یادداشت Infinity

Infinity

Infinity

1404/7/6 - 14:20

نرون ، از
        نرون ، از ظالم ترین فرمانروایان روم ، مردی ترسو ، شهوت‌ران ، بی‌عرضه ، نالایق و بی لیاقت!
کسی که در دوران قدرت ، کاری باب میلش نبود که نکرد ، هرچه خواست بر سر مردم بدبخت آورد و فجیع ترین کاری که علیه ملت کرد آتش زدن رم(پایتخت روم) بود ، جالب اینجاست که آتش زدن رم رو گردن مسیحیان انداخت( که این هم تحریک پوپیه ، ملکه بود) ، کل کتاب نشون میده که این آدم قدرت تصمیم گیری نداشته دائما چشمش به دهان پطرونیوس(مشاور) ، پوپیه ، تیژلینیوس(فرمانده نیروهای روم) و نفس شیطانی خودش بود.
پس از چهارده سال ظلم و جنایت بالاخره از طرف غلامان خودش کشته شد و دنیا از دست جنایت های بیشترش رهایی یافت...
او هیچ وقت به فکر مردم نبود همیشه مشغول شعر گفتن و چنگ نوازی و لعو و لعب بود و از خزانه مملکت به نفع خودش و اطرافیان سواستفاده کرد ، سرانجام مردم انقلاب کرد و گالبا رو فرمانروای روم کردن...
مارکوس و لیژیا بخش دیگر کتاب بود که بعد از رنج های بسیار بالاخره مارکوس به خداوند یکتا ایمان آورد و مثل لیژیا مسیحی شد و عاقبت پس از رهایی لیژیا از مرگ آن دو از رم فرار کردن در سیسیل ، زندگی سعادتمند خود را شروع کردن ، اورسوس محافظ فداکار لیژیا او را از مرگ نجات داد و او رو به مارکوس دوباره برگردوند ... چیلو ،شخص فریبکار و دروغگو که پول در هرجانبی بود او خودش رو به شکل اون جبهه در می‌آورد ولی در نهایت عذاب وجدان او مانع از این شد که بیش از این به مسیحی ها خیانت بکنه در نتیجه در آخر عمر به مسیحیت گروید و از گناهانش توبه کرد و به دیار جاودانی شتافت‌‌...
پرونیوس که از اول ماجرا نقش اصلی رو داشت پس از عمری خدمت در دربار نرون و نجات صدها نفر از مرگ حتمی ، همیشه فکر می‌کرد که بالاخره او هم روزی به دست نرون به قتل خواهد رسید ، پس از آنکه نرون فرمان قتلش رو به پطرونیوس ابلاغ کرد او خودش پیشدستی کرد و رگ خودشو زد...
یکم وصفیات کتاب اضافه بود ولی متن روانی داشت ، تقریباً لیاقت نوبل رو داشت...
      
208

23

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.