار-: -یعنی این همه آدم از خانه هایشان در آمده اند و اینجا جمع شده اند برای این که با صدای بلند دروغ بگویند؟!دروغ را قاعدتاً به آهستگی و در خلوت می گویند نه با فریاد،در جمعیت. قاطع و محکم اما خونسرد و آرام می گوید: -اینها دروغشان را قبلاً گفته اند. و اینجا به قصد دیگری آمده اند. حرف عجیبی است و اگر من از درک آن عاجز باشم، چندان عجیب نیست!!! 0 6 حسنیه صالحان 1402/12/12 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 89 صفحۀ 209 0 14 سِد.میم.صاد 7 روز پیش کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 89 صفحۀ 240 علامه حلّی یک اقدام فرهنگی رو تا نزدیکی حصول نتیجه پیش میبره و وقتی برای برداشتن گامهای نهایی درمیمونه، امام -چهبسا بدون هیچ دعوت و التماس و سینهزنی و شعار و ضجه و مویهای- پا پیش میگذارن و تشریف میآرن و باقی کتاب رو برای علامه رونویسی میکنن. و برای اینکه وقتی علامه بیدار شد، بفهمه که دست امداد و حمایت چه کسی رو به همراه داشته، نام مبارکشان رو هم در پایان استنساخ، نشانه میگذارن. و این یعنی؛ تو یک ارزن اخلاص و معرفت و درد دین پیدا کن! - نیاز به این همه شعار و هیاهو نیست - امام خودشان داوطلبانه تشریف میآرن و تا استنساخ اوراق ضاله هم دستگیری و مساعدت میکنن. خب! حالا باورت شد که: ای خواجه درد نیست، وگر نه طبیب هست؟ 0 2 محدثه 1402/9/8 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 89 صفحۀ 73 پرندهای که بال پرواز ندارد یا به پای خودش یا همتش، بند و زنجیر دارد، از انهدام قفس استقبال نمیکند. چرا که ناتوانیاش به چشم میآید و درماندگیاش آشکار میشود. تا وقتی که میلههای قفس هست، هرکس میتواند ادعا کند که اهل پروازهای بلند است. 0 11 زهرا عشقی مُعز 1402/8/12 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 89 صفحۀ 82 تعارفات چیزی از وزن تعهدات کم نمی کند. 0 5 محمدرضا زاهدی 1403/10/3 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 89 صفحۀ 214 ما طالب امام نیستیم، ما طالب حل مشکلاتمان بهوسیله امام هستیم. 0 13 مژده ظهرابی دهدزی 1403/5/22 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 89 صفحۀ 1 0 6 علیِ مهدی قلب 1402/5/9 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 89 صفحۀ 172 بسم الله – مشکل ما، مشکل مشترک همه ی این ما که دیدی، اینه که: حضرت رو برای خودمون می خواهیم، نه خودمون رو برای حضرت. امام رو خرج خودمون میکنیم، نه خودمون رو خرج امام. به جای این که از خودمون برای امام مایه بگذاریم، پیوسته از حضرت مایه می گذاریم برای پیشبرد کار خودمون. هرجا کم بیاریم، از امام هزینه می کنیم. انگار که نعوذبالله شأن امام، ماله کشیدن بر خرابکاری های ماست. اصلا جایگاه فرمانده و سرباز، در ذهن و دلمون عوض شده. فکر می کنیم امام موظفه از ما اطاعت کنه و ما رو به خواسته هامون برسونه ولی خودمون رو موظف به اطاعت از امام نمی بینیم. 1 16 مژده ظهرابی دهدزی 1403/5/22 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 89 صفحۀ 1 0 2 علیِ مهدی قلب 1402/5/6 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 89 صفحۀ 45 بسم الله – امروز چه روزیه؟ لحظاتی طول کشید تا حضور ذهن پیدا کنم و پاسخ بدهم: – جمعه و بلافاصله بپرسم: – چطور مگه؟! بی تأمل گفت: – توقعت همیشه از این روز – یعنی جمعه – چی بوده؟ دلم فرو ریخت. از شنیدن دو کلمه ی جمعه و توقع، یاد این فراز از زیارت امام زمان در روز جمعه افتادم: و هذا یوم الجمعه و هو یومک المتوقع فیه ظهورک...( و امروز جمعه است. و همان روزی است که در آن ظهور تو انتظار می رود...) و همزمان یاد شوخی یکی از دوستان افتادم که: – اگر برنامه ی آقا برای ظهور، صبح زود باشه، اغلب هنرمندا جا می مونن. چون اون وقت صبح خوابن و تا از جا بلند شن و دست و پاشونو جمع کنند، شده ظهر. 0 10 مژده ظهرابی دهدزی 1403/5/22 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 89 صفحۀ 1 0 2
بریده کتابهای کمی دیرتر مژده ظهرابی دهدزی 1403/5/22 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 89 صفحۀ 1 0 3 مژده ظهرابی دهدزی 1403/5/22 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 89 صفحۀ 1 0 4 سیما نورعلی 1403/9/28 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 89 صفحۀ 200 0 2 زیزیلولو👻 1402/3/8 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 89 صفحۀ 141 مطمئن باش که تا وقتی خودت نخوای از پیلهت بیرون بیای، پروانه نمیشی. 0 41 مهدی هستم و پرطرفدار 1403/11/24 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 89 صفحۀ 56 ا وقتی که میلههای قفس هست، هرکس میتواند ادّعا کند که اهل پرواز های بلند است. تا وقتی که میله های قفس هست، بندهای مرئی و نامرئی، خواسته و نخواسته و دانسته و ندانستهٔ آدمها، مفعول با مکتوم یا مستتر میماند؛ حتّی برای خودشان. 0 0 سحر ایمانی 1402/10/15 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 89 صفحۀ 56 پرندهای که بال پرواز ندارد یا به پای خودش یا همتش، بند و زنجیر دارد، از انهدام قفس استقبال نمیکند، چرا که ناتوانیاش به چشم میآید و درماندگیاش آشکار میشود. تا وقتی که میلههای قفس هست، هر کس میتواند ادعا کند که اهل پروازهای بلند است. تا وقتیکه میلههای قفس هست، بندهای مرئی و نامرئی، خواسته و نخواسته یا دانسته و ندانستهی آدمها، مغفول یا مکتوم یا مستتر میماند؛ حتی برای خودشان... 0 9 مژده ظهرابی دهدزی 1403/5/22 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 89 صفحۀ 1 0 4 مژده ظهرابی دهدزی 1403/5/22 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 89 صفحۀ 1 0 2 مژده ظهرابی دهدزی 1403/5/22 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 89 صفحۀ 1 0 4 A.Tohidi 1402/11/25 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 89 صفحۀ 56 می گویم: -چگونه چنین گمان و تصوری دارند؟ بر چه اساسی؟ اگر برکات وجودی آقا را بفهمند، از لحاظ مادی هم حضور و ظهور را مطلوب و مغتنم میشمارند. می گوید: - اولاً رسیدن به این پایه از درک و شعور، آسان نیست. ثانیاً همه ماجرا هم محدود و منحصر به نخواستن نیست. می پرسم: -نتوانستن؟ جواب میدهد: -بله. ولی نه با تعریف متعارف. -یعنی؟ -پرنده ای که بال پرواز ندارد یا به پای خودش یا همتش،بند و زنجیر دارد، از انهدام قفس، استقبال نمیکند.چرا که ناتوانی اش به چشم می آید و درماندگی اش آشکار میشود. تا وقتی که میله های قفس هست،هر کس می تواند ادعا کند که اهل پروازهای بلند است. تا وقتی که میله های قفس هست،بندهای مرئی و نامرئی،خواسته و نخواسته و دانسته و ندانسته آدمها، مغفول یا مکتوم یا مستتر می ماند؛ حتی برای خودشان. و ناگهان با لحن شبیه توبیخ و محاکمه از من می پرسد: -وقتی که تشنه نیستیم،چه لزومی دارد که فریاد العطش سر بدهیم؟! این چه منتی است که بر سر آب می گذاریم؟! هنوز درک و هضم قضیه برایم دشوار است. می پرسم - و البته بی آن که بخواهم با لحن انکار-: -یعنی این همه آدم از خانه هایشان در آمده اند و اینجا جمع شده اند برای این که با صدای بلند دروغ بگویند؟!دروغ را قاعدتاً به آهستگی و در خلوت می گویند نه با فریاد،در جمعیت. قاطع و محکم اما خونسرد و آرام می گوید: -اینها دروغشان را قبلاً گفته اند. و اینجا به قصد دیگری آمده اند. حرف عجیبی است و اگر من از درک آن عاجز باشم، چندان عجیب نیست!!! 0 6 حسنیه صالحان 1402/12/12 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 89 صفحۀ 209 0 14 سِد.میم.صاد 7 روز پیش کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 89 صفحۀ 240 علامه حلّی یک اقدام فرهنگی رو تا نزدیکی حصول نتیجه پیش میبره و وقتی برای برداشتن گامهای نهایی درمیمونه، امام -چهبسا بدون هیچ دعوت و التماس و سینهزنی و شعار و ضجه و مویهای- پا پیش میگذارن و تشریف میآرن و باقی کتاب رو برای علامه رونویسی میکنن. و برای اینکه وقتی علامه بیدار شد، بفهمه که دست امداد و حمایت چه کسی رو به همراه داشته، نام مبارکشان رو هم در پایان استنساخ، نشانه میگذارن. و این یعنی؛ تو یک ارزن اخلاص و معرفت و درد دین پیدا کن! - نیاز به این همه شعار و هیاهو نیست - امام خودشان داوطلبانه تشریف میآرن و تا استنساخ اوراق ضاله هم دستگیری و مساعدت میکنن. خب! حالا باورت شد که: ای خواجه درد نیست، وگر نه طبیب هست؟ 0 2 محدثه 1402/9/8 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 89 صفحۀ 73 پرندهای که بال پرواز ندارد یا به پای خودش یا همتش، بند و زنجیر دارد، از انهدام قفس استقبال نمیکند. چرا که ناتوانیاش به چشم میآید و درماندگیاش آشکار میشود. تا وقتی که میلههای قفس هست، هرکس میتواند ادعا کند که اهل پروازهای بلند است. 0 11 زهرا عشقی مُعز 1402/8/12 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 89 صفحۀ 82 تعارفات چیزی از وزن تعهدات کم نمی کند. 0 5 محمدرضا زاهدی 1403/10/3 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 89 صفحۀ 214 ما طالب امام نیستیم، ما طالب حل مشکلاتمان بهوسیله امام هستیم. 0 13 مژده ظهرابی دهدزی 1403/5/22 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 89 صفحۀ 1 0 6 علیِ مهدی قلب 1402/5/9 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 89 صفحۀ 172 بسم الله – مشکل ما، مشکل مشترک همه ی این ما که دیدی، اینه که: حضرت رو برای خودمون می خواهیم، نه خودمون رو برای حضرت. امام رو خرج خودمون میکنیم، نه خودمون رو خرج امام. به جای این که از خودمون برای امام مایه بگذاریم، پیوسته از حضرت مایه می گذاریم برای پیشبرد کار خودمون. هرجا کم بیاریم، از امام هزینه می کنیم. انگار که نعوذبالله شأن امام، ماله کشیدن بر خرابکاری های ماست. اصلا جایگاه فرمانده و سرباز، در ذهن و دلمون عوض شده. فکر می کنیم امام موظفه از ما اطاعت کنه و ما رو به خواسته هامون برسونه ولی خودمون رو موظف به اطاعت از امام نمی بینیم. 1 16 مژده ظهرابی دهدزی 1403/5/22 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 89 صفحۀ 1 0 2 علیِ مهدی قلب 1402/5/6 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 89 صفحۀ 45 بسم الله – امروز چه روزیه؟ لحظاتی طول کشید تا حضور ذهن پیدا کنم و پاسخ بدهم: – جمعه و بلافاصله بپرسم: – چطور مگه؟! بی تأمل گفت: – توقعت همیشه از این روز – یعنی جمعه – چی بوده؟ دلم فرو ریخت. از شنیدن دو کلمه ی جمعه و توقع، یاد این فراز از زیارت امام زمان در روز جمعه افتادم: و هذا یوم الجمعه و هو یومک المتوقع فیه ظهورک...( و امروز جمعه است. و همان روزی است که در آن ظهور تو انتظار می رود...) و همزمان یاد شوخی یکی از دوستان افتادم که: – اگر برنامه ی آقا برای ظهور، صبح زود باشه، اغلب هنرمندا جا می مونن. چون اون وقت صبح خوابن و تا از جا بلند شن و دست و پاشونو جمع کنند، شده ظهر. 0 10 مژده ظهرابی دهدزی 1403/5/22 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 89 صفحۀ 1 0 2