بریدههای کتاب کمی دیرتر AmirAli.Tohidi 1402/11/25 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 111 صفحۀ 56 می گویم: -چگونه چنین گمان و تصوری دارند؟ بر چه اساسی؟ اگر برکات وجودی آقا را بفهمند، از لحاظ مادی هم حضور و ظهور را مطلوب و مغتنم میشمارند. می گوید: - اولاً رسیدن به این پایه از درک و شعور، آسان نیست. ثانیاً همه ماجرا هم محدود و منحصر به نخواستن نیست. می پرسم: -نتوانستن؟ جواب میدهد: -بله. ولی نه با تعریف متعارف. -یعنی؟ -پرنده ای که بال پرواز ندارد یا به پای خودش یا همتش،بند و زنجیر دارد، از انهدام قفس، استقبال نمیکند.چرا که ناتوانی اش به چشم می آید و درماندگی اش آشکار میشود. تا وقتی که میله های قفس هست،هر کس می تواند ادعا کند که اهل پروازهای بلند است. تا وقتی که میله های قفس هست،بندهای مرئی و نامرئی،خواسته و نخواسته و دانسته و ندانسته آدمها، مغفول یا مکتوم یا مستتر می ماند؛ حتی برای خودشان. و ناگهان با لحن شبیه توبیخ و محاکمه از من می پرسد: -وقتی که تشنه نیستیم،چه لزومی دارد که فریاد العطش سر بدهیم؟! این چه منتی است که بر سر آب می گذاریم؟! هنوز درک و هضم قضیه برایم دشوار است. می پرسم - و البته بی آن که بخواهم با لحن انکار-: -یعنی این همه آدم از خانه هایشان در آمده اند و اینجا جمع شده اند برای این که با صدای بلند دروغ بگویند؟!دروغ را قاعدتاً به آهستگی و در خلوت می گویند نه با فریاد،در جمعیت. قاطع و محکم اما خونسرد و آرام می گوید: -اینها دروغشان را قبلاً گفته اند. و اینجا به قصد دیگری آمده اند. حرف عجیبی است و اگر من از درک آن عاجز باشم، چندان عجیب نیست!!! 0 8 معصومه طباطبایی 1402/12/12 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 111 صفحۀ 209 0 15 سِد.میم.صاد 1403/11/26 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 111 صفحۀ 240 علامه حلّی یک اقدام فرهنگی رو تا نزدیکی حصول نتیجه پیش میبره و وقتی برای برداشتن گامهای نهایی درمیمونه، امام -چهبسا بدون هیچ دعوت و التماس و سینهزنی و شعار و ضجه و مویهای- پا پیش میگذارن و تشریف میآرن و باقی کتاب رو برای علامه رونویسی میکنن. و برای اینکه وقتی علامه بیدار شد، بفهمه که دست امداد و حمایت چه کسی رو به همراه داشته، نام مبارکشان رو هم در پایان استنساخ، نشانه میگذارن. و این یعنی؛ تو یک ارزن اخلاص و معرفت و درد دین پیدا کن! - نیاز به این همه شعار و هیاهو نیست - امام خودشان داوطلبانه تشریف میآرن و تا استنساخ اوراق ضاله هم دستگیری و مساعدت میکنن. خب! حالا باورت شد که: ای خواجه درد نیست، وگر نه طبیب هست؟ 0 2 محدثه 1402/9/8 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 111 صفحۀ 73 پرندهای که بال پرواز ندارد یا به پای خودش یا همتش، بند و زنجیر دارد، از انهدام قفس استقبال نمیکند. چرا که ناتوانیاش به چشم میآید و درماندگیاش آشکار میشود. تا وقتی که میلههای قفس هست، هرکس میتواند ادعا کند که اهل پروازهای بلند است. 0 11 زهرا عشقی مُعز 1402/8/12 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 111 صفحۀ 82 تعارفات چیزی از وزن تعهدات کم نمی کند. 0 5 محمدرضا زاهدی 1403/10/3 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 111 صفحۀ 214 ما طالب امام نیستیم، ما طالب حل مشکلاتمان بهوسیله امام هستیم. 0 15 مژده ظهرابی دهدزی 1403/5/22 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 111 صفحۀ 1 0 6 علیِ مهدی قلب 1402/5/9 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 111 صفحۀ 172 بسم الله – مشکل ما، مشکل مشترک همه ی این ما که دیدی، اینه که: حضرت رو برای خودمون می خواهیم، نه خودمون رو برای حضرت. امام رو خرج خودمون میکنیم، نه خودمون رو خرج امام. به جای این که از خودمون برای امام مایه بگذاریم، پیوسته از حضرت مایه می گذاریم برای پیشبرد کار خودمون. هرجا کم بیاریم، از امام هزینه می کنیم. انگار که نعوذبالله شأن امام، ماله کشیدن بر خرابکاری های ماست. اصلا جایگاه فرمانده و سرباز، در ذهن و دلمون عوض شده. فکر می کنیم امام موظفه از ما اطاعت کنه و ما رو به خواسته هامون برسونه ولی خودمون رو موظف به اطاعت از امام نمی بینیم. 1 17 مژده ظهرابی دهدزی 1403/5/22 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 111 صفحۀ 1 0 2 علیِ مهدی قلب 1402/5/6 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 111 صفحۀ 45 بسم الله – امروز چه روزیه؟ لحظاتی طول کشید تا حضور ذهن پیدا کنم و پاسخ بدهم: – جمعه و بلافاصله بپرسم: – چطور مگه؟! بی تأمل گفت: – توقعت همیشه از این روز – یعنی جمعه – چی بوده؟ دلم فرو ریخت. از شنیدن دو کلمه ی جمعه و توقع، یاد این فراز از زیارت امام زمان در روز جمعه افتادم: و هذا یوم الجمعه و هو یومک المتوقع فیه ظهورک...( و امروز جمعه است. و همان روزی است که در آن ظهور تو انتظار می رود...) و همزمان یاد شوخی یکی از دوستان افتادم که: – اگر برنامه ی آقا برای ظهور، صبح زود باشه، اغلب هنرمندا جا می مونن. چون اون وقت صبح خوابن و تا از جا بلند شن و دست و پاشونو جمع کنند، شده ظهر. 0 11 نبات 1404/3/5 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 111 صفحۀ 179 اگر آقا نیستند و بناست بعداً بیان پس عالم بر مدار چه کسی میگرده؟اگر آقا نیستند پس مردم از دست چه کسی روزی میگیرند؟ اگر آقا حضور ندارن پس حجت خدا روی زمین کیه؟ نماینده خدا روی زمین کجاست؟یعنی خدا مردم رو بدون صاحب و ولی رها کرده ؟اگر آقا نیستند پس سرپرستی مردم رو خدا به دست کی سپرده؟ 0 13 مژده ظهرابی دهدزی 1403/5/22 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 111 صفحۀ 1 0 3 زهرا عشقی مُعز 1402/8/12 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 111 صفحۀ 74 تا وقتی میله های قفس هست، هرکس میتواند ادعا کند که اهل پرواز های بلند است. تا وقتی که میله های قفس هست، بندهای مرئی و نامرئی ، خواسته و نخواسته و دانسته و ندانسته ی آدم ها، مغفول یا مکتوم یا مستتر می ماند، حتی برای خودشان. 0 5 محیصـــــا؛🇮🇷 1404/1/14 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 111 صفحۀ 169 پاشو! پاها به خاطر هنچمین نشستن خشک شده. اصلا با گفتن و شنیدن به جای نمیرسیم. بعضی چیز هارو باید به چشم ببینی. 0 0 زهرا رستاد 1402/5/30 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 111 صفحۀ 150 2 63 زیزیلولو👻 1402/3/6 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 111 صفحۀ 56 پرندهای که بال پرواز ندارد یا به پای خودش یا همّتش، بند و زنجیر دارد، از انهدام قفس، استقبال نمیکند. چراکه ناتوانیاش به چشم میآید و درماندگیاش آشکار میشود. 0 3 مرتضی ولی نژاد 1402/9/5 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 111 صفحۀ 74 تا وقتی که میله های قفس هست، هر کس میتواند ادعا کند که اهل پروازهای بلند است. تا وقتی که میله های قفس هست، بندهای مرئی و نامرئی، خواسته و نخواسته و دانسته و ندانستهی آدمها، مغفول یا مکتوم یا مستتر میماند؛ حتّی برای خودشان. و ناگهان با لحن شبیه توبیخ و محاکمه از من می پرسد: -وقتی که تشنه نیستیم، چه لزومی دارد که فریاد العطش سر بدهیم!؟ این چه منّتی است که بر سر آب میگذاریم!؟ 0 2 زهراسادات هاشمیان 1403/1/24 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 111 صفحۀ 144 خداشاهده! من شخصا هیچ مشکلی ندارم. همین الان هم کاملاً آمادهام .ولی عرض من به محضر آقا این است که: زوده! برای یک اقدام فراگیر و جهان شمول، هنوز زوده. الان شبیه میوه نارسه. هنوز باید قدری تأمل کرد تا زمینه مساعد بشه. تا پذیرش و احساس نیاز، تعمیم پیدا کنه. اصلاً از یک منظر دیگه به قضیه نگاه بکنیم. از قول من به محضر شریفشون عرضه بدارید: مگه قصد و نیت وجود مبارکتون، پیاده کردن احکام الهی نیست؟ خب! ما داریم همین کار رو میکنیم. شأن شما اجل از اینه که شخصاً وارد کارهای اجرایی بشین! حضرتعالی از همون پشت پرده غیب هم اوامرتون مطاعه! دستور بدین، ما اجرا میکنیم. هرجا نقصی، خللی، اشکالی، هست، ابتدا تذکر بدین! اگر ما بیتوجهی کردیم یا از پس اصلاحش بر نیامدیم، شما وارد عمل بشین. نه که نعوذ بالله فکر کنید ما کیسهای برای این زخارف دنیا دوختیم! حاشا و کلا! به جد اطهرتون اگر ما کمترین تعلق خاطری به این مناصب امانتی داشته باشیم. 0 0 علی راد 1403/2/11 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 111 صفحۀ 136 0 8 زیزیلولو👻 1402/3/8 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 111 صفحۀ 154 این یک فرمول، یا قاعده یا سنّت الهیه که استمرار در ارتکاب گناه، عموماً توفیق توبه رو از انسان سلب میکنه. 0 8
بریدههای کتاب کمی دیرتر AmirAli.Tohidi 1402/11/25 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 111 صفحۀ 56 می گویم: -چگونه چنین گمان و تصوری دارند؟ بر چه اساسی؟ اگر برکات وجودی آقا را بفهمند، از لحاظ مادی هم حضور و ظهور را مطلوب و مغتنم میشمارند. می گوید: - اولاً رسیدن به این پایه از درک و شعور، آسان نیست. ثانیاً همه ماجرا هم محدود و منحصر به نخواستن نیست. می پرسم: -نتوانستن؟ جواب میدهد: -بله. ولی نه با تعریف متعارف. -یعنی؟ -پرنده ای که بال پرواز ندارد یا به پای خودش یا همتش،بند و زنجیر دارد، از انهدام قفس، استقبال نمیکند.چرا که ناتوانی اش به چشم می آید و درماندگی اش آشکار میشود. تا وقتی که میله های قفس هست،هر کس می تواند ادعا کند که اهل پروازهای بلند است. تا وقتی که میله های قفس هست،بندهای مرئی و نامرئی،خواسته و نخواسته و دانسته و ندانسته آدمها، مغفول یا مکتوم یا مستتر می ماند؛ حتی برای خودشان. و ناگهان با لحن شبیه توبیخ و محاکمه از من می پرسد: -وقتی که تشنه نیستیم،چه لزومی دارد که فریاد العطش سر بدهیم؟! این چه منتی است که بر سر آب می گذاریم؟! هنوز درک و هضم قضیه برایم دشوار است. می پرسم - و البته بی آن که بخواهم با لحن انکار-: -یعنی این همه آدم از خانه هایشان در آمده اند و اینجا جمع شده اند برای این که با صدای بلند دروغ بگویند؟!دروغ را قاعدتاً به آهستگی و در خلوت می گویند نه با فریاد،در جمعیت. قاطع و محکم اما خونسرد و آرام می گوید: -اینها دروغشان را قبلاً گفته اند. و اینجا به قصد دیگری آمده اند. حرف عجیبی است و اگر من از درک آن عاجز باشم، چندان عجیب نیست!!! 0 8 معصومه طباطبایی 1402/12/12 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 111 صفحۀ 209 0 15 سِد.میم.صاد 1403/11/26 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 111 صفحۀ 240 علامه حلّی یک اقدام فرهنگی رو تا نزدیکی حصول نتیجه پیش میبره و وقتی برای برداشتن گامهای نهایی درمیمونه، امام -چهبسا بدون هیچ دعوت و التماس و سینهزنی و شعار و ضجه و مویهای- پا پیش میگذارن و تشریف میآرن و باقی کتاب رو برای علامه رونویسی میکنن. و برای اینکه وقتی علامه بیدار شد، بفهمه که دست امداد و حمایت چه کسی رو به همراه داشته، نام مبارکشان رو هم در پایان استنساخ، نشانه میگذارن. و این یعنی؛ تو یک ارزن اخلاص و معرفت و درد دین پیدا کن! - نیاز به این همه شعار و هیاهو نیست - امام خودشان داوطلبانه تشریف میآرن و تا استنساخ اوراق ضاله هم دستگیری و مساعدت میکنن. خب! حالا باورت شد که: ای خواجه درد نیست، وگر نه طبیب هست؟ 0 2 محدثه 1402/9/8 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 111 صفحۀ 73 پرندهای که بال پرواز ندارد یا به پای خودش یا همتش، بند و زنجیر دارد، از انهدام قفس استقبال نمیکند. چرا که ناتوانیاش به چشم میآید و درماندگیاش آشکار میشود. تا وقتی که میلههای قفس هست، هرکس میتواند ادعا کند که اهل پروازهای بلند است. 0 11 زهرا عشقی مُعز 1402/8/12 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 111 صفحۀ 82 تعارفات چیزی از وزن تعهدات کم نمی کند. 0 5 محمدرضا زاهدی 1403/10/3 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 111 صفحۀ 214 ما طالب امام نیستیم، ما طالب حل مشکلاتمان بهوسیله امام هستیم. 0 15 مژده ظهرابی دهدزی 1403/5/22 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 111 صفحۀ 1 0 6 علیِ مهدی قلب 1402/5/9 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 111 صفحۀ 172 بسم الله – مشکل ما، مشکل مشترک همه ی این ما که دیدی، اینه که: حضرت رو برای خودمون می خواهیم، نه خودمون رو برای حضرت. امام رو خرج خودمون میکنیم، نه خودمون رو خرج امام. به جای این که از خودمون برای امام مایه بگذاریم، پیوسته از حضرت مایه می گذاریم برای پیشبرد کار خودمون. هرجا کم بیاریم، از امام هزینه می کنیم. انگار که نعوذبالله شأن امام، ماله کشیدن بر خرابکاری های ماست. اصلا جایگاه فرمانده و سرباز، در ذهن و دلمون عوض شده. فکر می کنیم امام موظفه از ما اطاعت کنه و ما رو به خواسته هامون برسونه ولی خودمون رو موظف به اطاعت از امام نمی بینیم. 1 17 مژده ظهرابی دهدزی 1403/5/22 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 111 صفحۀ 1 0 2 علیِ مهدی قلب 1402/5/6 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 111 صفحۀ 45 بسم الله – امروز چه روزیه؟ لحظاتی طول کشید تا حضور ذهن پیدا کنم و پاسخ بدهم: – جمعه و بلافاصله بپرسم: – چطور مگه؟! بی تأمل گفت: – توقعت همیشه از این روز – یعنی جمعه – چی بوده؟ دلم فرو ریخت. از شنیدن دو کلمه ی جمعه و توقع، یاد این فراز از زیارت امام زمان در روز جمعه افتادم: و هذا یوم الجمعه و هو یومک المتوقع فیه ظهورک...( و امروز جمعه است. و همان روزی است که در آن ظهور تو انتظار می رود...) و همزمان یاد شوخی یکی از دوستان افتادم که: – اگر برنامه ی آقا برای ظهور، صبح زود باشه، اغلب هنرمندا جا می مونن. چون اون وقت صبح خوابن و تا از جا بلند شن و دست و پاشونو جمع کنند، شده ظهر. 0 11 نبات 1404/3/5 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 111 صفحۀ 179 اگر آقا نیستند و بناست بعداً بیان پس عالم بر مدار چه کسی میگرده؟اگر آقا نیستند پس مردم از دست چه کسی روزی میگیرند؟ اگر آقا حضور ندارن پس حجت خدا روی زمین کیه؟ نماینده خدا روی زمین کجاست؟یعنی خدا مردم رو بدون صاحب و ولی رها کرده ؟اگر آقا نیستند پس سرپرستی مردم رو خدا به دست کی سپرده؟ 0 13 مژده ظهرابی دهدزی 1403/5/22 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 111 صفحۀ 1 0 3 زهرا عشقی مُعز 1402/8/12 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 111 صفحۀ 74 تا وقتی میله های قفس هست، هرکس میتواند ادعا کند که اهل پرواز های بلند است. تا وقتی که میله های قفس هست، بندهای مرئی و نامرئی ، خواسته و نخواسته و دانسته و ندانسته ی آدم ها، مغفول یا مکتوم یا مستتر می ماند، حتی برای خودشان. 0 5 محیصـــــا؛🇮🇷 1404/1/14 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 111 صفحۀ 169 پاشو! پاها به خاطر هنچمین نشستن خشک شده. اصلا با گفتن و شنیدن به جای نمیرسیم. بعضی چیز هارو باید به چشم ببینی. 0 0 زهرا رستاد 1402/5/30 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 111 صفحۀ 150 2 63 زیزیلولو👻 1402/3/6 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 111 صفحۀ 56 پرندهای که بال پرواز ندارد یا به پای خودش یا همّتش، بند و زنجیر دارد، از انهدام قفس، استقبال نمیکند. چراکه ناتوانیاش به چشم میآید و درماندگیاش آشکار میشود. 0 3 مرتضی ولی نژاد 1402/9/5 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 111 صفحۀ 74 تا وقتی که میله های قفس هست، هر کس میتواند ادعا کند که اهل پروازهای بلند است. تا وقتی که میله های قفس هست، بندهای مرئی و نامرئی، خواسته و نخواسته و دانسته و ندانستهی آدمها، مغفول یا مکتوم یا مستتر میماند؛ حتّی برای خودشان. و ناگهان با لحن شبیه توبیخ و محاکمه از من می پرسد: -وقتی که تشنه نیستیم، چه لزومی دارد که فریاد العطش سر بدهیم!؟ این چه منّتی است که بر سر آب میگذاریم!؟ 0 2 زهراسادات هاشمیان 1403/1/24 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 111 صفحۀ 144 خداشاهده! من شخصا هیچ مشکلی ندارم. همین الان هم کاملاً آمادهام .ولی عرض من به محضر آقا این است که: زوده! برای یک اقدام فراگیر و جهان شمول، هنوز زوده. الان شبیه میوه نارسه. هنوز باید قدری تأمل کرد تا زمینه مساعد بشه. تا پذیرش و احساس نیاز، تعمیم پیدا کنه. اصلاً از یک منظر دیگه به قضیه نگاه بکنیم. از قول من به محضر شریفشون عرضه بدارید: مگه قصد و نیت وجود مبارکتون، پیاده کردن احکام الهی نیست؟ خب! ما داریم همین کار رو میکنیم. شأن شما اجل از اینه که شخصاً وارد کارهای اجرایی بشین! حضرتعالی از همون پشت پرده غیب هم اوامرتون مطاعه! دستور بدین، ما اجرا میکنیم. هرجا نقصی، خللی، اشکالی، هست، ابتدا تذکر بدین! اگر ما بیتوجهی کردیم یا از پس اصلاحش بر نیامدیم، شما وارد عمل بشین. نه که نعوذ بالله فکر کنید ما کیسهای برای این زخارف دنیا دوختیم! حاشا و کلا! به جد اطهرتون اگر ما کمترین تعلق خاطری به این مناصب امانتی داشته باشیم. 0 0 علی راد 1403/2/11 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 111 صفحۀ 136 0 8 زیزیلولو👻 1402/3/8 کمی دیرتر سیدمهدی شجاعی 4.2 111 صفحۀ 154 این یک فرمول، یا قاعده یا سنّت الهیه که استمرار در ارتکاب گناه، عموماً توفیق توبه رو از انسان سلب میکنه. 0 8