معرفی کتاب قرعه زندگی اثر فردریک بکمن مترجم الهام محمودی

قرعه زندگی

قرعه زندگی

فردریک بکمن و 1 نفر دیگر
3.8
247 نفر |
72 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

4

خوانده‌ام

462

خواهم خواند

125

شابک
9786226310321
تعداد صفحات
88
تاریخ انتشار
1398/3/19

توضیحات

        کشتن یک نفر کار خیلی راحتی است، یک خودرو اندکی زمان تمام آن چیزی است که شخصی مثل من برای انجام این کار نیاز دارد. از آنجایی که آدم هایی مثل شما به من اعتماد دارند، چند هزار کیلو فلز را با سرعت چند صد کیلومتر در ساعت، در  تاریکی شب  همراه با عزیزانت که در صندلی عقب تقریبا خواب هستند، با سرعت حرکت میکنی و وقتی فردی مثل من از روبرو نزدیک میشود، با خودتان می گویید که ترمزهایم خوب کار میکند... .
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به قرعه زندگی

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به قرعه زندگی

یادداشت‌ها

Hasti Taheri

Hasti Taheri

1404/2/30

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

0

sin_alef

sin_alef

1403/12/30

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

دست مادر ر
          دست مادر را گرفت و گفت:«باشه. یه بازی دیگه چی؟»
تلفن بازی کردند. مادر مثلاً پشت تلفن گفت که دزدان دریایی او را اسیر کرده اند و دارند می برند...
بعد نوبت دخترک شد. گفت که الان توی یک سفینه با «مژایی‌ها» نشسته. مادر اشتباهش را تصحیح کرد: «فضایی». دخترک دوباره گفت: «مژایی» مثلاً درستش کرده بود و بعد ادامه داد: «اینا یه وسیله های عجیب و غریبی دارن که یه عالمه دکمه های گنده داره. یه سیم‌هایی چسبوندن به بازوم. صورتاشونو پوشوندن و روپوشاشون خش خش می‌کنه. آدم فقط میتونه کله‌هاشونو ببینه. آروم میگن؛ اونجا،اونجا، اونجا، اونجا.
بعد از ده تا یک می‌شمرن. به یک که برسن دیگه خوابت می‌بره حتی اگه تلاش کنی نخوابی!».
 دخترک سکوت کرد، چون مادر داشت گریه می‌کرد. گرچه این فقط یک بازی بود و بس. بعد آرام دم گوش مادر زمزمه کرد: «مژاییا نجاتم می‌دن مامان. اونا کارشونو خوب. بلدن.»
مادر سعی کرد جلوی خودش را بگیرد و او را غرق بوسه نکند.
پرستارها آمدند و دخترک را خواباندن روی تخت چرخدار تا ببرندش اتاق عمل...

  

پ.ن: خیلی حس خوبی داشت کتاب، توی یکی از شیفت های خلوت بخش پنج، با اون چشم انداز زیباش تموم کردم، با کلی گریه😭

 

#کتاب
#و_من_دوستت_دارم
#فردریک_بکمن
#مترجم_الهام_رعایی
#رمان
ترجمه از متن #سوئدی
#نشر_نون
        

1