معرفی کتاب محدوده ی مرگ اثر کاترین آردن مترجم نگار شجاعی

با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
2
خواندهام
75
خواهم خواند
19
توضیحات
:وقتی الی زنی آشفته حال و گریان را کناررودخانه می بیند که تهدید کنانمی خواهد کتابی را توی آب بیندازد،فکر نمی کند و فقط عمل می کند...او کتاب را از دست زن می قاپد و پا بهفرار می گذارد. وقتی شروع می کند بهخواندن، کم کم غرق داستان وهم آلودکتاب می شود، داستانی که صدهاسال پیش، در مزرعه ای اتفاق می افتدو ماجرای یک دختر و دو پسر استکه به او علاقه مند هستند و البته معامله ایعجیب با مرد همیشه خندان،شبحیخبیث که عمیق ترین آرزویت را برآوردهمی کند، آن هم فقط به شرط پرداختنبهایی سنگین.
بریدۀ کتابهای مرتبط به محدوده ی مرگ
نمایش همهلیستهای مرتبط به محدوده ی مرگ
نمایش همهیادداشتها
1403/4/22
هیکاری کتاب را می بندد و کنار بالشتش میگذارد. چشمانش دگر نای پیمودن خطوط و روح خسته اش دگر دوام ماجراجویی ندارد.. دلش میخواهد به ماجراجوییه هیجان انگیزش ادامه دهد،، اما مغزش اخطار ساعت و خواب را می دهد. انگشتانش از ورق زدن اوراق خسته شده اند و میخواهند بی حرکت بمانند. صدای مادر را از درگاه اتاق می شنود که میگوید دیروقت است و برای سلامت چشمانش هم که شده باید کتاب را کنار بگذرد و بخوابد... بلی. هیکاری پس از تمام این ها کتاب را بسته و کنار گذاشته است... و حالا مغزش، قوه ی تخیلش را به کار گرفته است و از او میخواهد ماجراجویی را به سبک خود ادامه دهد.. مترسک ها را درون اتاق تصور میکند که دور تا دور تختش ایستاده اند و به او لبخند می زنند.. صدای الیویا، برایان و کوکو را از دور دست ها می شنود که کمک میخواهند . ارواح را تصور میکند که گوشه ی اتاق ایستاده اند و به نتیجه ی معامله هایشان می نگرند. کتاب <مکان های کوچک> را زیر بالشتش احساس میکند.. سعی می کند خستگی و گرسنگیه بچه هارا درک کند. اما لحظاتی بعد.. دخترک به خواب رفته است و تمام تخیلاتش همراه او غرق شده اند. _ از اون کتاب هایی که یک لحظه هم کنار نمیذاریش و هرچه سریعتر میخوای صفحات را ورق بزنی، تا ببینی چه اتفاقی می افته؟
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
20
1402/7/14
3
1403/6/29
2
1403/4/16
0
1403/8/23
2
1402/8/11
5