یادداشت بهارفلاح
1403/6/9
3.8
9
آقای رودین حرف،حرف،حرف تا کی...مردِ عمل باش!!! این رمان شرح حال زندگی و ماجرای عاشقانۀ فردی به نام دیمیتری نیکلایویچ رودین و دختری به نام ناتالیا می باشد. رودین نمونه ای بارز از مفهومِ «بزرگی سراسر به گفتار نیست دوصدکرده چون نیم کردار نیست» وی فردی است خوش صحبت وباسواد وخوش قریحه که از توانایی های فکری بالایی برخوردار است اما، در جامعه و محیط زندگی اش جایی ندارد.رودین ۳۵ساله فردی فقیر و روستایی است که برای اقامت به مسکو مهاجرت کرده و در خانۀ روستایی مادر ناتالیا(داریا)مستقر می شود. داریا زنی ثروتمند که خانه اش، محل رفت و آمد اشراف و بزرگان است وگاهی جای مباحثات علمی سیاسی اقتصادی میشود در خلال داستان از خرده روایت هایی بین رودین ودیگر اشخاص بزرگ می خوانیم اما، داستان اصلی وقتی شروع می شود که ناتالیای 17 ساله عاشق او می شود. همه چیز به نظر خوب پیش می رود تا زمانی که راز رودین برملا شده و تصمیمی برای احیای آزادی شخصی اش می گیرد.و درادامه....... در واقع رودین، نمایندهٔ افراد تحصیلکرده و نخبهایست که دانش و آگاهیاش در حد نظری و تئوریک باقی میماند و هرگز به نیرویی سازنده و کنشگر بدل نمیشود؛ زیرا فاقد اراده و مسئولیت پذیری وتوانایی لازم برای عملی کردن افکارِخود و ایجاد تغییرات و اصلاحات هستند.آرمانخواهیاش به جایی نمیرسد.چون وقتی پای عمل میرسد، نمیتواند مثل حرفهایش رفتار کند،در انتها او فقط و فقط یک بازنده است.حتی ارادهٔ ایستادن پای دختری که به او علاقه مند است را ندارد و نمیتواند بماند. رودین بیل زنی است که توان بیل زدنِ باغچه خود را ندارد. با همین اولین کتابی که از ایوان تورگنیف خواندم پی به قدرت وفنِ داستان نویسی بالای این نویسندهٔ روسی تبار بردم.روایت داستان روان وملموس وخواندنی بود وپراز دیالوگهای پربار وحرفه ای .کتابی پرحجم نیست ولی تاثیر بسزایی در فکرواندیشه خواننده میگذارد.کتاب را از نشرماهی مطالعه کردم ترجمه وویراستاری خوب وقابل قبولی داشت.کتابی که اولین بار نامش رادر برنامه کتاب باز توسط مهران مدیری شنیدم،ولی تا به امروز موفق به خواندن آن نشده بودم. بریده هایی زیبا از کتاب : هیچ چیز ممکن نیست بدتر و زننده تر از خوشبختی باشد که دیر نصیب آدم می شود؛ لذتی ندارد که هیچ، به علاوه حق لعنت فرستادن بر سرنوشت را هم از شما سلب می کند همیشه هم اشکها مایهی خیر نمیشوند. آنها وقتی شفابخش و سرورانگیزند که قبل از فرو ریختن مدت زیادی در سینه بجوشند و سپس فرو ریزند. اول بسیار شدیدند، ولی رفتهرفته آرامتر و شیرینتر میشوند و خستگی گنگ و ملالآور ما را میزدایند
(0/1000)
1403/6/9
3