صبا

تاریخ عضویت:

آبان 1403

صبا

@solo

11 دنبال شده

7 دنبال کننده

یادداشت‌ها

نمایش همه
صبا

صبا

1404/4/16

        ضعیف ترین کتاب این مجموعه! با اینکه خیلی براش مشتاق بودم، اما واقعا ناامیدم کرد. انتظار داشتم تجربه ای مشابه دو جلد قبلی داشته باشم  _ با همون فضای جادویی، شخصیت پردازی عمیق و رابطه‌ی در حال رشد جکس و اوانجلین. اما به مرور متوجه شدم این جلد قراره فضای متفاوتی داشته باشه، و نه به شکل خوبی.
۱) داستان بر خلاف جلد های قبلی، سه تا زاویه‌ی دید متفاوت داره؛ اوانجلین، آپولو و جکس. که من شخصا لزومی نمی‌دیدم، اما شاید به بهتر فهمیدن داستان کمک می‌کردند اما! اما متاسفانه از زاویه‌ی دید آپولو بیش از حد استفاده شده بود، به عنوان کارکتری که شخصیت اصلی مرد نبود. دوم اینکه ترجیح میدادم جکس همونطور شخصیت مرموز و غیرقابل کشفی باقی بمونه و کلا زاویه دیدی نداشته باشه.
۲) ریتم داستان تا شاید ۷۰ درصد کتاب آروم بود و به اواخر کتاب که میرسیدی، یهو تند و هیجانی میشد. پایان سریع و فشرده بود و دوست داشتم بعد از این همه سختی، وقتی اوانجلین و جکس به هم رسیدن، بیشتر ازشون بخونم.
۳) شخصیت جکس با چیزی که ازش تو جلد های قبل دیدیم و شناختیم خیلی فرق داشت و اصلا مثل خودش نبود.
بعضی خط های داستانی انگار رها شدن یا عمدا توسط نویسنده فراموش شدن. 
۴) با اینکه پایان خوبی محسوب میشد، دوست داشتم جمع بندی بهتری داشته باشه، یک سری کارکتر ها به سزای اعمالشون برسن ( که نرسیدن و کلا اشاره‌ای نشد!) و انگار نویسنده عجله داشت همه چی رو تموم کنه. به جای اینکه وصال بعد از این همه سختی پاداش خوبی تلقی بشه، زود و سرسری ازش رد شد. من دوست داشتم بیشتر ببینم، بخونم و لذت ببرم.
در کل خوندن این مجموعه رو به علاقه مندان فانتزی و عاشقانه توصیه میکنم، هر چند شاید این جلد باعث شد اونطور که باید، حس شادیه بعد از تموم کردن یه ماجراجویی رو نداشته باشم.
      

0

صبا

صبا

1404/4/13

        سلام! کتاب متولد کبیسه نوشته‌ی خانم دنیا صفایی فرد، ادامه‌ی کتاب قبلی ایشون، کافه کوچه محسوب میشه.
شیرین، شخصیت اصلی داستان، توسط پدرش پرویز به خونه‌ی عموی بزرگش تبعید شده و پدرش برای برگشتنش به خونه، سه تا شرط گذاشته که باید به اونها عمل کنه؛ این سه شرط به حرف آسون هستن، ولی برای شیرین، که شخصیت خاص و منحصر به فردی داره، انجام دادنشون مشکله.  از قضا محله‌ای که تازه به اون اسباب کشی کرده، قوانین خاص خودشو داره و متوجه میشه همه‌ی اینا زیر سر همسایه‌ی رو به رویی شون، مردی بداخلاق و ترسناک، و البته دشمن عموش، صفدره. صفدر با سه تا پسر و نوه‌‌اش رهام زندگی میکنه. حالا شیرین خودش رو در مواجه با اتفاقاتی میبینه که تصورش رو نمی‌کرده.
***
داستان، نسبت به‌ کافه کوچه، طنز کمتری داره و بیشتر به روایت و مفهومش عمق داده. فضای دلنشین و شخصیت پردازی خوبی داره. شیرین برای من کارکتر جدیدی بود، تا حالا از کسی مثل اون نخونده بودم؛ هم دوستش داشتم، هم عجیب بود. شخصیتی به شدت درون گرا، منطقی، عاشق کتاب، صادق و در مراودات اجتماعی، ضعیف.
حین خوندنش، اصلا متوجه گذر زمان نشدم و سیر داستان به حدی خوب بود که منو به ادامه دادنش تشویق کنه.
داستان آرومیه، توقع اتفاق خیلی بزرگ یا هیجان انگیزی نداشته باشید، ولی یه سری چیزها اوایل به هم نمیخورن، و با خودت میگی خب که چی؟ اما هر چی جلوتر میرید، سرنخ های بیشتری رو به هم وصل میکنید و به نقطه‌ی عطف داستان نزدیک تر میشید.
خوشحالم خوندمش؛ به اندازه ‌ی کافه کوچه منو نخندوند، ولی به شکل دیگه‌ای جذاب و جالب بود. 

 
      

0

صبا

صبا

1404/4/11

3

صبا

صبا

1404/4/7

        خیلی انتظار برای ترجمه شدن این کتاب کشیدم و خوشحالم که بالاخره این اتفاق افتاد.
این کتاب توی دنیای کاراوال، اثر همین نویسنده در جریانه. پس اگه اون مجموعه کتاب رو دوست داشتید، قطعا از روزی روزگاری هم لذت می‌برید. 
شخصیت پردازی نقش اصلی به خوبی انجام شده، اوانجلین فردی وفادار، مهربان و عاقله. با اینکه در اوایل داستان آدمی خیال پرداز، با تفکرات بچگانه به نظر میومد، با ادامه‌ی کتاب به نرمی شخصیتش رشد میکنه و احساساتش رو مدام زیر سوال میبره؛
چیزی که این نویسنده درش تخصص داره.
اینکه نمیذاشت احساساتش بر منطقش پیروز بشه رو دوست داشتم. 
فضای داستان کاملا فانتزیه، یعنی شما قراره با یه شهر افسانه‌ای رو به رو بشید. جایی که اژدها های کوچیک به عنوان حیوان های خیابونی شناخته میشن. جادوگر و قلعه های اکلیلی وجود دارن ( یکم این قسمت بچگانه بود، ولی یه فرصت بهش بدین!)
پس اگه از فانتزی خوشتون نمیاد، فکر نکنم این کتاب برای شما باشه.
سیر داستان خیلی جذاب و پر کششه، اصلا متوجه نمیشید چند صفحه کتاب خوندید؛ و بعد تموم کردنش ذهنتون رو درگیر می‌کنه.
سخن کوتاه؛ من خیلی خوشم اومد. امیدوارم تو کتاب های بعدی هم این علاقه حفظ بشه.

      

5

صبا

صبا

1404/4/1

        سلام به همگی.
اول از هر چیزی، توصیه میکنم خلاصه ی کتاب رو نخونید؛ فقط در حدی بدونید که داستان درباره‌ی " آدم ربایی دختری به نام الکس" هست.
رمان، از نظر دو شخص روایت میشه؛ یکی الکس، و دیگری کارآگاهی که روی پرونده‌ی گم شدن الکس کار میکنه. 
به نظرم داستان روند آرومی داشت، ولی هر چی جلو میرفتی جذاب تر میشد و به معنای واقعی کنار گذاشتن کتاب سخت بود.
باید تا یک‌ چهارم خونده بشه تا دستتون بیاد چی به چیه یا حداقل متوجه بشید قضیه به همون سادگی‌ای که فکر می‌کنید نیست.
 گاهی تشخیص اینکه کی داره صحبت میکنه دشوار بود، ولی در نهایت چیزی رو تغییر نمیداد.
یه جاهایی هم حس میکردم ترجمه عجیبه، یا منظور کارکتر رو از دیالوگی که میگفت نمی‌فهمیدم. به نظر نمیاد کتاب نیازی به سانسور داشته باشه، ولی حدس می‌زنم وجودش غیرممکن نیست. 
توی اکثر ژانر های جنایی، خیلی به شخصیت ها پرداخته نمیشه، و فکوس داستان روی کشف حقیقت و پیدا کردن مجرمه؛ اینجا، همچین چیزی نبود.
ایده خیلی جالب بود و اینکه در بستر رمان جنایی، میخواست درد های عاطفی و تاثیرشون در زندگی یه شخص  رو هم به نمایش بذاره بهترش کرد.
در کل از خوندنش لذت بردم.
      

2

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.