زیاد به خودت سخت نگیر (هنر ظریف بی خیالی)

زیاد به خودت سخت نگیر (هنر ظریف بی خیالی)

زیاد به خودت سخت نگیر (هنر ظریف بی خیالی)

مارک منسون و 2 نفر دیگر
4.0
29 نفر |
12 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

10

خوانده‌ام

86

خواهم خواند

71

از صخره ها به سوی آبی آسمان گام برمی دارم. به وسعت آن اجازه می دهم که میدان دید مرا در خود غرق کند. سردم است، اما عرق کرده ام. هیجان زده ام، اما می هراسم. آیا این است پایان ماجرا؟مارک منسون، نویسنده کتاب هنر ظریف بی خیالی، وبلاگ نویسی معروف است که بیش از دو میلیون نفر نوشته هایش را می خوانند. به گفته منسون، این کتاب به شما کمک خواهد کرد درباره انتخاب هایتان در زندگی، آنچه می خواهید به آن اهمیت بدهید و آنچه تصمیم می گیرید به آن اهمیت ندهید، کمی شفاف تر بیندیشد. او این حقیقت را با ایده جدیدی به نام هنر بی خیالی به ما نشان می دهد. ایده بی خیالی، روشی ساده برای هماهنگی دوباره خود با توقعاتمان در زندگی و انتخاب این حقیقت است که چه چیزی باید برایمان مهم باشد و چه چیزی نباید مهم باشد.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به زیاد به خودت سخت نگیر (هنر ظریف بی خیالی)

نمایش همه

پست‌های مرتبط به زیاد به خودت سخت نگیر (هنر ظریف بی خیالی)

یادداشت‌های مرتبط به زیاد به خودت سخت نگیر (هنر ظریف بی خیالی)

            کتاب دومس بود که از مارک منسون می خوندم. اولیش هنر ظریف بود و راستش هیچ ایده ای نداشتم که این کتاب رو کی نوشته و اجع به چی هست ، همین که اسم نویسنده رو دیدم و یاد اون کتاب درخشان قبلی افتادم ، بدون هیچ فکری خریدمش. اصولا خریدن کتاب بدون فکر و تحقیق کار احمقانه ایه ، این یه واقعیت غیر قابل انکاره و درکش هم چندان سخت نیست. کتاب های زیادی توی دنیا وجود دارن که هیچ ربطی به ما ندارن و ما نباید وقت محدود خودمون رو بزاریم برای خوندنشون این حرف فارق از خوب یا بد بودن اون کتاب هاست .
بگذریم ، من توی این مورد خرید بدون فکر کتاب واقعا خوش شانس بودم.
ان کتاب مار منسون از اولی حتی بهتر هم بود ، حالا درسته اون خیلی معروف شده ولی این واقعا عالی بود و از اقبال خوب و بلندم کاملا راجع به خودم بود
منکه خیلی باهاش حال کردم 
همون فصل اول با اون مثال فوق العاده ش راجع به اون ابر مرد لهستنانی پیلکی چنان آدم رو جذب می کنه که فکر نخوندن کتاب هم رو هم نمی تونید بکنید.
لذا بخونید به نظرم پشیمونی در پی نخواهد داشت.
          
            کتاب‌معرفی‌کردن الکی نیست. تا ندونی مخاطبت کیه نمی‌شه که. باید بدونی علاقه‌ش به چیه، چیا خونده، چه کتاب‌هایی نصفه‌نیمه رها کرده، چه کتاب‌هایی رو خریده اما نخونده و کلا کجای مسیره. تا این‌ها رو ندونی نمی‌شه به‌ش پیشنهاد بدی.
اما بعضی کتاب‌ها هستن که اگر جواب سوآلای بالا رو بدونی به افراد زیادی می‌تونی پیشنهاد بدی. یعنی جامعه بزرگی هستن که از خوندن اون کتاب خوش‌شون میاد.
زمانی که کتاب «اوضاع خیلی خراب است»ِ مارک مَنسُن رو تموم کردم، دقیقاً همین نکته به ذهنم رسید. ازین نویسنده قبلاً «هنر ظریف بی‌خیالی» هم خیلی معروف شده‌بود. این جدیده، کتابیه که به خیلی‌ها می‌شه معرفیش کرد. اصلاً می‌شه به خیلی‌ها هدیه داد. به‌نسبت کتاب قبلی‌ش استخون‌بندی قوی‌تری داره و مستندتره.
نویسنده یک وبلاگ‌نویسِ خلاق و بامطالعه‌ست. وبلاگ‌نویسی یک توانمندی رو در آدم خیلی خوب تقویت می‌کنه: مخاطب‌شناسی و به‌تبع اون جذاب‌گفتن و شرح و بسط‌دادن. وقتی این کتاب رو می‌خوندم بعضی جاهاش به‌خوبی می‌تونستم بفهمم که نویسنده چه مفاهیمی رو قبلاً خونده و چیا رو می‌خواد توضیح بده. اما به‌شکل موفقیت‌آمیزی جذاب و سرگرم‌کننده حرفاش رو ریخته بود کف کاغذ. به نظرم این کتاب هم حکمت‌آمیزه و هم خوندنش سرگرم‌کننده.
فلذا «اوضاع خیلی خراب است» هم جزو پیشنهادای عمومی من قرار می‌گیره؛ مثل بادبادک‌بازِ خالد حسینی.