رودین

رودین

رودین

3.8
31 نفر |
9 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

51

خواهم خواند

32

ناشر
نگاه
شابک
9789643516390
تعداد صفحات
224
تاریخ انتشار
1390/1/1

توضیحات

        رودین اولین رمان ایوان تورگنیف ، نویسنده مشهور روسی است. تورگنف از سال 1855 شروع به کار کرد و اولین بار در سال 1856 در مجله ادبی "Sovremennik" کار خود را منتشر کرد. رودین اولین رمان تورگنف بود و مشابه دیگر رمان های تورگنیف ، درگیری اصلی در رودین با داستان عاشقانه شخصیت اصلی و یک زن جوان اما روشنفکر گره خورده بود که در تقابل با قهرمان اصلی قرار دارد.رودین را تورگنف بلافاصله پس از جنگ کریمه نوشت ، زمانی که برای بسیاری از روس های تحصیل کرده آشکار شد که اصلاحات لازم است. بحث اصلی نسل خود تورگنیف بحث اسلاوفیلی ها در مقابل غربی ها بود. رودین یک انسان معمولی از این نسل (معروف به "مردان چهل ساله") ، روشنفکر اما اخته را به تصویر می کشد. این تفسیر از انسان زائد به عنوان فردی که توانایی و توان بالقوه فکری زیادی دارد ، اما قادر به درک آنها نیست ، ناشی از دیدگاه تورگنف در مورد طبیعت انسانی است که در سخنرانی 1860 "هملت و دون کیشوت" بیان شده است ، جایی که او در مقابل هملت به مثابه کاراکتری عمیق اما بی عمل قرار می گیرد. شخصیت اصلی رمان ، رودین ، به راحتی با هملت قابل مقایسه است.بسیاری از منتقدان معتقدند که رودین تا حدی زندگی نامه بوده است . تورگنف این کاراکتر را بر اساس زندگی و خلق و خوی میخائیل باکونین رهبر آنارشیست ها خلق کرده است.
      

یادداشت‌ها

          آقای رودین حرف،حرف،حرف تا کی...مردِ عمل باش!!!

این رمان  شرح حال زندگی و ماجرای عاشقانۀ فردی به نام دیمیتری نیکلایویچ رودین و دختری به نام ناتالیا می باشد. رودین نمونه ای بارز از مفهومِ «بزرگی سراسر به گفتار نیست  دوصدکرده چون نیم کردار نیست»  
وی فردی است خوش صحبت وباسواد وخوش قریحه که از توانایی های فکری بالایی برخوردار است اما، در جامعه و محیط زندگی اش جایی ندارد.رودین ۳۵ساله فردی فقیر و روستایی است که برای اقامت به مسکو مهاجرت کرده و در خانۀ روستایی مادر ناتالیا(داریا)مستقر می شود. داریا زنی ثروتمند که خانه اش، محل رفت و آمد اشراف و بزرگان است وگاهی جای مباحثات علمی سیاسی اقتصادی میشود در خلال داستان از خرده روایت هایی بین رودین ودیگر اشخاص بزرگ می خوانیم اما، داستان اصلی وقتی شروع می شود که ناتالیای 17 ساله عاشق او می شود. همه چیز به نظر خوب پیش می رود تا زمانی که راز رودین برملا شده و  تصمیمی برای احیای  آزادی شخصی اش می گیرد.و درادامه.......
در واقع رودین، نمایندهٔ افراد تحصیل‌کرده و نخبه‌ایست که دانش و آگاهی‌اش در حد نظری و تئوریک باقی می‌ماند و هرگز به نیرویی سازنده و کنشگر بدل نمی‌شود؛ زیرا  فاقد اراده و مسئولیت پذیری وتوانایی لازم برای عملی کردن افکارِخود و ایجاد تغییرات و اصلاحات هستند.آرمان‌خواهی‌اش به جایی نمی‌رسد.چون وقتی پای عمل میرسد، نمی‌تواند مثل حرف‌هایش رفتار کند،در انتها او فقط و فقط یک  بازنده است.حتی ارادهٔ ایستادن پای دختری که به او علاقه مند است را ندارد و نمیتواند بماند.
رودین بیل زنی است که توان بیل زدنِ باغچه خود را ندارد.

با همین اولین کتابی که از ایوان تورگنیف خواندم پی به قدرت وفنِ داستان نویسی بالای  این نویسندهٔ روسی تبار بردم.روایت داستان روان وملموس وخواندنی بود وپراز دیالوگهای پربار وحرفه ای .کتابی پرحجم نیست ولی تاثیر بسزایی در فکرواندیشه خواننده میگذارد.کتاب را از نشرماهی مطالعه کردم ترجمه وویراستاری خوب وقابل قبولی داشت.کتابی که اولین بار نامش رادر برنامه کتاب باز توسط مهران مدیری شنیدم،ولی تا به امروز موفق به خواندن آن نشده بودم.

بریده هایی زیبا از کتاب :
هیچ چیز ممکن نیست بدتر و زننده ‌تر از خوشبختی باشد که دیر نصیب آدم می‌ شود؛ لذتی ندارد که هیچ، به علاوه حق لعنت فرستادن بر سرنوشت را هم از شما سلب می‌ کند

همیشه هم اشک‌ها مایه‌ی خیر نمی‌شوند. آن‌ها وقتی شفابخش و سرورانگیزند که قبل از فرو ریختن مدت زیادی در سینه بجوشند و سپس فرو ریزند. اول بسیار شدیدند، ولی رفته‌رفته آرام‌تر و شیرین‌تر می‌شوند و خستگی گنگ و ملال‌آور ما را می‌زدایند
        

39

          این کتاب منو با شخصیت خاصی رو به رو کرد که درک متفاوتی ازش داشتم...!
.
اول کتاب گفته میشه:« وطن بدون هریک از ما هم ممکن است باشد، ولی هیچ‌یک از ما بدون آن نمی‌توانیم باشیم. وای بر کسی که جز این فکر می‌کند و دوچندان وای بر کسی که حقیقتا بدون آن زندگی می‌کند!
جهان وطنی حرف پوچی است، شخص بی‌وطن صفر است، پایین‌تر از صفر. خارج از چارچوب ملیت هیچ‌چیز وجود ندارد؛ نه هنر، نه حقیقت و نه زندگی.»
و اصلی‌ترین دلیل خوندن این کتاب برام همین بخش بود.🌱

داستان درمورد مردم دهکده‌ایه که با ورود فرد جدیدی به نام رودین، زندگی‌شون کمی دچار تلاطم میشه...
.
در مورد کتاب بگم که، داستانِ اونقدر خاصی نداشت ولی شخصیت‌ها خوب به تصویر کشیده شده بودن و «رودین» گل سرسبد کتاب بود...!
از اون‌جایی که چپ و راست با رودین‌نماها مواجه می‌شدم و با نگاه « عالم بی عمل، زنبور بی عسل» برندازشون می‌کردم؛ این کتاب من رو مجاب کرد که از زاویه دیگه‌ای نگاه کنم و این باعث شد خیلی از خوندنش خوشحال باشم.
جز کتاب‌هاییه که به هرکسی پیشنهاد می‌کنم.🌱
.
📗از متن کتاب:
«کسی که صرفا خودش را دوست دارد مثل تک‌درخت بی‌ثمری خشک می‌شود.»

«انسان باید با مردم زندگی کند. این چه میلی است که آدم بخواهد مثل دیوژن توی خم زندگی کند؟
اولا توی خم به دیوژن خیلی خوش می‌گذشت. در ثانی شما از کجا می‌دانید که من با مردم زندگی نمی‌کنم؟»

«یادم می‌آید که من هم مثل خیلی‌ها اصرار داشتم حرف‌های رودین ممکن نیست در مردم اثر کند. ولی من در آن موقع از مردمی مثل خودم صحبت می‌کردم، از مردمی که به سن و سال فعلی من هستند، زیاد زندگی کرده‌اند و زندگی خُردشان کرده است. برای چنین مردمی یک نت خارج در کلام کافی است تا کل آن را ناساز کند و آن را بی‌اثر سازد. ولی خوشبختانه قوه شنوایی اشخاص جوان آن اندازه رشد و تکامل نیافته و آنقدر‌ها نازپرورده نشده است. 
اگر ماهیت و واقعیت آنچه می‌شنود در نظرش خوب بیاید، دیگر کاری به آهنگ آن ندارد! آهنگش را در وجود خود می‌یابد.»
.
۱۲ تیر ۳
        

25