اصلا توان توصیف این کتاب را ندارم .
یک‌کتاب ۹۵ صفحه ای کوتاه با بار سنگینی بود که حالا روی قفسه ی سینه ام‌ احساسش میکنم .
از نظر من زیبا و باشکوه بود اما از شدت عذاب و رنجی که در درون کتاب بود خون در رگ‌ هایم منجمد شد .
      

        راستش من هیچ آشنایی پیش از خواندن کتاب با آقای حمیدرضا نداشته ام و همین افسرده ام کرده است که چرا این اسطوره ی خوش قلم را از پیش نمی شناختم چون اصلا فوتبالی نیستم،
 ولی کتاب بی‌نظیر با پایان غمگینی بود که اشکم را درآورد اما بعد از تمام شدن کتاب با خودم گفتم : عجب زندگی سرشار از عشق و رنج و زیبایی داشت آقای صدر 
و دقیقا پایانی بود که زندگی یک اسطوره نیاز داره :)
      

        زبانم از توصیف این کتاب ناتوان است اما باید بگویم یک کلاسیک آروم‌ و دلپذیر بود که همراه شیر قهوه بشدت چسبید.
      

        باید بگم‌ یکی از قشنگ ترین و بهترین رمان جنایی بود که خوندم .
۱.آخرش میخکوب شدم 
۲.بشدت هیجان انگیز بود و آخرای کتاب ضربان قلبمو احساس می‌کردم 
۳.غیر قابل پیش بینی بود 
۴.داستان و موضوع جذذذاببب
۵.شخصیت پردازی بشدت عالی داشت و باعث می‌شد خیلی خوب شخصیت های داستان رو درک کنم 
      

        موضوعش خیلی جذاب بود ، و شخصیت های کتاب بشدت جالب بودن ، اُولی شخصیت بی نقصی نبود و این باعث جذابیتش میشد و همکاری اُولی با کوکو و برایان خیلی جالب بود و فکر نمیکردم اینا یه روزی باهم دوست بشن و در آخر پیشنهاد میکنم که بخونید 
      

        راستش اصلا کتاب خوبی نبود .
بیش از اندازه زیاده گویی می‌کرد .
داستان به خوبی پیش نمی رفت .
یه جا هایی از کتاب از موضوع اصلی  دور میشد .
داستان رو کش میداد و بنظرم میتونست زودتر تموم بشه و نیازی به ۳۰۰ تا صفحه نبود .

      

        من با چارلی خیلی همزاد پنداری میکردم و کتاب خیلی قشنگی بود ، فکر میکردم که از اون مدل کتاب های حوصله سر بر باشه ولی اصلا اینطور نبود بسیار لحن جالبی داشت و خلاقانه بود.
      

        بنظرم حالت یک زندگینامه با لحن خودمونی داشت و از خوندنش لذت بردم ولی برام یکنواخت بود و نویسنده همش غر میزد یه جورایی و همش زیاده گویی می‌کرد .
ولی در کل من راضیم 
      

        این کتاب اون بچه ی شیطون درون منو قلقلک داد و بیدارش کرد .
کتاب داستان جالبی داشت ، تصویر های کتاب خیلی بامزه بود ، شیطونی های نایلز و مایلز بشدت هیجان انگیز بود. 
کتاب سبکش با کتاب های دیگری که می‌خوانم متفاوت بود و فکر نمیکردم به سمت خوندنش برم ولی تجربه ی بسیار فوق‌العاده ای بود
      

        من تمامی کتاب های حمید رضا شاه آبادی رو دوست دارم 
و این کتاب مثل تمامی کتاب های ایشون بسیار قشنگ و هیجان انگیز بود ، بشدت موضوع جذابی داشت و پیش روی داستان بسیار عالی بود و چنان شوقی در من ایجاد کرده بود که یک روزه کتاب رو تموم کردم و در آخر پیشنهاد میکنم این کتاب بسیار زیبا بود .
      

        کتاب خیلی خیلی قشنگ و جالبی بود ، واسه کسایی که داستان های عادی از آدم های معمولی رو دوست دارن میتونه براشون جالب باشه ، داستان خاص با اتفاقات آن چنانی نبود ولی لحن اون پسر که اوتیسم داشت خیلی جذاب بود .
و خیلی زیادددد پیشنهادش میکنم 
      

        کتاب بشدت عجیبی بود ، راستش چیزی ازش نفهمیدم 
و هیچ نتیجه و پیامدی نداشت و اصلا نمیفهمیدم  داره چی میشه و  یه خورده گیج شدم وقتی که داشتم میخوندمش 
در کل خوندنش هیچ فایده ای نداره بنظرم و شوق خوندن رو در آدم کم میکنه پیشنهاد نمیکنم 
      

        خیلی خیلی کتاب کامل و خوبیه واسه کسایی که به نویسندگی علاقه دارن کتاب بی نظیریه بنظرم حتی اگه مبتدی هم باشی خوندن این کتاب خیلی بهت کمک میکنه :]
در کل بنظرم نه تنها یک بار بلکه بارها خوندن این کتاب خیلی خیلی لذت بخشه .
      

        توانایی دیدن ارواح توسط شخصیت اول کتاب بسیار واقعی جلوه داده می‌شد و داشتن یه رفیق روح توی کتاب خیلی جالب بود و باعث می‌شد این اتفاقات توی کتاب بیشتر واقعی بنظر برسن .
بنظرم که نویسنده قلم جادویی و خاصی داره .
ولی در کل بنظرم ارزش یکبار خوندن رو داره 
      

        فکر میکردم کتاب مثل سریالش انیمیشنیش باشه ولی یکم فرق داشت و نامه های جودی به بابا لنگ دراز بود 
که خیلی قشنگ بودن و سرشار از سرزندگی و شادی بود .
پس پیشنهاد میکنم