معرفی کتاب کجا می روی؟ اثر هنریک سینکیویچ مترجم حسن شهباز

کجا می روی؟

کجا می روی؟

هنریک سینکیویچ و 1 نفر دیگر
4.1
41 نفر |
16 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

8

خوانده‌ام

55

خواهم خواند

55

ناشر
ماهی
شابک
9789649971575
تعداد صفحات
688
تاریخ انتشار
1399/6/12

توضیحات

        
این کتاب روایتگر عشقی انسان ساز و روشنگر بین سرداری بنام مارکوس وینچیوس و شاهزاده خانمی از سرزمین لیژین به نام کالینا که در بیشتر صفحات کتاب ما او را به نام لیژیا میشناسیم، است و در خلال این جریان اوضاع اجتماعی و سیاسی حاکم بر روم باستان در زمان حکمرانی نرون بیان میگردد. مارکوس و لیژیا برخلاف بسیاری افراد دیگر در این کتاب، هردو از شخصیتهای غیرواقعی و ساختگی اند. خواننده به خوبی در سیر داستان درمی یابد که چگونه عشق به عنوان یکی از مظاهر زیبایی، سردار صاحب منصب و جاه و مقامی را از گذشته پر زرق وبرقش جدا می کند و زندگی او را اگرچه آمیخته با درد ولی زیبا می سازد و از پیله زندگی مادی وی موجود کاملی بیرون می آورد.داستان رمان کجا می روی؟ در عصر حکمرانی نرون در روم باستان می گذرد. سینکیویچ اگرچه در خلال روایت داستان عاشقانه و حماسی به دوران حکومت نرون و نحوه مملکت داری او مفصلا پرداخته است، اما خط اصلی داستن روایتی ست عشق میان سرداری به نام مارکوس وینچیوس و شاهزاده خانمی به نام لیژیا؛ عشقی که حوادث پر فراز و نشیبی را برای این رمان به ارمغان آورده است.نویسنده این کتاب برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات 1905 است.

      

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

 کاغذبازی 📖

کاغذبازی 📖

1403/2/27 - 14:28

تعداد صفحه

27 صفحه در روز

لیست‌های مرتبط به کجا می روی؟

نمایش همه

یادداشت‌ها

راضیه.الف

راضیه.الف

1403/7/5 - 09:50

اگه بگم« د
          اگه بگم« داستانی عاشقانه در بستر تاریخ»، حق مطلب رو کامل ادا نکردم. با این کتاب به معنای واقعی، زندگی توی اون دوران رو  تجربه کردم. نویسنده به خوبی، دو شخصیتی که در تاریخ وجود نداشتن رو اونجا قرار داده و در کنارش با توصیفات باور نکردنی اون برهه از تاریخ رو برامون شکل داده.

هنریک سینکیویچ، روزنامه نگار و رمان نویس(حماسی نویس) لهستانی، به دلیل شایستگی های برجسته اش به عنوان یه نویسنده حماسی، جایزه نوبل ادبی رو از آن خودش کرد.

 کتاب« کجا می روی»و یا «هوس های امپراطور» نامیده میشه.داستان  در دوران امپراطوری نرون بر روم روایت شده، از بعد از زمانی که نرون مادر و همسر خودش رو میکشه و تازه ابتدای دیوانگی ها و خونخوارگی های نرون رو شاهد هستیم. نرون که خودش رو علاقمند به شعر، موسیقی و هنر نشون میده در هوس های خودش غرق شده و مالیات های مردم و مملکت رو به فنا میده. عده ای از مشاوران و مقامات بالای درباری دورش رو گرفتن و با این دیوانگی ها همراه میشن. این دوران حدودا ابتدای فعالیت ها و رشد مسیحیان رو شامل میشه و درباره سختی هایی که کشیدن توصیفات دردناکی وجود داره ...

نثر کتاب رو بشدت دوست داشتم، من ترجمه آقای حسن شهباز رو خوندم و لذت بردم، در متن کتاب اشاراتی به خدایان روم و یونان میشد و توضیحاتی در پاورقی میداد که برام جذاب بود. عکسی که برای یادداشت گذاشتم، نرون و سوختن روم نام داره. و بله! اونی که وسط تصویر داره ساز میزنه نرونه!... قضیه عجیبی داره که باید کتاب رو بخونین....

شخصیتی که توی ذهن من خیلی بالا و پایین داشت و برام جالب بود، پطرونیوس، یکی از مشاوران نرون بود، مشاوری صاحب ذوق و باهوش، علاقمند به فلسفه و محبوبیتی هم بین مردم داشت. داستان عاشقانه ای که در کتاب شکل میگیره بین خواهرزاده ی پطرونیوس، مارکوس وینچیوس، و لیژیا، شاهزاده خانمی از سرزمینی دیگر، هست.

عشقی که با هوا و هوس شروع میشه و به حد اعلای رستگاری میرسه. 
با افول شخصیتی نرون آشنا میشیم و میبینیم چقدر بیشتر افراد در اون دوران از ارزش های انسانی دور شده بودند.
وفاداری، عشق، حیا، پایداری و ایستادگی، سخنوری، خیانت، رستگاری و ....، از مفاهیمی است که درباره اشون میخونیم.

کتاب رو به سنین پایین پیشنهاد نمیکنم،شاید به جوانان ۲۰ ساله به بعد:) 
        

46

Infinity

Infinity

1404/7/6 - 14:20

نرون ، از
          نرون ، از ظالم ترین فرمانروایان روم ، مردی ترسو ، شهوت‌ران ، بی‌عرضه ، نالایق و بی لیاقت!
کسی که در دوران قدرت ، کاری باب میلش نبود که نکرد ، هرچه خواست بر سر مردم بدبخت آورد و فجیع ترین کاری که علیه ملت کرد آتش زدن رم(پایتخت روم) بود ، جالب اینجاست که آتش زدن رم رو گردن مسیحیان انداخت( که این هم تحریک پوپیه ، ملکه بود) ، کل کتاب نشون میده که این آدم قدرت تصمیم گیری نداشته دائما چشمش به دهان پطرونیوس(مشاور) ، پوپیه ، تیژلینیوس(فرمانده نیروهای روم) و نفس شیطانی خودش بود.
پس از چهارده سال ظلم و جنایت بالاخره از طرف غلامان خودش کشته شد و دنیا از دست جنایت های بیشترش رهایی یافت...
او هیچ وقت به فکر مردم نبود همیشه مشغول شعر گفتن و چنگ نوازی و لعو و لعب بود و از خزانه مملکت به نفع خودش و اطرافیان سواستفاده کرد ، سرانجام مردم انقلاب کرد و گالبا رو فرمانروای روم کردن...
مارکوس و لیژیا بخش دیگر کتاب بود که بعد از رنج های بسیار بالاخره مارکوس به خداوند یکتا ایمان آورد و مثل لیژیا مسیحی شد و عاقبت پس از رهایی لیژیا از مرگ آن دو از رم فرار کردن در سیسیل ، زندگی سعادتمند خود را شروع کردن ، اورسوس محافظ فداکار لیژیا او را از مرگ نجات داد و او رو به مارکوس دوباره برگردوند ... چیلو ،شخص فریبکار و دروغگو که پول در هرجانبی بود او خودش رو به شکل اون جبهه در می‌آورد ولی در نهایت عذاب وجدان او مانع از این شد که بیش از این به مسیحی ها خیانت بکنه در نتیجه در آخر عمر به مسیحیت گروید و از گناهانش توبه کرد و به دیار جاودانی شتافت‌‌...
پرونیوس که از اول ماجرا نقش اصلی رو داشت پس از عمری خدمت در دربار نرون و نجات صدها نفر از مرگ حتمی ، همیشه فکر می‌کرد که بالاخره او هم روزی به دست نرون به قتل خواهد رسید ، پس از آنکه نرون فرمان قتلش رو به پطرونیوس ابلاغ کرد او خودش پیشدستی کرد و رگ خودشو زد...
یکم وصفیات کتاب اضافه بود ولی متن روانی داشت ، تقریباً لیاقت نوبل رو داشت...
        

23