وقتی چاقو دستهی خودش را برید
⭐️ ۱.۲۵ از ۲.۵ (برای نیمهی اول کتاب*)
مجموعاً کتاب خوبیه.
نویسنده اشراف خوبی به دیوانِ ۳۰,۰۰۰ بیتیِ بیدل داشته و برای نکاتش ابیات متعدّدی رو شاهد آورده؛ دفاع منصفانه و محققانهای از ارزشمندی شعر بیدل ارائه شده؛ و یه جورایی دفترچه راهنمای کار با دیوان بیدلـه.
اما نقطهی ضعفش، همون نقطهی قوتشه.
فرض کنین رفتین یه خونه بخرید. و معمار شروع میکنه توضیح دادن: رنگ دیوار این اتاق زدگی داشت، تراشیدیم از نو رنگ کردیم؛ نردههای ایوون پوسیده بود، جنس خوب جایگزینش کردیم؛ پمپ آب موقع قطعی برق اذیت میکرد، برا همین یه منبع بالای پشت بوم اضافه کردیم؛ خونهی بغلی یه چاقوکش بود و هر روز دعوا و سرصدا راه مینداخت که دو ساله از اینجا رفته؛ ...
خب طبیعیه که آدم دلزده میشه و خونه رو رها میکنه.
اما فرض کنین اینطور توضیح بده: این خونه دسترسیش به خیابونا خوبه؛ قیمتش مناسبه؛ نورگیره؛ گرمایش از کف داره؛ رنگ سقف و دیوارها تمیز و مرتّبـه؛ نردهی ایوونش از بهترین جنس بازاره؛ هم پمپ آب داره هم منبع که حتی تو قطعی برق فشار آب خوب باشه؛ همسایهها هم آروم و اهل رعایتن؛ هلو، بپر تو گلو...
متاسفانه یا خوشبختانه صورتبندی کتاب از نوع اوله. و این هم به خاطر جسارت و شجاعت نویسندهس.
بسیار گفته میشه که شعر بیدل سخت و پیچیده و نفهمیدنیـه. نویسنده میخواد نشون بده اونقدرها پیچیده نیست؛ فهمیدنیـه؛ و بسیار هم شیرینه. برای اثبات این حرف، دست گذاشته روی موانع فهم شعر بیدل و یکی یکی قلقهای عبور از موانع رو گفته.
اما این تعدّد و توالی ذکر موانع، کار رو برای کسی که از قبل با شعر بیدل آشنایی چندانی نداشته باشه کمی ترسناک کرده. خودم وقتی به یک سوم پایانی این بخش میرسیدم، تحمّلم تموم شده بود و میگفتم «خب اگه انقد سختی داره، کتابو ببندیم بریم میمینی و حسنک کجایی مون رو بخونیم دیگه». و تنها چیزی که نگهم میداشت، این بود که قبلاً کتاب «مرقّع صد رنگ» رو -که صد رباعی از بیدل، با شرح و توضیح همین نویسندهس- خونده بودم و میدونستم نسبت بیتهای سخت بیدل به همهی اشعارش خیلی هم زیاد نیست و شعرهای لطیف و دلنشین بسیاری داره.
این نکتهایه که خود نویسنده هم در چند جای کتاب بهش اشاره کرده. از جمله در آخرین جملات بخش اوّل: «ما به ضرورت بحث، همواره از بیتهای دشوار بیدل مثال آوردهایم و نباید گمان برد که همه یا بیشتر شعرهای بیدل، از همان نوعی است که در اینجا نقل شد.»
برای همین پیشنهاد میکنم اوّل چند ده غزل از ۲,۸۰۰ غزل بیدل رو بخونید و سختیها رو به چشم ببینید. بعدش بیاین سراغ این کتاب و قلقهای عبور از اون سختیها رو بخونید.
برگردیم به همون مثال خونه و معمار. اگه صاحبخونهای خونهشو برا بازسازی بسپره به معمار، طبیعتاً انتظار داره معمار براش عیبها رو بگه و بگه چطور عیبها برطرف شده (نوع اول توضیح). صاحبخونه نیازی نداره خوبیای خونه رو بشنوه. درمورد این کتاب هم به نظرم بهتره قبلش با بیدل همخونه بشیم.
نویسنده در ادامهی بخشی که نقل شد میگه: «شاید بخش دوم کتاب [که شرح ۱۳ غزل از بیدلـه] بتواند تصحیحکنندۀ تصویری باشد که در بخش اول، از شعر بیدل در ذهن خواننده ترسیم شده است.» امیدوارم همینطور باشه. (هنوز بخش دوم رو نخوندهم)
همین نویسنده، آ. محمدکاظم کاظمی، چند کتاب دیگه هم درمورد بیدل کار کردهن:
«گزیدۀ غزلیات بیدل» (۴۷۰ غزل از بیدل)، ۸۱۰ صفحه
«گزیدۀ دیوان بیدل»،(۳۱۳ غزل، ۱۶۵ رباعی، ۳ قصیده، ۴ مثنوی، و چند تکبیت، ترجیعبند، مخمس، قطعه) ۳۶۴ صفحه
«گزیدۀ رباعیات بیدل» (۶۱۸ رباعی از بیدل)، ۳۶۰ صفحه
«مرقّع صد رنگ؛ صد رباعی از بیدل»، ۱۰۴ صفحه
* کتاب، دو بخش داره:
بخش اول: «کلیدِ درِ باز» (صوَر ابهام در شعر بیدل) صص ۱۵-۱۷۸
بخش دوم: «در خانۀ آینه» (شرح سیزده غزل از بیدل) صص ۱۷۹-۳۴۷