معرفی کتاب اما: سطح 4 = Emma اثر آنت بارنز مترجم عباس پرویزی

اما: سطح 4 = Emma

اما: سطح 4 = Emma

آنت بارنز و 5 نفر دیگر
3.4
138 نفر |
35 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

32

خوانده‌ام

340

خواهم خواند

136

شابک
9786226494922
تعداد صفحات
128
تاریخ انتشار
1400/2/13

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        
اِما وودهاس دختری است خوش قلب ولی خیالباف که تصور می کند همه ی آدم ها را می شناسد و می تواند سرنوشت آن ها را رقم بزند. به تدریج پرده ی پندار کنار می رود و اِما در جریان حوادث از خودفریبی به خودشناسی می رسد. جین آستین در این رمان اوج هنر طنز خود را به نمایش گذاشته است.جین آستین در 16 دسامبر 1775 در استیونتن، همپشر، جنوب شرقی انگلستان، به دنیا آمد. او هفتمین فرزند یک کشیش ناحیه بود. در سال 1801 که پدرش بازنشسته شد، خانواده ی آستین به بث نقل مکان کرد. پدر در سال 1805 از دنیا رفت و جین آستین و مادرش چند بار نقل مکان کردند، تا سرانجام در سال 1809 در نزدیکی آلتن در همپشر ماندگار شدند. جین آستین در همین محل ماند و فقط چند بار به لندن سفر کرد. در مه 1817 به سبب بیماری به وینچستر کوچ کرد تا نزدیک پزشکش باشد، و در 18 ژوئیه ی 1817 همان جا درگذشت. نوشتن را از نوجوانی آغاز کرد. قبل از انتشار آثارش بارها در آن ها دست می برد و بازبینی شان می کرد. چهار رمان عقل و احساس، غرور و تعصب، منسفیلد پارک و اِما به ترتیب در سال های 1811، 1813، 1814و 1816، یعنی در زمان حیات جین آستین منتشر شدند. رمان های نورثنگر ابی و ترغیب در سال 1818، یعنی بعد از مرگ نویسنده به چاپ رسیدند. دو اثر به نام های لیدی سوزان و واتسن ها (ناتمام) نیز از کارهای اولیه ی جین آستین باقی مانده است. او پیش از مرگ مشغول نوشتن رمانی به نام سندیتن بود که قسمت های پراکنده ی آن در دست است. جین آستین در محیطی نسبتاً منزوی زندگی کرد و اوقات خود را بیشتر به نوشتن گذراند. به نظر نقادان، او نبوغی دووجهی داشت: هم طنز قدرتمندی داشت و هم اخلاقیات و روحیات آدم ها را خوب می شناخت. رمان های جین آستین از پرخواننده ترین آثار در ادبیات جهان اند و حدود دویست سال است که نسل های پیاپی با کشش و علاقه ی روزافزون رمان های او را می خوانند.
      

پست‌های مرتبط به اما: سطح 4 = Emma

یادداشت‌ها

          بسم اللّه الرحمن الرحیم
خوشحالم بعد از چندین بار تلاش بالاخره برنامه بهخوان یاری کرد تا بیام یادداشت کتاب رو بنویسم:)
و امّا، اِما
چند فصل ابتدایی کتاب ممکنه یک مقدار خوندنش زمان ببره و کشش کافی رو نداشته باشه اما از نیمه دوم به بعد این موضوع بهتر می‌شه و داستان با شتاب بیشتری خواننده رو جذب می‌کنه.
درسته این کتاب داستان هیجان‌انگیزی نداره و نسبت به غرور و تعصب ساده‌تره اما بنظرم نمی‌شه اسم کار سطحی رو روی این اثر گذاشت.
نویسنده بر اساس دغدغه زمان خودش این اثر رو خلق کرده و هر چند مهم بودن موقعیت اجتماعی، هوش، زیبایی و... در زمان حاضر به شعار کم‌رنگ شده باشه اما در واقعیت دغدغه‌های کتاب همچنان زیرپوست فرهنگ مردم این زمان دیده می‌شه:) 
قبل از خوندن کتاب پیشنهاد می‌کنم با جین آستین بیشتر آشنا بشید یا حداقل این کتاب رو بعد از غرور و تعصب بخونید.
و نظرم درباره برخی از شخصیت‌ها: 
آقای نایتلی اینقدر کامل بود که احتمالا همه خواننده‌ها مجذوبش می‌شن و در عوض اِما ما رو عصبی می‌کنه و خودخواهیش می‌زنه تو چشممون، با جین کنار نیومدم اصلا قدرتمند نبود و همچنین هریت، دوست داشتم تا آخر داستان یک رشدی از این دختر ببینم که ندیدم بنظرم اِما راهنما و دوست خوبی نبود براش.


        

1

مهسا

مهسا

1403/8/27

          یادداشتی بر اِما:

اِما، رمان چهارم جین آستن که در سال‌های 1814-15 نوشته شد، به زندگی عمدتا چهار خانواده در ناحیه‌ی هایبری انگلستان می‌پردازد.

اِما شاید دوست‌داشتنی‌ترین قهرمان جین آستن نباشد، اما بی‌شک مدرن‌ترین کاراکتر زنی‌ست که او خلق کرده است. اِما، به‌قول نویسنده، دختری باهوش، زیبا، و با جایگاه اجتماعی بالا و ثروت‌مند است. با این حال او تا حدی لوس، خیالاتی و مغرور است. اِما کاراکتر اصلاح‌پذیری‌ست که در پایان رمان با اوایل آن متفاوت است.

آستن در اِما قدرت نویسندگی‌اش را با طنز قوی و محکمش، و شکل روایت دوگانه‌اش نشان می‌دهد. او درحالی که کل رمان را با دید سوم شخص روایت می‌کند، با ظرافت میان نظرگاه قهرمان داستانش و نظرگاه راوی، با پرده‌ای که یک طرفش حقیقت است و طرف دیگرش خیال، فاصله ایجاد می‌کند. و خواننده بیش از آن‌که در جهان واقعیت قرار گرفته باشد، در دنیای ذهن کاراکتر و خیال‌پردازی‌های اوست و اتفاقات را با گذر از فیلتر دیدگاه کاراکتر مشاهده می‌کند. این هنری بود که بعدها توسط جویس و وولف شکوفا شد. 

دو مسئله ستون‌های اصلی عمده آثار آستن را تشکیل می‌دهند: ازدواج و جایگاه اجتماعی. قرن نوزدهم عصری بود که آدم‌ها براساس چند فاکتور مشخص، جایگاه اجتماعی و ارزش‌شان مشخص می‌شد. فاکتورهایی مانند نام خانوادگی، میزان شهرت، سهم ارث، حلال‌زادگی، ثروت و جنسیت. این فاکتورها مشخصه‌هایی بودند که بیش از خود آن شخص زندگی‌اش را شرح می‌داد. جین آستن با طنز پرقدرت بسیار ظریفش به نقد این جامعه‌ی وابسته به جایگاه‌ها و رتبه‌های اجتماعی می‌پردازد و آن را به سخره می‌گیرد. او این کار را تقریبا در همه‌ی آثار قبلی‌اش نیز انجام می‌دهد. 

و ازدواج، مسئله‌ی دیگری که آستن در آن آن‌قدر تبحر دارد که در رمان‌هایش با خلاقیت‌ و به‌شکل‌هایی گوناگون پرداخته است. در این رمان، اِما با تصور این‌که در بهم رساندن آدم‌ها استعداد دارد، خود را در مسائل عشقی جوان‌ها دخالت می‌دهد و با وجود چندین اشتباه، هم‌چنان نمی‌تواند جلوی خیال‌پردازی‌هایش را بگیرد. اِما گمان می‌کند می‌داند در دل هر کس چه اتفاقاتی در جریان است، غافل از این‌که در آیینه‌ی حقیقت به دل خودش نگاهی بیندازد. رابطه‌ی اِما و آقای نایتلی از بخش‌های دل‌نشین داستان بود.

آستن رمان‌هایش را بصری می‌نویسد. به‌گونه‌ای که قصه را هنگام خواندن می‌توان تماشا کرد و کاراکترها را می‌توان دید. او از توصیف بیش از اندازه‌ی اتفاقات در تشخیصی دقیق و به‌موقع خودداری می‌کند و سعی می‌کند بار عاشقانه‌ی رمانش را در تعادل نگه دارد.

حالا دیگر همه‌ی رمان‌های جین آستن را خوانده‌ام و او را بیش از پیش دوست دارم. آستن یکی از مهم‌ترین
نویسنده‌های زن انگلستان و قرن ۱۸/۱۹ ام است. او رمان عاشقانه‌ی غنی را در ادبیات انگلیسی توسعه داد. به‌تر است پیش از زدن برچسب‌هایی هم‌چون «سطحی» و «بی‌ارزش» به این نویسنده، با خودش و عصر معاصرش آشناتر شد و عمیق‌تر آثار او را مطالعه کرد.
        

12

          این اولین کتابی بود که از جین آستین خوندم و فکر می‌کنم کتاب خوبی برای شروع آثارش نبود!
به نظرم کتاب سطح پایینی بود و جذابیت زیادی  نداشت،انقد کشش کتاب برام کم بود که 4 ماه طول کشید تا تمومش کنم و این باعث شد این مدت اصلا کتاب نخونم . 
با توجه به مطالبی که راجع به این نویسنده شنیده بودم خیلی انتظار زیادی ازش داشتم که اصلا اصلا این انتظار برآورده نشد.
شخصیت اِما خیلی خیلی خیلی خودخواه بود، خیلی زیاد از این شخصیت بدم اومد. به خاطر خوشی خودش احساسات هریت اسمیت بی‌نوا رو بارها به بازی گرفت و مانع این شد که سر موعد به اون زندگی‌ای که حداقل برای خود هریت ایده آل بود برسه. 
اِما خیلی نگاه از بالا به پایین و خیلی خیلی تکبر اشرافی داشت. همیشه این طور آدما برای من منفور و غیر قابل تحمل هستن. انگار تنها دلیل دوستی‌ش با هریت ارضای نیازش به تعریف و تمجید بود، البته که هریت هم شخصیت بدبختی داشت که اجازه می‌داد اِما اینطوری به بازی بگیرتش. 
در مجموع من قهرمان این داستان رو لایق این خوشبختی نمیبینم، درسته که در پایان تصمیم میگیره کمی متواضع بشه ولی من فکر میکنم این فقط در حد حرف بود چون حتی در صفحات پایانی کتاب هم باز خودخواهی این آدم کاملا مشهود بود! 
نکته آخر اینکه گفته شده نویسنده نهایت قدرت طنزش رو در این کتاب پیاده کرده و جالب اینجاست که من حتی یک لبخند هم در طول خوندن این کتاب نزدم😐
من خوندن این کتاب رو به کسی پیشنهاد نمیکنم، شاید خوندنش فقط مناسب کسایی باشه که به این نویسنده علاقمند هستن و یجورایی مرید قلمش شدن چون جز علاقمندی به نویسنده من دلیل دیگه‌ای برای خوندن این اثر نمیبینم. البته بازم سلیقه‌ها متفاوته!

پی‌نوشت: من این کتاب رو دو سال پیش خوندم، درحالی که حسابی اون موقع دلم از جین آستین خون بود اما الان دلم برای فضای این کتاب تنگ شده و شاید اگه دوباره بخونمش مهربانانه‌تر راجع بهش نظر بدم 😅
        

1