بریده‌ای از کتاب کمی دیرتر اثر سیدمهدی شجاعی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 74

تا وقتی که میله های قفس هست، هر کس میتواند ادعا کند که اهل پروازهای بلند است. تا وقتی که میله های قفس هست، بندهای مرئی و نامرئی، خواسته و نخواسته و دانسته و ندانسته‌ی آدمها، مغفول یا مکتوم یا مستتر میماند؛ حتّی برای خودشان. و ناگهان با لحن شبیه توبیخ و محاکمه از من می پرسد: -وقتی که تشنه نیستیم، چه لزومی دارد که فریاد العطش سر بدهیم!؟ این چه منّتی است که بر سر آب میگذاریم!؟

تا وقتی که میله های قفس هست، هر کس میتواند ادعا کند که اهل پروازهای بلند است. تا وقتی که میله های قفس هست، بندهای مرئی و نامرئی، خواسته و نخواسته و دانسته و ندانسته‌ی آدمها، مغفول یا مکتوم یا مستتر میماند؛ حتّی برای خودشان. و ناگهان با لحن شبیه توبیخ و محاکمه از من می پرسد: -وقتی که تشنه نیستیم، چه لزومی دارد که فریاد العطش سر بدهیم!؟ این چه منّتی است که بر سر آب میگذاریم!؟

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.