معرفی کتاب سرگذشت من اثر مریلین مونرو مترجم حامد ارم جو

سرگذشت من

سرگذشت من

مریلین مونرو و 2 نفر دیگر
3.6
63 نفر |
21 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

124

خواهم خواند

70

ناشر
دف
شابک
9786006250366
تعداد صفحات
368
تاریخ انتشار
1399/4/7

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        مرلین مونرو، هنرپیشه آمریکایی، پس از مرگ نابهنگامش در پنجم آگوست سال ۱۹۶۲، بدل به یک شمایل گشت و امروز کمتر کسی است که او را نشناسد؛ هرچند بعد از گذشت این همه سال همچنان ابهامات فراوانی در مورد زندگی او وجود دارد و همین اقدامات، منجر به نگارش بیش از ۵۰۰ کتاب ریز و درشت در مورد این بازیگر شده است. گردآورنده این مجموعه، به قدرِ وسع خود کوشیده است تا زوایای دیگر شخصیت این هنرپیشه را، نیز در برابر خواننده قرار دهد. علاوه بر این، گزیده ای از نامه های خصوصی، یادداشت ها و دست نوشته های مونرو هم در این مجموعه گنجانده شده است.
      

لیست‌های مرتبط به سرگذشت من

پست‌های مرتبط به سرگذشت من

یادداشت‌ها

حسام

حسام

1401/2/27

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

3

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          《هو الحق》
مرلین مونرو، زنی بیشتر از یک بلوند احمق!🌸🌱
من نسخه‌ی صوتی کتاب رو از نشر تیسا گوش دادم. صدای گوینده خوب بود، من راضی بودم.
اما بالا و پایین صدا به شکل غیر استانداردی زیاد بود مثلا گوینده بعد از فریادی بلند صداش رو به شدت پایین میاورد و شما باید مدام دستتون رو روی تنظیم کننده‌ی صدا حرکت میدادید.
من قبلا در مستند باشگاه شهرت و یکی از اپیزودهای پادکست بیوگرافی راجع به مرلین مونرو شنیده بودم اما دیدن زندگی این بازیگر معروف از زاویه‌ی دید خودش برام جالب و جدید بود.
(کتاب تا ماه عسل مرلین مونرو و همسرش جو روایت میشه و اطلاعاتی راجع‌به سالهای آخر زندگی و قتل یا خودکشی بودنِ مرگ راوی به ما نمیده)
ترجمه به نظر من خوب بود.
اینم بگم که کتاب شامل واژه‌ها و مسائلی میشه که برای من عجیب بود سانسور نشدن.
پ.ن: مرلین مونرو زندگی سختی داشته. من کاری به درست و غلط بودن انتخاب‌هاش ندارم اما اینکه با وجود اون همه سختی تمام تلاشش رو برای ساختن یک زندگی خوب میکرده برای من قابل احترام بود. زنی که خیلی‌ها اون رو بلوندی احمق میدونند حجم زیادی از حقوقش رو نه برای لباس‌های زیبا بلکه صرف یادگرفتن حرفه‌ای که بهش وارد شده بود میکرده.
پ.ن۲: حالا که حرفش شد این رو هم اضافه کنم؛ به نظرم پادکست بیوگرافی بین موارد مشابه جزو بهترین‌هاست، فرصت داشتید سری بهش بزنید. اپیزود گوچی، ژاکلین کندی و ماریا کالاس رو به شکل ویژه‌ای بهتون پیشنهاد میدم.
۲۴مرداد ۱۴۰۱🌿🌼
        

9

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          من صوتی این کتاب رو گوش دادم. به نام قصه زندگی من.
چرت مطلق!
هشدار! این کتاب هیچ ارزش ادبی‌ای نداره، اما از اونجایی که خوندن کتاب هیچوقت بد نیست، یه خوبیایی هم داشت.
مثلاً آشنا شدن با فضای کثیف هالیوود، اینکه هالیوود چه سیستم پول پرست و مردسالارانه ی کثیفیه یا اینکه یه زن حتی اگه یکی مثل مرلین مونرو باشه، هیچ وقت دوست نداره فقط از طریق بدنش دیده بشه.
کتاب، خاطرات خود مرلین مونرو هست، و با قلم خودش نوشته شده. زندگی این زن پر از ظلم‌ها و سو استفاده‌هایی است که زن در جامعه غربی باهاش روبرو میشه. از دوران یتیمی تا دبیرستان و بزرگسالی. و عقده‌های کودکی که در آینده خودش رو نشان داده.
مونرو در این کتاب میگه که چطور برای رسیدن به هدفش هر کاری کرده و تحت هیچ شرایط و فشاری از هدفش چشم پوشی نکرده. اما باز هم سوال اینه به چه قیمتی؟!
اگر اهل سینما به خصوص فیلم‌های هالیوودی باشید، نام مرلین مونرو را حتما شنیده‌اید یا به تماشای آثارش نشسته‌اید. این هنرپیشه آمریکایی در کتاب صوتی قصه زندگی من (My story) داستان زندگی خود را از کودکی تا دوران اوج شهرتش نوشت.
کتاب قصه زندگی من، دوازده سال پس از خودکشی مونرو در سال 1974 منتشر شد و مریلین در زندگی‌نامه و خاطرات خود، از دوران کودکی و یتیمی‌اش گفته و پس از آن نیز به دوران نوجوانی و ظهورش در صنعت مدلینگ و هالیوود اشاره می‌کنه و در ادامه از تجربه ازدواجش، عاشق شدنش، فضای پر زرق و برق و پرفشار هالیوود و... سخن می‌گه.
تاکنون پانصد جلد کتاب ریز و درشت درباره‌ی او نوشته شده و این کتاب در بخش پرشنونده‌ترین کتابهای اپلیکیشن طاقچه، خودنمایی میکنه.
یکی از ضعف‌های مهم این کتاب اینه که کتاب کاملی نیست و خیلی ناگهانی تموم میشه. ظاهراً کتاب اونقدر سانسور و حذفیات داره که
تقریبا نصف از کتاب اصلی توی این نسخه وجود نداره.
مرلین که به الکل و مواد مخدر اعتیاد داشت و از اختلال دوقطبی رنج می‌برد، در سال 1962 در اوج محبوبیت و شهرت درگذشت؛ علت مرگش را خودکشی و استفاده زیاد از داروی خواب‌آور اعلام کردند.
اگر به خاطرات و سرگذشت آدم‌های مشهور و هنرمند علاقه‌مند هستید، این کتاب به شما پیشنهاد می‌شه. اما خیلی توصیه نمیکنم. اگر قصد شنیدنش رو داشتید، مثل من سادگی نکنید و در ماشین با صدای بلند گوش ندید😉

بخشی از کتاب:
مسخره‌تر از همه اون‌هایی هستند که توی مهمونی‌ها شرکت می‌کنند و بلافاصله فرداش همه جا جار می‌زنند که آهای مردم ما این آدم مشهور رو در خانه فلانی یا بهمانی دیدیم. بیشتر مهمونی‌ها بر مدار ستاره‌ها می‌چرخه. توی هالیوود ستاره‌ها لزوما هنرپیشه‌ها یا تهیه کننده‌ها نیستند بلکه ممکنه کسی باشه که به تازگی به خاطر جرمی بازداشت شده باشه یا کسی که با زن شخص دیگه‌ای ارتباط داشته باشه و حالا گندش دراومده یا حتی کسی که کتک خورده. حالا اگه روزنامه‌ها و مطبوعات هم به قضیه شاخ و برگ بدن، اون وقت دیگه مردم با همچین آدمی تا وقتی که مورد توجه رسانه‌هاست، مثل شخصیت مهم اجتماعی برخورد می‌کنه.


#ری‌ویونویسی
        

23

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          ابدا توصیه نمی‌کنم. نمی‌دونم چی شده بود که این کتاب رو تو طاقچه گذاشتم تو کتابخونه‌ام. ولی به دردنخور بود. مثل اینکه یه آمریکایی داستان زندگی گوگوش رو بخونه مثلا. خب که چی؟ گوگوش برای یه جامعه و گروه خاص خاطره‌ساز و محبوب بود. دلیل نمیشه بقیه هم درباره‌ش همون فکر رو بکنن.
مونرو هم برای مردم آمریکا اونم تو دوره ای خاص مطرح بوده. تازه این کتاب ناقص هم بود با روایتی به هم ریخته و نامرتب. 
ترجمه بدی هم داشت. بعضی جاها اصلا مفهوم نبود و حتی به ویراستاری ساده هم خرجش نکرده بودن. 

پ.ن: بعد این کتاب فیلم blonde رو دیدم که اقتباسی از کتاب جویس کارول اوتس بود. خود کتاب هم برداشت آزادی از زندگی مونرو بوده. این رو بگم که کتاب و فیلم بلوند ابدا منطبق بر زندگی واقعی مونرو نیست. پس با این ذهنیت سراغش نرید.
از صحنه‌های زیادی اروتیک و نود فیلم که بی‌جا هم بود، بگذریم دو نکته جالب داشت.

یکی پررنگ کردن نقش پدر و نبودش تو زندگی نورماجین، پدری هم همیشه فقط یه عکس بوده براش و هیچ‌وقت نمی‌تونه بفهمه کیه. و دیگری حسرت نورماجین برای مادر شدن. در واقع کارول اوتس این دو فقدان مهم رو از زندگی این زن برداشته و داستانی نیمه خیالی ساخته و پرداخته که از زاویه دید روانشناختی کاملا قابل قبوله.
مونرو تو همین کتاب هم چندجا گفته بود که بین خودش به عنوان نورما جین و شخصیت ساختگی مریلین مونرو تمایز قائله و گفته بود دوست داره همه خودش رو ببینن نه مونروی جذاب و سکسی رو. همه فقدان‌ها و مشکلات روحی نورماجین، ناکامی‌های بزرگش تو بچه‌دارشدن و دنیای بی‌رحم هالیوود اون رو به سمت خودکشی سوق داد. 
        

7

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        خب من حقیقتا انتظار بیشتری داشتم، از نظر ریز جزئیات این زندگی‌نامه ولی خب..
کتاب از زمان کودکی شروع می‌کنه و تا اونجایی ادامه میده که با همسر دومش ازدواج می‌کنه و بعد چند بخش تموم میشه کتاب. 
فصل‌ها کوتاهن و همین خوندن رو لذت بخش می‌کنه💆🏻‍♀️
 گردآورنده‌ی کتاب همون یادداشت ‌هایی که از مرلین بهش رسیده بود رو به قلم آورده بود. 
حقیقتا فهمیدم که درسته از مرلین به عنوان یک سمبل جن-سی یاد میشه اما این دقیقا اون چیزی نبوده که خودش می‌خواسته، اون دوست داشت به عنوان یه هنرپیشه، بازیگر شناخته بشه نه یه زن که وقتی اسمش میاد آدما ذهن‌شون طنازی، عشوه و لوندی رو تداعی می‌کنه. 
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

5

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

1

Mohadese

Mohadese

1404/5/28

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

17

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          تاریخ دقیق خوندن این کتاب را یادم نیست...ولی فکر می‌کنم بیش از یکسال نیست. می‌دونین مرلین مونرو کی برای من جالب شد؟ سال ۹۰. دانشجوی کارشناسی مددکاری اجتماعی خمینی شهر شده بودم. برای اولین بار رفته بودم کتابخانه‌ی فوق‌العاده دانشگاه خمینی شهر. اینکه میگم فوق‌العاده واقعا فوق‌العاده بودا...بعنوان یک دختر ۲۰ ساله که هیجان کمک به آدم‌ها و کشف بدبختی‌های اجتماعی تازه در دلت جوانه زده  پات باز میشه به کتابخونه‌ای که اجازه رفتن توی مخزن را به همه میده، یه خانم جوان مهربون هم کتابدارشه و کتاب جنایت و مکافات را خودت توی مخزنش کشف میکنی (هنوز قفسه‌اش را یادمه)...شما هم بودی این کتابخانه برات فوق‌العاده بود. خلاصه در چنین شرایطی در این کتابخانه یه کتابی پیدا کردم به نام روانشناسی مرضی نوشته ساراسون (همونجا عشق روانشناسی بالینی توی دلم کاشته شد). یک کتاب ضخیم با جلد آبی محکم. رفتم فهرست را خوندم و خوردم به اسم اختلالات شخصیت... رفتم شروع کردم به خوندن فهرست. رسیدم به اسم اختلال شخصیت مرزی. برام جالب شد (چرا؟) شروع کردم به خوندن و رسیدم به مثال‌هایی از این اختلال: هیتلر (!)، ژولیوس سزار (!)و مرلین مونرو. انقدر جالب شد قضیه برام که رفتم کتاب را امانت را گرفتم. خیلی چیزها از همونجا و اون کتابخونه و اون کتاب شروع شد. الان که روانشناسی خوندم و با اختلالات شخصیت کار کردم به نظرم میاد که مرلین مونرو بیشتر مثالی از اختلال شخصیت نمایشی هست تا مرزی. هرچند هم‌پوشانی اختلالات شخصیت غیر قابل رد کردنه. برای همین هم این تشخیص‌ها بی اعتباره خیلی وقت‌ها...
دختری که رها شد، رها شد، رها شد. بعد از جا بلند شد و خواست که سرنوشتش را تغییر بده. عشق را تجربه کنه و کاری کنه که دیگه رها نشه. از بس که وحشتناک بود براش. و حق داشت. دنیا خیلی براش ترسناک بود و توشه اون از امنیت خیلی خالی بود. جنگید و هر بار به آغوشی پناه برد، باور کرد، چسبید، تحقیر شد، رها شد تا دوباره که آغوش جدیدی پیدا می‌کرد. دفعه آخر که رها شد (برادران کندی رهاش کردند) خیلی دردش گرفت، دووم نیاورد و تمام شد. 
خیلی کارها می‌شد براش کرد اگر...
پ.ن: کتاب را دوست داشتم هرچند دردم میومد وقتی می‌خوندم. خوش‌خوان بود. اگر به خوندن زندکی‌نامه و خودروهایی علاقمند باشید ناامیدتون نمی‌کنه.
        

2