- والنسی، دختری عادی و بیست و نه ساله که تا به حال کسی عاشقش نشده و یا او را نخواسته، دختری که در خانوادهای با سنت ها و افکار مزخرف و پوچ بزرگ شده، دختری که در تمام لحظات عمرش تلاش میکرد اطرافیانش را راضی نگه دارد. اما چه شد که آن والنسیِ مطیع و ترسو ناگهان تغییر کرد؟ خانواده اش فکر میکردند او دیوانه شده اما از آن نامه خبر نداشتند. نامهای از طرف دکتری که چند روز پیش والنسی به مطبش مراجعه کرده بود. آن نامه سرنوشت والنسی را برای همیشه تغییر داد. به طوری که او جرعت پیدا کرد با خاندانش مخالفت کند و عشقی بی پروا را تجربه کند.
- لوسی ماد مونتگمری نویسندهی مجموعهی مشهور آنه شرلی کسیه که این شاهکار رو خلق کرده. اگر بخوام به ویژگی های مثبت کتاب اشاره کنم: داستان و ایدهی جذاب، شروع عالی، شخصیت پردازیِ قوی، توصیف مکان ها عالی، نقطهی اوج به موقع، پایان پیشبینی نشدنی، به اندازه بودن همهچیز و...
خلاصه همون چیزایی که از نویسندهی آنه شرلی انتظار میره.
فقط یه عیب داشت اونم این بود که بعضی وقتا توصیفات اضافهای که نویسنده از فضا میکرد رو مخم میرفت. البته همینم کم پیش میاومد. در کل برای همین پنج ستارهی کامل ندادم. البته میدونم لازم بود که توصیف کنه اما خب دلمم راضی نمیشد که کامل بدم😂
- خوندنش برام خیلی شیرین و جذاب بود به طوری که دو روزه تمومش کردم و نمیخواستم زمین بزارمش... از طرفی جلدش و بوی آرامشبخش کتاب من رو قبل از خوندنش عاشق قصر آبی کرده بود🥲
اولین رمان کلاسیکی بود که میخوندم و اگر اولینش هم نبود بنظرم مثل الان ازش خوشم میاومد. خلاصه که همراه با والنسی به خاندان استرلینگ خندیدم و همچنین براشون متأسف شدم. در قصر آبیِ خاص و دنجِ والنسی لحظات زیبا و دوست داشتنیش رو تماشا کردم و باهاش داخل جنگل قدم زدم، درواقع در این کتاب غرق شدم. واقعا تجربهای زیبا و دلچسب بود.