یادداشت روحِ لابهلای سطرها :) 🇮🇷
1404/4/18

«نامیرا» روایتیه دربارهی اونچه که در کوفه رخ داد از زمان ارسال نامه به امام حسین(ع) تا نزدیکیهای واقعه عاشورا. بعد از خوندن این کتاب به این عبارت از کیان ایرانی در فیلم مختارنامه بیشتر پی بردم: کوفیان چونان بوتهی خشکند زود گُر میگیرند زود میسوزند و زود تمام میشوند... و امیدوارم ما مثل اونها امام زمانمون و نائبشون رو بخاطر دنیای خودمون تنها نزاریم و خدا مارو در این مسیر ثابت قدم نگه داره. پایان بعضی از شخصیت های این کتاب با شروعش تشابهی نداشت و بنظرم در این زمانه خوندن این کتاب واقعا واجبه تا تلنگری باشه برای ما که مبادا از خودمون خیالمون راحت بشه. چیزی که من از مردم کوفه متوجه شدم این بود که نه دلشون به حال مسلمانان سوخته بود که همچین آدم پستی بر اونها حکمرانی میکرد، نه دلشون به حال اسلام سوخته بود که چطور داشت از اونچه که واقعا بود به انحراف کشیده میشد و نه دلشون به حال فرزند رسول خدا سوخته بود که حقش ضایع شده. در آخر چون فقط به فکر شکوه و قدرت بر باد رفتهی کوفه بودن همینقدر راحت با تهدیدات ابنزیاد ترسیدند و فرستادهی امام رو رها کردن. کتاب خوبی بود که از دریچه های گوناگون به مسائل نگاه کرده بود و افکار مختلف و پایان های مختلف رو به خواننده نشون داده بود. با اینکه این کتاب بر اساس منابع تاریخی نوشته شده اما حالتی داستانی و روان داره. بهتون پیشنهادش میکنم :)
(0/1000)
نعنا🌱
1404/4/18
1