اولین اثری است که از گوته خواندم. اقری نیست که بردارید و نتوانید زمین بگذارید. بهخاطر نثر کهنش هم اتفاقا سختخوان است، اما بسیار من را به فکر فرو برد. تاثیرش بر ذهنم چیزی شبیه به مادام بواری بود. یکی از موضوعات اصلی رمان خودکشی بود. خودکشی همیشه چیزی است که من ره به شگفتی فرو میبرد. از خودم میپرسم که چرا آدمی میتواند خودش را بکشد. در نگاه اول عادی به نظر میرسد. همان طور که دیگری میتواند ما را بکشد خودمان هم میتوانیم با خود این کار را بکنیم. ولی باز هم برای من عجیب است. عجیب است که در مقابل انسان این انتخاب قرار گرفته که دیگر بیش از این تحمل نکند و به زندگی خود مایان دهد. یک انتخاب بسیار ترسناک و درعین حال وسوسهکننده.
در کل این کتاب واقعا ارزش خواندن داشت