کل کتابو میتونم با یه بیت خلاصه کنم: «هر سخن کز دل برآید، لاجرم بر دل نشیند.»
خیلی وقتا با خودم فکر میکردم نکنه فقط من اینطوری فکر میکنم که فضای استارتاپی و چیزای مرتبط باهاش پر از اَداست!
خانم آزاده رحیمی خاطرات خودشونو از تجربه کپیرایتر بودن تو محیطهای استارتاپی دستهبندی کردن و با یه لحن فوقالعاده بامزه و دقیق، این ادابازیای استارتاپی رو حسابی توصیف کردن.
انقدر خوب گفته بودن که مطالب نهتنها از دل دراومده بودن، بلکه بیدرنگ به دل هم میشینن.
اما اشتباه نکنید منظور کتاب اصلا این نیست که به طور کل ایدههایی که به استارتاپ و شرکت تبدیل میشن خوب نیستن. اگر خوب نبودن همین بستر بهخوان رو نداشتیم.
البته اگه با فضای استارتاپها و شرکتهای نوپا و سبک کارشون آشنایی نداشته باشید، ممکنه خیلی از کتابو متوجه نشید.