بریدههای کتاب ناتور دشت نرگس خالقی 1402/6/27 ناتور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 193 صفحۀ 1 0 8 زهرا عالی حسینی 1403/2/18 ناطور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 193 صفحۀ 69 0 53 hamid 1402/5/8 ناتور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 193 صفحۀ 186 1 20 Kimia 1402/9/26 ناطور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 193 صفحۀ 209 خیلی از اوقات آدم تا شروع نکند به صحبت کردن دربارهٔ چیزی که چندان براش جالب نیست، نمیفهمه که چه چیزی براش زیاد جالبه. 0 36 مهتاج 1403/11/1 ناتور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 193 صفحۀ 207 2 19 زهرا عالی حسینی 1402/10/21 ناطور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 193 صفحۀ 171 0 0 زهرا عالی حسینی 1402/7/21 ناطور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 193 صفحۀ 111 0 20 محمود 1404/2/2 ناطور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 193 صفحۀ 226 مردی که سقوط میکنه نمیتونه افتادنش رو حس کنه یا صدای برخوردش به زمین رو بشنوه. همینطور میره پایین و پایینتر بدون اینکه خودش بفهمه. این عاقبت مردهاییه که تو دورهای از زندگیشون دنبال چیزهایی میگشتند که محیط اطرافشون نمیتونسته براشون فراهم کنه. یا فکر میکردند محیط خودشون از ارائهش ناتوانه. برای همین از جستوجو دست کشیدند، حتی قبل از اینکه اصلاً شروع کرده باشند. 0 2 میلاد محمدی 1402/12/1 ناطور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 193 صفحۀ 30 استرادلیتر گفت : آهای میل داری یه لطف بزرگ به ما بکنی؟ گفتم : چه لطفی؟ در جواب دادن زیاد حرارت به خرج ندادم. استرادلیتر همیشه از آدم تقاضای لطف بزرگ داشت. آدم های خوشگل با آدم هایی که خیال می کنند خیلی زرنگ اند همیشه از آدم تقاضای لطف بزرگ دارند آن ها چون برای خودشان میمیرند خیال می کنند دیگران هم برای آنها میمیرند. خیلی بامزه است. 0 10 سینحانون؛ 1402/10/10 ناتور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 193 صفحۀ 4 0 1 بهاره بالغنژاد 1404/3/19 ناتور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 193 صفحۀ 138 بعضیا اینطوریان. واسه یه فیلم چرتوپرت اشک میریزن ولی تو بیشترِ موارد حرومزادههای پستیان. جدی میگم. 0 20 Fateme.Varshabi 1402/6/30 ناتور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 193 صفحۀ 10 0 5 زهرا عالی حسینی 1403/1/4 ناطور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 193 صفحۀ 145 آنچه واقعاً دلم میخواست، این بود که خودکشی کنم. دلم میخواست خودم را پرت کنم پایین. اگر یقین داشتم که به محض زمین خوردن کسی پیدا میشود که پارچهای روی جسد من بکشد، احتمال داشت این کار را بکنم. دلم نمیخواست یک مشت آدم فضول و احمق بیایند و به بدن متلاشی شده و خون آلود من نگاه بکنند. 0 0 Fateme.Varshabi 1402/7/3 ناتور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 193 صفحۀ 109 0 14 زهرا عشقی مُعز 1403/3/5 ناتور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 193 صفحۀ 185 0 0 نرجس رخشانی 1402/10/13 ناتور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 193 صفحۀ 145 این یکی از بَدیای لیوس بود. تو ووتن که بودیم همه جور سوال خصوصی از آدم می پرسید ولی همون سوالا رو از خودش که میپرسیدی عصبانی می شد. یکی از اشکالای این روشنفکرا و آدمای باهوش اینه که درباره ی چیزی حرف نمیزنن مگه اینکه مهارِ قضیه، دست خودشون باشه. همیشه می خوان وقتی خودشون خفه شدن تو هم خفه شی و وقتی خودشون می رن تو اتاق شون تو هم بری . تو ووتن هم که بود بدش می اومد بعد از حرفای اون، ما بشینیم گپ بزنیم _قشنگ میشد فهمید_ منظورم من و بچه های دیگهس. اونم تو اتاق یکی دیگه. لیوس از این کار متنفر بود. همیشه دوست داشت بعدِ حرفاش همه برگردن اتاقاشون و خفهشن، از خود راضی، از این می ترسید که حرفِ کسِ دیگه جالب تر و هوشمندانه تر باشه. 0 9 ریحان 1402/9/4 ناتور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 193 صفحۀ 158 یک بار به من و الی گفت اگر یک روزی مجبور به تیراندازی شود اصلا نمیداند که باید به کدام سمت تیراندازی کند . میگفت ارتش پر است از ادم هایی که کم از نازی ندارند . 0 8 مسعود زمانی فر 1403/8/27 ناطور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 193 صفحۀ 179 ولش کن ... الانو خیلی دوست دارم . یعنی همین الان، همین لحظه. همین جا که باهات نشستم و داریم حرف می زنیم و شوخی می کنیم ... 0 2 Fateme.Varshabi 1402/7/10 ناتور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 193 صفحۀ 184 0 1 نرگس خالقی 1402/10/4 ناتور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 193 صفحۀ 10 0 4
بریدههای کتاب ناتور دشت نرگس خالقی 1402/6/27 ناتور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 193 صفحۀ 1 0 8 زهرا عالی حسینی 1403/2/18 ناطور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 193 صفحۀ 69 0 53 hamid 1402/5/8 ناتور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 193 صفحۀ 186 1 20 Kimia 1402/9/26 ناطور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 193 صفحۀ 209 خیلی از اوقات آدم تا شروع نکند به صحبت کردن دربارهٔ چیزی که چندان براش جالب نیست، نمیفهمه که چه چیزی براش زیاد جالبه. 0 36 مهتاج 1403/11/1 ناتور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 193 صفحۀ 207 2 19 زهرا عالی حسینی 1402/10/21 ناطور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 193 صفحۀ 171 0 0 زهرا عالی حسینی 1402/7/21 ناطور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 193 صفحۀ 111 0 20 محمود 1404/2/2 ناطور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 193 صفحۀ 226 مردی که سقوط میکنه نمیتونه افتادنش رو حس کنه یا صدای برخوردش به زمین رو بشنوه. همینطور میره پایین و پایینتر بدون اینکه خودش بفهمه. این عاقبت مردهاییه که تو دورهای از زندگیشون دنبال چیزهایی میگشتند که محیط اطرافشون نمیتونسته براشون فراهم کنه. یا فکر میکردند محیط خودشون از ارائهش ناتوانه. برای همین از جستوجو دست کشیدند، حتی قبل از اینکه اصلاً شروع کرده باشند. 0 2 میلاد محمدی 1402/12/1 ناطور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 193 صفحۀ 30 استرادلیتر گفت : آهای میل داری یه لطف بزرگ به ما بکنی؟ گفتم : چه لطفی؟ در جواب دادن زیاد حرارت به خرج ندادم. استرادلیتر همیشه از آدم تقاضای لطف بزرگ داشت. آدم های خوشگل با آدم هایی که خیال می کنند خیلی زرنگ اند همیشه از آدم تقاضای لطف بزرگ دارند آن ها چون برای خودشان میمیرند خیال می کنند دیگران هم برای آنها میمیرند. خیلی بامزه است. 0 10 سینحانون؛ 1402/10/10 ناتور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 193 صفحۀ 4 0 1 بهاره بالغنژاد 1404/3/19 ناتور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 193 صفحۀ 138 بعضیا اینطوریان. واسه یه فیلم چرتوپرت اشک میریزن ولی تو بیشترِ موارد حرومزادههای پستیان. جدی میگم. 0 20 Fateme.Varshabi 1402/6/30 ناتور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 193 صفحۀ 10 0 5 زهرا عالی حسینی 1403/1/4 ناطور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 193 صفحۀ 145 آنچه واقعاً دلم میخواست، این بود که خودکشی کنم. دلم میخواست خودم را پرت کنم پایین. اگر یقین داشتم که به محض زمین خوردن کسی پیدا میشود که پارچهای روی جسد من بکشد، احتمال داشت این کار را بکنم. دلم نمیخواست یک مشت آدم فضول و احمق بیایند و به بدن متلاشی شده و خون آلود من نگاه بکنند. 0 0 Fateme.Varshabi 1402/7/3 ناتور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 193 صفحۀ 109 0 14 زهرا عشقی مُعز 1403/3/5 ناتور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 193 صفحۀ 185 0 0 نرجس رخشانی 1402/10/13 ناتور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 193 صفحۀ 145 این یکی از بَدیای لیوس بود. تو ووتن که بودیم همه جور سوال خصوصی از آدم می پرسید ولی همون سوالا رو از خودش که میپرسیدی عصبانی می شد. یکی از اشکالای این روشنفکرا و آدمای باهوش اینه که درباره ی چیزی حرف نمیزنن مگه اینکه مهارِ قضیه، دست خودشون باشه. همیشه می خوان وقتی خودشون خفه شدن تو هم خفه شی و وقتی خودشون می رن تو اتاق شون تو هم بری . تو ووتن هم که بود بدش می اومد بعد از حرفای اون، ما بشینیم گپ بزنیم _قشنگ میشد فهمید_ منظورم من و بچه های دیگهس. اونم تو اتاق یکی دیگه. لیوس از این کار متنفر بود. همیشه دوست داشت بعدِ حرفاش همه برگردن اتاقاشون و خفهشن، از خود راضی، از این می ترسید که حرفِ کسِ دیگه جالب تر و هوشمندانه تر باشه. 0 9 ریحان 1402/9/4 ناتور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 193 صفحۀ 158 یک بار به من و الی گفت اگر یک روزی مجبور به تیراندازی شود اصلا نمیداند که باید به کدام سمت تیراندازی کند . میگفت ارتش پر است از ادم هایی که کم از نازی ندارند . 0 8 مسعود زمانی فر 1403/8/27 ناطور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 193 صفحۀ 179 ولش کن ... الانو خیلی دوست دارم . یعنی همین الان، همین لحظه. همین جا که باهات نشستم و داریم حرف می زنیم و شوخی می کنیم ... 0 2 Fateme.Varshabi 1402/7/10 ناتور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 193 صفحۀ 184 0 1 نرگس خالقی 1402/10/4 ناتور دشت جی. دی. سلینجر 3.7 193 صفحۀ 10 0 4